خود تاریخ‌نویسی زنان

صبح کابل
خود تاریخ‌نویسی زنان

نویسنده: محبوبه ابراهیمی

دست که به قلم می‌برم از خودم می‌نویسم؛ از خودمان. «زنان» همیشه همین‌طور بوده و این اتفاق خودآگاهانه نمی‌افتد. دلیل این‌که از خودمان می‌نویسم هم روشن است؛ من به‌طور ناخودآگاه در حال ساختن تاریخ خودم هستم و ناخودآگاه دریافته‌ام که هر چه در گذشته بر من و تاریخ من رفته، ظلم محض بوده است.

به گذشته که نگاه می‌کنم و دنبال رد پای زنی مثلاً هنرمند یا ادیب می‌گردم و سرانجام که با بسیار دشواری پیدایش می‌کنم، می‌بینم که نگذاشته‌اند تا خودش، هنرش و کار خودش را تعریف کند. دیگران معرفی‌اش کرده‎اند؛ فاضله زنی بوده، دختر فلان صاحب، همسر فلان، خواهر فلان و مادر فلان. روی‌هم‌رفته به‌خاطر آن شرم تاریخی از بودن زن، نوشتن درباره خود آن زن، به حاشیه رانده می‌شود.

 خواننده در پایان درنمی‌یابد که آن زن، خودش هم کسی بوده است، گپی برای گفتن، یا کتابی برای ارایه داشته یا عاری از هویت گم در فرمان‌روایی و هژمونی مردانه بوده است. روایت بی‌هویتی زنان از سنت پرده‌نشینی می‌آید که زن را عاری از هویت کرده «شی‌ای» می‌سازد که مالکیت‌اش را مرد دارد.

 پرده‌نشینی، سنتی مسلط بوده که بر سرنوشت همه‌ی زنان؛ سده‌ها و دهه‌های گذشته سایه افکنده است؛ حتا بر سرنوشت و تاریخ زنان اهل فکر و دانش که عموماً از موهبت‌های زندگی، بیشتر از زنان عادی برخوردار بوده‌اند. به‌جرئت می‌توانم بگویم که نوشتن از خود و تجربه‌های خود به‌صراحت، بدون این‌که زن سایه مسلط مرد را بر سر خود احساس کند، در تاریخ زنان ما اتفاق نیافتاده است.

مصلحت‌های بی‌شماری دست‌به‌گریبان زنان بوده؛ زندگی خانوادگی، پرده‌پوشی، آبروداری و بسیاری دیگر از معایب، فرهنگ سخت و ناعادلانه‌ای بوده است که از سرچشمه تربیت دینی آب خورده و کفه بهره‌برداری از زندگی را برای مرد سنگین‌تر می‌کرده است. از گذشته‌ها باورهایی وجود داشته که زن لباس مرد است و باید عیب‌هایش را بپوشاند؛ یعنی این‌که اشتباهات را نادیده بگیرد، کمبودها را به روی‌اش نیاورد و اگر ظلمی از طرف مرد بر او رفت، سکوت کند. در حالت برعکس اما چه زمانی این آبروداری برای زن از طرف مرد روی داده است؟! کافی بوده است دو مرد به‌عنوان شاهد، به توهمی یا حقیقتی شهادت داده باشند، زن و زندگی و مادرانگی‌اش زیر تل سنگ دفن شده است. این‌جا مردان‌ زندگی آن زن کجا بوده‌اند که از جرم نکرده یا کرده زن، پرده‌پوشی و آبروداری کنند و جان و زندگی زن را بخرند؟

 شرم از داشتن حتا زنی متفکر و اهل قلم در خانه، مردان را بر آن داشته که هنر و تفکرش را هم زیر سایه‌ی مردان خانه ببرند؛ این‌که در هنگام بلا و گرفتاری برای زن، خود مردان زندگی زن، گور زن را کنده‌اند.

اکنون ما باید تاریخ‌مان را به هر شکلی که می‌توانیم، بنویسیم. مهم باید ما زنان و عملکردمان باشد، عاری از سلطه‌ی مردان؛ شعر بگوییم، آواز بخوانیم، تخصص و مهارت بیاموزیم و در برابر سنت، عرف و پدیده‌هایی که ما را پرده‌نشین و ساکت می‌خواهد، بایستیم؛ حتا اگر نگذارند. بگذاریم سال‌ها بعد وقتی دختران ما در مورد ما می‌خوانند، قضاوت کنند که مادران‌شان پیش‌گامان رهایی و آزادگی بوده‌اند.