بعد از محقق، اشرفغنی سخن میگوید. من خودم به ویدیوی سخنان اشرفغنی دست نیافتم. از جزئیات سخن او نیز چیز خاصی در یادداشتهایم ندارم. تنها حرفی که از او در ذهنم باقی مانده، همان تکهای بود که در مقدمهی گزارش طلوعنیوز پخش شد و در آن لحن تهدیدآمیز او برای شکستهشدن حرمت ریاستجمهوری و ارگ بازتاب یافت. خادمحسین کریمی، در روایت خود از سخنان اشرفغنی گزارش مفصل و کاملی دارد. بر اساس یادداشتهایی که او در «کوچهبازاریها» دارد، سخنان اشرفغنی را از ویدیویی استخراج کرده که به جز قسمت کوتاهی از ابتدای آن، همهی سخنان اشرفغنی را شامل میشود.
این سخنان به صورت واضح تمام مطالبات تظاهرکنندگان را رد کرده و از موضع قدرت و ملامتگری سخن میگوید. کریمی، سخنان اشرفغنی را با لحن عامیانهی او درج کرده؛ اما صورت نوشتاری آن چنین است:«پرسان کردید پی پی اس. ۱۶۰ نفر از برادران هزارهی ما در ادارهی ریاستجمهوری در محافظت است. معاون اداره، هزاره است. انتقاد کردید که جنرال صاحب مرادعلی خان چه رقم تقدیر شده. مدال اعلای لمر که عالیترین مدال نظامی افغانستان است، به جناب جنرال صاحب اهدا شد. جناب فهیمی صاحب، هر وقت که شما بخواهید، بیایید که با ارقام و شواهد صحبت کنیم و من تشکر میکنم. آیتالله فیاض، از شخصیتهای بسیار بزرگ این مملکت است. جناب دانش صاحب شخصا یکی از فتاوای شان را ترجمه کردند. ما افتخار داریم که برخلاف ایران که یک قاضی زن ندارد، ما ۲۴۹ قاضی زن داریم و این حکایت از فکر جناب فیاض صاحب میکند. هر کسی که تعهد به افغانستان داشته باشد، انتقاد معقول و همهجانبه را قبول میکند. کوتاهیهای ما کم نیست؛ اما کوتاهی اراده جزو کوتاهیهای ما نیست. باور ما سر وحدت ملی ما و سر مساوات تمام اقوام برادر و برابر افغانستان از کوتاهیهای ما نیست. ریاستجمهوری، ریاست اجرائیه، معاونیت، وزارتها، مقام خدمت است نه مقامهای اضافهگویی یا خدای نکرده غرور. بنا بر این، لطف کردید، همیشه لطف کنید، باز تشریف بیاورید، انتقادهای زیادتر کنید؛ اما امید است که با ارقام و اعداد و باز ببینید که مشارکت هست، زمینه بهتر میشود یا نمیشود.
جناب استاد محقق ذکر کردند که دولت از روز اولی که حادثهی غمناک گرفتن گروگانها شروع شد، چه کرده. باز هم رییس صاحب امنیت ملی را میگوییم که همراه کل تان بنشیند که هفته به هفته و ماه به ماه برای تان گزارش بدهد. بیانیهی امروز من را بعدا اگر ببینید، ۵۶ بار گروگانها تغییر جای داده و به صورت دوامدار، افرادی که در خاک افغان پایین شدند، از تمام افغانستان بودند. شهادت دادند که اینها را نگاه و رها کنند. دیگر هم، تمام برادرهای تان خون دادند تا اینها صاحب زندگی باشند. دو بار عملیات شد. بعد از آن هوا تغییر کرد.
