آنا پالا هرناندیز از مکزیک

عزیز رویش
آنا پالا هرناندیز از مکزیک

قسمت پنجم

از آقای ریکاردو در مورد وضعیت ساندونیست‌ها پرسیدم. گفت: آن‌ها در انتخابات گذشته، بر اساس قانون اساسی نیکاراگوا برنده شدند؛ اما ارتش و گروه‌ مخالف با حمایت امریکا اجازه نداد که ساندونیست‌ها به قدرت برسند. بر اساس قانون اساسی نیکاراگوا، هر حزبی که بتواند نسبت به نزدیک‌ترین گروه‌ رقیب خود ۵% رأی بیشتر داشته باشد، برنده‌ی انتخابات شمرده می‌شود. ساندونیست‌ها این رقم را تکمیل کردند؛ اما اجازه نیافتند قدرت را در دست گیرند. ریکاردو گفت: ساندونیست‌ها از حمایت قوی هوگو چاویز، رییس‌جمهور ونزویلا برخوردار است. هوگو چاویز در امریکای لاتین همان احمدی‌نژاد در خاورمیانه است. هوگو چاویز صدها میلیون دالر از پول نفت خود را در اختیار ساندونیست‌ها می‌گذارد و این کمک باعث می‌شود که توازن قوا در نیکاراگوا به شدت به هم بخورد.
از وضعیت رقابت‌های سیاسی در نیکاراگوا پرسیدم. ریکاردو گفت: همیشه با خود می‌اندیشیدم که چرا احزاب و گروه‌های سیاسی ما این چنین به جان هم می‌افتند و چرا نسبت به تعهدات خود در برابر مردم بی‌اعتنایی می‌کنند. وی افزود: در نتیجه‌ی تأملات خود بالاخره به این‌جا رسیدم که آن‌ها نگاه شان به مسائل با ما و دیگر گروه‌های غیر سیاسی در جامعه تفاوت دارد. آن‌ها همیشه دنیا را میان «ما» و «آن‌ها» تقسیم می‌کنند و این باعث می‌شود که همیشه حس کنند چیزی از خود برای رقیب ندهند. در رابطه با این دیدگاهِ ریکاردو، بحث آموزنده‌ای راه افتاد که من، او و عارف زمهری از اندونیزیا در آن شرکت کردیم. دیدگاه من این بود که آن‌چه رقابت گروه‌ها در جوامع عقب‌مانده را خصمانه می‌سازد، فقدان نیروی ثالث به نام جامعه‌ی مدنی است که معمولا اجازه نمی‌دهد رقابت گروه‌های سیاسی منافع مشترک ملی را صدمه رساند. به طور مثال، در ایالات متحده‌ی امریکا نیز احزاب سیاسی با هم رقابت دارند و رقابت شان فوق‌العاده شدید هم است؛ اما هیچ‌گاهی مفهوم باختن و بردن تام در میان شان مطرح نمی‌شود. اگر حزبی می‌برد به معنای آن نیست که همه چیز را برده است، هم‌چنان‌ که باخت حزب رقیب به معنای باختن همه چیز نیست. این‌جا جامعه‌ی مدنی نیرومندی وجود دارد که رقابت احزاب سیاسی را متوازن نگه می‌دارد و این حس را تقویت می‌کند که اگر جناحی ببازد، حس نکند که همه چیز را رقیبش گرفته است بلکه حس کند که باخت او رفته است در مرجع ثالث ذخیره شده است. طرف برنده نیز بُرد را هیچ‌گاهی به طور کامل از خود احساس نمی‌کند که شروع به انتقام‌جویی و کینه‌توزی کند، بلکه حس می‌کند که برای آن مرجع سومی برده است.
در نیکاراگوا بُرد ساندونیست‌ها یا گروه‌های مخالف آن به معنای این است که طرف مقابل همه چیز را باخته است و امکان دارد که همه چیز به طور بنیادی تغییر کند و حتا حیات و موجودیت شان نیز به خطر بیفتد. این مثال، در کشورهای دیگر نیز صادق است. در افغانستان که سیاست مبنای قومی دارد، بُردن پشتون به معنای این است که اقوام غیرپشتون با انتقام‌جویی مواجه شده و نابود می‌شوند و باختن پشتون به معنای آن است که پشتون تمام امتیازات خود را از دست می‌دهد و با انتقام‌جویی مواجه می‌شود. افغانستان نیز حلقه‌ی وصل و رابطی ندارد که بتواند رقابت‌ها را در یک نقطه متوازن سازد. در ایران جنبش سبز و احمدی‌نژاد عین هراس را از هم‌دیگر دارند و در پاکستان نیز مشکل به همین حد پیچیده و خطرناک است.

