رهبری چیست و چگونه انجام می‌شود

عزیز رویش
رهبری چیست و چگونه انجام می‌شود

جلسه‌ی جدید درسی با داکتر دیوید برگ اختصاص یافت بر موضوع رهبری و این که اساسا رهبری چیست و چگونه انجام می‌شود و چه مُدل‌هایی را برای رهبری در اختیار خود داریم.
نکته‌ای که پیش از آغاز این حکایت بگویم، مربوط به نحوه‌ی طرح مسائل است که برای من در جلسات درسی و مباحثی که طی سه هفته‌ی گذشته داشته ایم، آموزنده و جالب بوده است. جلسه به طور عادی و به گونه‌ی یک اتفاق معمولی آغاز می‌شود. قصه‌های ساده و حکایت‌های پیش‌پاافتاده و طرح یکی دو سؤال از کاری که طی روزهای اخیر انجام شده است و خبرهایی که بوده است و بعد می‌رسد به جایی که باید همه داخل بحث شوند و در خاتمه کتاب و کتابچه‌های خود را جمع کنند و از اتاق بیرون شوند. این همه کار در برنامه‌ی ما معمولا برای دو ساعت تنظیم شده است. از این دو ساعت چیزی کم‌تر از پانزده یا بیست دقیقه شاید مصرف گرم کردن بحث باشد؛ اما بقیه‌ی زمان به گونه‌ای مدیریت می‌شود که حس می‌کنی هر لحظه‌ی آن از اهمیت استثنایی خود برخوردار می‌شود. تا حالا اکثر مباحثی که داشته ایم، با سیاق ذهنی‌ که من دارم، با حالت خسته‌کننده و نومیدکننده‌ای شروع می‌شده است. ما گویی عادت داریم که در هر کاری از همان ابتدا نشان دهیم که خیلی جدی و حساس تشریف داریم و به موضوع به طور عمیق تماس می‌گیریم. نهایت کار ما معمولا چیز دیگری از آب در می‌آید. بعد از صرف زمان زیاد متوجه می‌شویم که قسمت اعظم فرصت و انرژی ما مصرف این شده است که جدی باشیم و کم‌تر به این اندیشیده ایم که چه چیز مهمی را داریم تولید می‌کنیم.
الف: رهبری؛ اطاعت از فرد، جمع، یا اصول و ارزش‌ها؟
به هر حال، بحث‌های آقای برگ از شنیدن قصه‌های ما در مورد برنامه‌ی «قهوه‌ی داغ، موضوع داغ» شروع شد. هر کسی باید برداشت خود از جلسه را بیان می‌کرد و روی این برداشت‌ها بحث می‌شد. یکی دو نفر از همراهان، یکی دو بار تذکر دادند که خوب است برویم روی اصل موضوع که گویا «وقت پروفیسور برگ» هدر نرود؛ اما او خیلی ساده می‌گفت: نه این خود بخشی از درس است و بگذارید قصه کنیم و بشنویم. اظهار نظرها و واکنش مخاطبان و مدیریت جلسه و بازبینی مسائل در ختم برنامه و این قبیل چیزها به طور منظم از دهنی به دهنی دیگر گردش داشت. داکتر برگ گاهی در وسط مباحث و ابراز نظرها سؤالات ساده‌ای را می‌انداخت و بقیه همه دست زیر زنخ گرفته و به گفت‌وگوهای همراهان گوش می‌دادند. وقتی خواست موضوع را جمع کند و به جاده‌ی اصلی‌ای که خودش در نظر گرفته بود وارد شود، باز هم خیلی عادی چرخ کوتاهی زد و گفت: این‌ها همه به مسأله‌ی اساسی‌ای برگشت می‌کند که باید امروز روی آن تمرکز کنیم: رهبری! برگ گفت: باید این‌جا با هم این نکته را کاوش کنیم که اساسا رهبری چگونه مفهومی است و در روابط انسان‌ها چگونه خلق می‌شود و چگونه عمل می‌کند. هر کسی خود را رهبر تلقی می‌کند: هیتلر، مسیح، جورج بوش، اوباما، هوگوچاویز و همه…
برگ گفت که در رابطه‌ی اجتماعی مفهوم رهبری به طور طبیعی و ناگزیر خلق می‌شود. شما اشکال مختلف رهبری و انواعی از رویکرد به مسأله‌ی رهبری را دارید؛ اما خود رهبری در هر حالت باقی می‌ماند و روابط انسان‌ها از رهبری شدیدا تأثیر می‌پذیرد. به اعتقاد برگ، انسان‌ها در هر موقعیتی که قرار می‌گیرند، به طور سریع مقام و موقف خود را تعیین می‌کنند: رهبر یا پیرو؟ او گفت: هر چه به عقب برگشت می‌کنیم، مفهوم رهبری را بیشتر به طور فزیکی در چهره‌ی فرد یا مجموعه‌ای از افراد می‌بینیم که تمثیل می‌شود؛ اما هر چه به زمان معاصر نزدیک می‌شویم، ملاحظه می‌کنیم که در کنار و یا برخا به جای افراد و گروه‌های واقعی از اصول و قواعدی حرف زده می‌شود که باز هم تداعی‌کننده‌ی مفهوم رهبری اند. وقتی می‌گوییم حکومت قانون و یا وقتی می‌گوییم پیروی از قانون و اطاعت از اصول و قواعد، در واقع مفهوم رهبری را بیان کرده ایم.
بحث ادامه داشت. لومومبا، از دیگران اندکی دیرتر به جلسه رسید، ولی با رسیدن خود و درست در زمانی که آقای برگ داشت انواع رهبری را شرح می‌داد، وسط بحث آمد و با ذکر مسؤولیت‌های رهبری در یک گروه و این که اعضای گروه در اولین اقدام باید به حساسیت‌های زمان توجه داشته و نمادهای زمانی را برای ایجاد وفاق بیشتر استفاده کنند، به نماز عید مسلمانان تماس گرفت و گفت: خوب بود که امروز ما برنامه‌ی خود را توقف می‌دادیم و همه می‌رفتیم و در عید مسلمانان شرکت می‌کردیم و با آن‌ها دعا و مراسم نیایش را برپا می‌کردیم. او گفت: این هم از مسؤولیت‌های رهبری است و مدیریت و رهبری برنامه‌ها باید آن را در نظر می‌گرفت.

نکته‌ای که لومومبا مطرح کرد، در میان جمع از زاویه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و در انجام تنها به عنوان یک مثال برای این که در کنار مفهوم رهبری چه ظرافت‌هایی به میان می‌آید، برای آن جایگاه تعیین شد و بحث باز هم عبور کرد به جایی که آقای برگ داشت به آن نزدیک می‌شد. سؤالی مطرح شد که در روابط اجتماعی و مخصوصا گروه‌هایی که اکنون تشکیل می‌شوند و با گروه‌های گذشته تفاوت‌های معینی دارند، آیا باید افراد ملزم به پیروی از رهبری باشند یا از ارزش‌ها و به تبع آن، از اصولی که بر مبنای ارزش‌ها ایجاد می‌شوند. این بحث تفاوت‌های زیادی را در میان حاضران برجسته کرد. برخی رهبری را زاده‌ی ارزش‌های مشترک و مورد توافق همه اعلام کردند و برخی گفتند رهبری خود ارزش‌ها را تعیین می‌کند و بر مبنای همین ارزش‌ها است که از پیروان خود خواستار اطاعت و فرمان‌برداری می‌شود.
(ادامه دارد)