نقطهی دیگر را خواهران محترم، برادران محترم، جنرال صاحب مرادعلی خان برای تان به تفصیل باز تشریح داده میتواند. یک جنگ تمام عیار سر ما تحمیل شده. از هفت مرحله از این جنگ ما گذشتیم. روزانه قوای امنیتی و دفاعی ما قربانی میدهد و ضرورت است که ارج به این قربانیان گذاشته شود. افغانستان قوت این را ندارد بدبختانه که یک هفته ضروریات قوای امنیتی و دفاعی خود را بدون کمک بینالمللی تأمین کند. محدودیتها را هم بفهمید. در چارچوب واضح که امکانات چیست. جنرال صاحب در رأس این قرار دارند با ارقام و اعداد. جلب توجه دنیا را گرفتن، اعتماد اینها را گرفتن، همکاری در چارچوب جنگ جزو وظایف ما بوده. اگر ناکام ماندیم، پارچهی ناکامی خود را قبول میکنیم؛ اما امید است که هیچ وقت فکر نشود که ما فکر میکنیم که ارگ به ما تعلق دارد. ارگ به ما تعلق ندارد. ارگ به مردم افغانستان تعلق دارد. از این کرسی کرده، از این چوکی کرده، چوکی بیثبات در روی زمین نیست. هر رییس جمهور دنیا که همراه من صحبت میکند یا همراه داکتر صاحب صحبت میکند، میگویند که بدترین وظیفهی دنیا را شما دارید؛ اما وظیفهی ما این است که از بیثباتی به ثبات برویم. از بیعدالتی به عدالت برویم. از فقر ان شاءالله و تعالا به رفاه برویم. از وکیل صاحب علیزاده، از جناب مصباح صاحب تشکر میکنیم. سر مشخصات میرویم.
یک اعلامیهی مقدماتی پیش روی تان قرار دارد که تعهدات دولت را به صورت واضح خدمت تان ارائه میکند. مگر من سر نقاطی که جناب مصباح صاحب تأکید کردند، دوباره میروم. اول، انتقام و مجازات است. درد از هفت نفر نیست. درد از کل ملت است. امروز تمام افغانستان در عزاداری نشسته و مخصوصاً من. از صمیم قلب هر یک از بازماندگان خانوادههای شهدا را تسلیت میدهیم. غم شان مشترک است. چون بدبختانه اینها تنها فامیلهایی نیستند که امروز به عزا نشسته اند. یک چند روز اگر وقت داشتید، همراه مردم شینوار صحبت کنید. اگر چند لحظه وقت داشتید، همراه مردم پکتیا صحبت کنید، اگر چند لحظه وقت داشتید، همراه مردم کندوز یا مردم فاریاب صحبت کنید. هلمند امروز در خون مطلق نشسته. بنا بر این، غم عام است.
در جنگ سرتاسری، از برکت افسران شجاع ما که همهی اقوام افغانستان دارد و هر کدام شان رضاکار است، در میدان جنگ، ما را شکست داده نتوانسته اند؛ اما هدف شان این است که تفرقه بیندازند. تفرقه بزرگترین خطر است. انفجاری، تروریست یا غیره، خطرهایی است که قوای امنیتی و دفاعی ما به خوبی میتوانند همراه شان مقابله کنند؛ اما خطر تفرقه، خطر مرگ، اگر هزار دفعه بگویید مرگ، ما عمر خود را تیر کردیم. زندگی من صدقهی سر تان؛ اما مقام ریاستجمهوری را سرش شعاردادن، کمک به دشمن است. دولت را به تهدید مواجه کردن، کمک به دشمن است. کی به دشمن کمک میکند؟ این سوال را شما جواب بدهید (با آن جیغ و فریاد همیشگی، انگشتش را به سمت مردم تکان میدهد). اگر دولت را هر چه نیمکاره باشد، خادم تان میدانید، دیگر پرسان و جواب داریم. سوال واضح است.