آنا پالا هرناندیز از مکزیک
آنا پالا هرناندیز، خانم جوانی از مکزیک که از سن هشت‌سالگی تا شانزده‌سالگی در امریکا تحصیل کرده و بعد هم رفته است و تحصیلات دانشگاهی خود را در مکزیکوسیتی ادامه داده است، اکنون از فعالان برجسته‌ی حقوق بشر و مبارزه با فساد حکومت و مافیای مواد مخدر در مکزیک است. او همراه با شوهرش، دغدغه‌ی زیادی دارند که برای کشور خود کار کنند و در حل مشکلات عدیده‌ی کشور خود سهم بگیرند.
مکزیک آهسته آهسته جایگاه برجسته‌ای در شمار کشورهای در حال رشد اقتصادی پیدا می‌کند؛ اما هم‌چنان با پنجه‌های زمخت فساد در ادارات دولتی، مخصوصا در رده‌های مختلف پولیس و ارتش و محاکم قضایی مواجه است. سالانه میلیاردها دالر از مدرک تولید و قاچاق مواد مخدر وارد بانک‌های این کشور می‌شود، پولیس کشور به گونه‌های مختلف به چور و چپاول مردم ادامه می‌دهد و محاکم نیز به طور آشکار در فساد غرق است.
شوهر پالا که حقوق‌دان است، در دیدگاه‌های حقوق بشری و اصلاح‌گرانه‌ی او شریک است. پالا گفت: هر وقت با شوهرش در خانه و یا جای دیگر باشند، بیشترین بحث‌های شان را مسائلی مرتبط با حقوق بشر و چگونگی پیشبرد اهداف و فعالیت‌های اصلاح‌گرانه تشکیل می‌دهد. پالا گفت که او از تجربه‌های کار خود در مکزیک به ایجاد روش‌های تازه‌ای می‌رسد که مردم را توان‌مندتر سازد و نهادهای مدافع حقوق بشر را در برابر حکومت و فسادهای ادارات و مافیا تقویت کند. حالا یکی از مصروفیت‌های عمده‌ی پالا جلب کمک‌های اقتصادی‌ برای پیشبرد اهدافش در برزیل است.
مکزیک با مشکل بی‌جاشدن و مهاجرت مردم از جنوب به سمت شمال مواجه است. عده‌ی زیادی از مردم هستند که تلاش می‌کنند به امریکا بیایند؛ اما این عده اغلب در تلاش‌های خود ناکام می‌مانند. مهاجرت به سوی شمال کشور به خودی خود مشکلات زیادی را باعث می‌شود. او این مهاجرت‌ها را به دلیل فقری عنوان کرد که به سرعت اندام جامعه‌ی مکزیک را تسخیر می‌کند. تلاش پالا این است که چگونه می‌شود مردم را تشویق کرد که در محلات کنونی خود باقی بمانند و حکومت به خواسته‌ها و نیازمندی‌های آنان رسیدگی کند.
مشکل دوم کار پالا، با ارگان‌های امنیتی، مخصوصا پولیس است که به گفته‌ی او در نقض حقوق بشر قویا دست دارد. پالا گفت: در تیوری قرار است پولیس حافظ نظم و قانونیت و حمایت از حقوق بشر باشد؛ اما در عمل، عکس آن اتفاق می‌افتد و پولیس خود از عوامل عمده‌ی نقض حقوق بشری محسوب می‌شود. کار مهم پالا و گروه طرف‌دارانش این است که چگونه می‌توانند با تشویق حکومت به ارتقای معاشات و امتیازات پولیس، از ارتکاب فساد توسط آنان جلوگیری کنند. او نظارت بر عمل‌کرد پولیس را یکی از ارکان عمده‌ی فعالیت‌های حقوق بشری قلمداد کرد.
خانم پالا گفت: در مکزیک مردمان بومی که ساکنان اصلی محسوب می‌شوند، در جریان زمان دچار این هراس می‌شوند که دارند امتیازات و امکانات خود را به سرعت از دست می‌دهند. به عقیده‌ی پالا قناعت دادن مردم با این لحن و منطقی که فعلا روی دست گرفته شده است، دشوار است؛ یعنی نمی‌توان مردم را با تلقین و یا با زور و شکنجه و فشار وادار کرد که به وضعیت موجود اعتماد کنند.