زنان افغانستان؛ طالبان و اهداف توسعه‌ی پایدار

صبح کابل
زنان افغانستان؛ طالبان و اهداف توسعه‌ی پایدار

نویسنده: بهار ابراهیم

کاتیا ایورسن، زنی که بیش از بیست سال در حوزه‌ی توسعه و مدیریت با سازمان‌های جهانی همکاری داشته است، در وبسایت خود می نویسد: «سرمایه‌گذاری برای آینده، یعنی سرمایه‌گذاری برای دختران  یک جامعه». او ‌هم‌چنان با تاکید بر نقش سازنده‌ی زنان در مراقبت و پرورش و راه‌اندازی پروژه‌های تجاری و حضور موثر در توسعه می‌گوید:« امروزه، زنان بیش از حمل نوزادان، ظرف‌های آب را حمل می‌کنند، با این وجود سختی زیادی را می‌کشند تا کسب‌وکارهایی را راه‌اندازی کنند و بخش زیادی از بارهای جامعه‌های محلی را به دوش می‌کشند، توانایی‌های بالقوه و راه‌حل‌ها بیش‌تر در دستان آن‌ها است. زمانی که ما آن‌ها را به شمار آوریم و برای سلامتی و آگاهی و حقوق و رفاه ‌شان سرمایه‌گذاری کنیم تا روی پای خود بیایستند، کشور شان را نیز روی شانه‌های شان بلند خواهند کرد.»

با این پیش‌درآمد، مقاله تلاش دارد مروری گذرا و تحلیلی جامع بر وضعیت امروز زنان افغانستان، میزان هم‌سویی یا ناهم‌سویی این وضعیت با اهداف توسعه‌ی پایدار و مشروعیت و مشارکت قانونی طالبان در اداره‌ی جامعه داشته باشد.

در سپتامبر  ۲۰۱۵ در جلسه‌ی رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، بررسی سند ۲۰۳۰ با ۱۷هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه، به منظور حرکت به سوی توسعه و آموزش با کیفیت و فراگیر برگزار شد.

در نوامبر ۲۰۱۵ در سی‌و‌هشتمین جلسه‌ی یونسکو، این سند به تصویب اعضا رسید تا از شروع جنوری ۲۰۱۶ اجرایی شود.

این هدف‌ها را با عنوان هدف‌های توسعه‌ی پایدار(Sustainable Development Goals)

می‌شناسیم. پیش از پرداختن به جزئیات این اهداف و بررسی جایگاه توسعه‌ی زنان، نیاز است به معنای رایج کلمه‌ی «پایدار»، در زبان پارسی اشاره شود. توسعه‌ی پایدار به اشتباه به معنای توسعه به عنوان شکلی از توسعه‌ای که  «ماندگار» و «بادوام» است، برگردان می‌شود؛ اما مفهوم  توسعه‌ی پایدار، توسعه‌ای همه‌جانبه و متوازن در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و محیط‌زیستی است. در این هدف‌های هفده‌گانه، سه هدف مهم که به گونه‌ی مستقیم بر بهبود وضعیت زنان اشاره دارد، آورده شده که به طور خلاصه بر این موارد تاکید دارد:

۱- تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در همه سن‌ها (کاهش مرگ‌و‌میر نوزادان و مادران ، کاهش مصرف مواد مخدر و دخانی‌ها، واکسیناسیون و مبارزه با بیماری‌های همه‌گیر و مهلک.)

۲- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت‌های یادگیری همه‌عمر برای همه (آموزش تا سطح صنف دوازده، گسترش تحصیلات دانشگاهی و فنی-حرفه‌ای برای همه و بدون تبعیض جنسیتی)

۳-دست‌یابی به برابری جنسیتی و توان‌مند‌سازی زنان و دختران، ریشه‌کنی و مبارزه با قاچاق دختران و سوی استفاده‌ی جنسی،  از میان برداشتن بهره‌کشی کاری و به رسمیت‌شناختن کار زنان در مجلس، کودکان کار، ازدواج در سن‌های پایین .

نوزده سال پیش از سقوط طالبان و باز شدن دروازه‌های جهان به روی کشوری جنگ‌زده و ویران، چیزی که بیش‌تر از همه بهت جامعه‌ی جهانی را برانگیخت، وضعیت اسف‌بار زنان و کودکان- به عنوان آسیب‌پذیرترین قشر- پس از سال‌ها درگیری درونی و انزوای سیاسی و اجتماعی در همه زمینه‌ها به خصوص صحت و سلامت بود. به دنبال آن و در سایه‌ی امنیت نسبی پس از سقوط طالبان، توجه جامعه‌ی جهانی و نهادهای مدنی در بسیاری ازکشورها به وضعیت موجود متمرکز شد. سیل کمک‌های انسان‌دوستانه برای از نو ساختن زیر‌ساخت‌ها در جهت کمک به بهبود وضعیت زندگی ملیون‌ها شهروند افغانستانی، به افغانستان سرازیر شد؛ عاملی که به گونه‌ی مستقیم و غیر مستقیم بر بهبود وضعیت زنان اثرگذار بود.