قوای امنیتی و دفاعی تان امروز عملیات کرده نتوانستند. چون محافظت مظاهرهچیان را گرفتیم. این وظیفهی ما بود. این وظیفهی ما است؛ اما امروز کوچههای کابل بسته است در گل و لای. این عالیجنابها ده دفعه برای شان مراجعه شد. میخواستند بگویند که همراه رییسجمهور ببینند. میخواستند همراه رییس اجرائیه. رییس صاحب اجرائیه، دیروز خدمت شان رفتند. جناب دانش صاحب خدمت شان رفتند. جناب استاد محقق در خدمت شان رفتند. اصول باید واضح باشد برادران و خواهران. میآیید مثل آقای فهیمی انتقاد میکنید، به سر هر دو چشم؛ اما وقتی که میگویید مرگ، حرف برای چه میماند؟ حرف صلح را همراه کسی بگویید که شعار مرگ مرا طالب میدهد، شعار مرگ مرا داعشی میدهد، شعار مرگ ما را دشمنهای خارجی ما میدهند.
حالا سر نقطهی اول. انتقام. پیغام وسیع مرا هم ببینید. هدف اول ما است و رساندن عدالت هدف اول ما است. مطلق جناب مصباح صاحب، همراه تان همگام استیم. عملا برای ما اجازه بدهید. وعدهی ما خلاف چیزی که جناب فهیمی صاحب میگویند، وعدهی خالی نیست و مصداقش عملیاتهای ما است و قربانیِ است که برای رهایی شدن ۱۹ نفر. از یک طرف، هشت نفر دیگر امروز رها نمیبودند، اگر ما مسأله را جدی نمیگرفتی؛ دیگر امید که نقطهی اول.
مسألهی دوم، امنیت منطقه و راههای مواصلاتی است. وزیر صاحب داخله را من هدایت واضح دادم که عملا برای تان گزارش بدهد. نه این که گزارشهای نظری. وزیر صاحب دفاع، داخله، رییس صاحب امنیت ملی با یک پلان مشخص برای امنیت راههای مواصلاتی اقدام میکنند. فعالسازی ولسوالی خاک افغان، در اصل قبول. عملا مشکلات ما را درک کنید. این آسان کار نیست. یکی از دورترین نقاط است. من نمیخواهم همراه تان حرف دروغ بگویم. هدف دشمن این بوده که در هر گوشهی افغانستان، ما را بکشد. هدف واضح است. چه وقت عملی شده میتواند، به تفصیل همراه تان مینشینیم.
جناب مصباح صاحب، بهتر این است که واضح و روشن صحبت کنیم که هم محدودیتهای خود را بشناسیم، هم اهداف خود را، تا این که من وعده کنم و باز فردا چیزی نشود. پوستههای گیلان به سر چشم. وزیر صاحب داخله را هدایت واضح دادیم که پولیس محلی قابل اعتبار در گیلان ایجاد شود. و آینده نی، در چند روز آینده نه، چند هفتهی آینده که ترتیب اساسی گرفته شود. توجه به وارثان شهدا به سر چشم. این وظیفهی ما است. پیش از پیش، پیش از این که شما درخواست کنید، از هر یک از بزرگانی که در شورای امنیت ملی استند، به محض این که خبر اسفناک برای من رسید، اولین اقدامی که کردم، در روز دوشنبه، جلسهی شورای امنیت بوده، تا حالا سه بار شورای امنیت ملی سر این موضوع جلسه داشته و اولین موضوع ما، رسیدگی به خانوادههای شهدا است. تعهد واضح داریم که در داخل امکانات دولت کمک میکنیم و رسیدگی میکنیم. چون منظوری را گفتید، کل آن ان شاءالله و تعالا به صورت عملی تطبیق میشود. پلان مشخص عملی از این نقاط را همکاران امنیتی و دفاعی ما جناب پوپل صاحب که رییس ارگانهای محلی است، میسازند، همراه تان شریک میکنند.
حالا خواهش من (صدای یکی از اعضای هیأت: رییس صاحب، یک چیز ماند، همین قول اردو را هم…) قول اردو در داخل امکانات من نیست. سرش غور میکنیم. سقف قوای امنیتی و دفاعی افغانستان تعیین شده، برادران، خواهران محترم. سه صد و پنجاه هزار نفر است. دنیا پیسهی زیادتر نمیدهد. در داخل ترتیباتی که موجود است، جناب جنرال صاحب مرادعلی خان، مسؤول همین کارها است و به حیث معاون لوی درستیز که تعبیهی قوت را به چه شکل تعیین کنند. پس برای تان ما چند ماه کار داریم که کل قوتهای موجود را از سر بررسی کنیم. جناب وزیر صاحب دفاع طرز اساسی این را روی دست گرفته. برای تان گزارش میدهیم. هدف این است که امنیت بیاید، هدف این نیست که قول اردو جور شود. محدودیتهای ما را بفهمید. باید قوای قوای بینالمللی را قناعت بدهیم. خدمت تان عرض کردم که تنها یکطرفه نمیشود. کاش که افغانستان یک ثروت بسیار سرشار میداشت که شما میگفتید و فردا عملی میکردیم؛ اما تعبیهی مجدد قوتها هدف اصلی ما است. در جلب و جذب از پیش تان کمک میخواهیم. هر کسی که حاضر است به پولیس ملی برود، به اردوی ملی برود، مقدار کافی جای وجود دارد. لطفا بچههای مستعد را تشویق کنید که بیایند و برای پولیس محلی از امکانات خود اقدامات دیگر گرفتیم. چون سقف آن تعیین بود، از بودجهی دیگر، صرفهجوییهایی که کردیم، آن جای دیگر را کم کردیم که تعداد پولیس محلی را زیادتر کرده بتوانیم تا برای تان چه شود. تشکر از یادآوری تان جناب مصباح صاحب.
خواهش من چیست؟ خواهش اول من این است که طبق اصول دین مبین اسلام، شهدا به خاک سپرده شود. این ضرورت است که بحث در کوچه نماند. بحث باید بین نمایندههای مشروع مردم، بین بازماندگان خانوادههای شهدا و بین حکومت؛ حکومت خو از کسی دیگر نیست. حکومت از شما است. ما در خدمت شما استیم. خطرات امروز را باز هم از برادران پرسان کنید. بار بار خطر این بود که یک انتحاری در بین مظاهرهچیان داخل شود. کل قوای امنیت ملی را سه بار جهت دادیم که تا جلوگیری شود. دشمنهای ما را بشناسید. در خوست، یکی از وکیل صاحبان قهر بود سر والی صاحب. جلسه گرفت، زیادتر از بیست نفر شهید دادیم. عرض من این است که در داخل این چارچوب بیایید به وضاحت به نتیجه برسیم. دوم، این خواسته معقول است، اعلامیه را برای تان خدمت تان تهیه کردیم. اگر تغییری در متن میخواهید، پیشنهاد کنید؛ اما سوم، یک هیأت از شما همراه کسانی که خود را نمایندههای مظاهرهچیان میدانند، بنشینند، به نتیجه برسید. شما نمایندههای منتخب استید. شما وارثین خانوادهها استید. تصمیم بگیرید. ما را هدایت بدهید. ما در خدمت تان استیم و عملا میخواهیم به چیزی به تعهد برسیم که فوراً قابل اجرائات شود.
باز هم از نصیحتهای تان، از انتقادات تان، از پیشنهادهای تان، من از صمیم قلب ابراز امتنان میکنم. ما جز هدف خدمت چیزی نداریم و یک نکته خدمت جناب فهیمی صاحب عرض میکنم. باز هم با عجز تمام. من برادر سکهی خود را عاق کردم. در ارگ قدم مانده نمیتواند. من در ارگ خانواده ندارم جناب فهیمی صاحب. خانوادهی من کل افغانستان است. من تعلق به یک حزب سیاسی هم ندارم. به کدام جریان هم ندارم. به تمام مردم افغانستان متعلق استم. اگر شما یافتید که یک عضو خانوادهی من مقرر شده، استفاده کرده، دست مرا قطع کنید. و امید است شما هم باز حاضر باشید که اگر فرمایشهای تان درست نبود و به ارقام و شواهد برابر نبود، همین بزرگی را داشته باشید که تجدید نظر کنید و در آینده، خادم تان را مورد توجه قرار دهید.»