با وجود همه افت‌و‌خیزهای سیاسی و امنیتی از سال ۲۰۰۱ تا اکنون نمی‌توان از کنار پیشرفت‌های زنان در عرصه‌های اجتماعی، آموزشی،  اقتصادی، سیاسی، صحت و سلامت، هنری و حتا پیشرفت‌ها در ورزش، و حق تفریح شان چشم پوشید؛ پیشرفت‌هایی که به بهای نوزده سال سرازیر شدن کمک‌های میلیارد‌ دالری به افغانستان،  به دست آمده است که بدون شک، گام بلندی به سمت آگاهی و رشد زنان آینده به شمار می‌رود. این آگاهی و رشد قابل حذف و انکار نیست و زنان پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در افغانستان، شبیه هیچ نسلی از زنان پیش از نسل خود نیستند و هرگز  دست‌آورد‌های نوزده سال و بالندگی به هدر نخواهد رفت. اگر چه این‌روزها سایه‌ی تهدید‌آمیز روی‌کار‌آمدن و سهیم‌شدن طالبان در بدنه‌ی سست حکومت‌، بیش‌تر از گذشته احساس می‌شود و بیم این می‌رود که به دلیل نبود برنامه‌ریزی قانونی، سیاسی و اقتصادی در سطح ملی برای زنان و نبود نظارت مستقیم جامعه‌ی جهانی و نهاد‌های مدنی و سازمان‌های کمک‌رسان غیر انتفاعی و میان‌مللی برای حضور زنان در عرصه‌های تصمیم‌گیرهای کلان و نبود ساز‌و‌کار مناسب برای جلب مشارکت زنان  درحوزه‌های مختلف توسعه‌ی پایدار؛ رسیدن به اهداف توسعه‌ی پایدار در بخش توسعه و رشد زنان، برای سال‌های پی‌درپی به تعویق بیفتد، یا به طور کل فراموش شود.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که این‌روزها نه تنها زنان افعانستان اضطراب بازگشت دوره‌ی سیاه حکومت طالبانی را تجربه می‌کنند و بیم از دست‌دادن دست‌آوردهای چندین ساله را دارند، که نزدیک به دو سوم کشورهای جهان، در شاخص رسیدن به اهداف توسعه‌ی پایدار برای زنان، وضعیتی بسیار ضعیف دارند. زنان حتا در کشورهایی که خطر بازگشت بنیاد‌گرایان را نیز حس نمی‌کنند، این  نوسان‌ها و نابرابری‌ها را تجربه می‌کنند، انگار یک هم‌داستانی درنگه‌داشتن زنان در سایه‌ای از نابرابری قانونی و سرمایه‌گذاری، در بیش‌تر از دوسوم کشور‌های در حال توسعه وجود دارد.

موسسه‌ی «جورج‌تاون» در تازه‌ترین گزارش خود، وضعیت زنان ۱۵۰ کشور جهان را بر مبنای ۴ شاخص «عدالت، امنیت، تبعیض علیه زنان و میزان مشارکت ملی» رتبه‌بندی کرده است. براساس این رده‌بندی، افغانستان و سوریه، بدترین کشورهای جهان برای زنان استند. در برابر، آیسلند و نروژ به ترتیب، بهترین کشورهای جهان برای زنان خوانده شده‌ اند.

بنا بر این در کنار بیم روی‌کارآمدن حکومت طالبانی- حکومت افراطی و زن‌ستیز-، در انزوا‌ رفتن و فراموش‌شدن دوباره‌ی زنان افغانستان از سوی جامعه‌ی جهانی و نهادها و سازمان‌های غیر انتفاعی، خطرهای اصلی در زمینه‌ی دست‌رسی به اهداف توسعه‌ی پایدار برای زنان در افغانستان به شمار می‌رود. از سویی دیگر زنان هراس از این دارند که تمرکز بر مصالح سیاسی کشورها بر مصلحت‌های انسانی و زیستی زنان در افغانستان ترجیح داده شود؛ هراسی که در سایه‌ی عزم، آگاهی، خودباوری و شجاعت زنان افغانستان، رنگ خواهد باخت. به هر حال، ما در دورانی به سر می‌بریم که در برنامه‌ها و نقشه‌های سیاسی‌ای که مردان سیاست‌مدار جهان در حال طرح و اجرای آن‌ استند؛ جایی برای رشد و رسیدن زنان به اهداف توسعه‌ی پایدار در نظر گرفته نشده است؛ چشم امید را تنها باید به دانش و آگاهی و همت زنان بست.

منابع:

  • https://womendeliver.org/press/katja-inverson-investing-future-means-investing-girls/
  • https://danestanyonline