تمدن امريكايي: نماد تمدن بشري

عزیز رویش
تمدن امريكايي: نماد تمدن بشري

قسمت چهارم

كثرت مهاجرت در امريكا، تمدن امريكايي را نيز به يك تمدن جهاني تبديل كرده است. روشن است كه اين تمدن استخوان‌بندي اروپايي خود را قويا حفظ کرده؛ اما روي اين استخوان‌بندي، سهم خاصي از هر نقطه‌ي جهان را مي‌توان به وضوح نشان‌دهي كرد؛ پنج قاره‌ي دنيا با تمام نژادها و فرهنگ‌هاي خورد و بزرگ خويش در ايجاد تمدن امريكايي سهيم اند؛ به همين علت، دقيق نخواهد بود اگر قوت و عظمت اين تمدن را به يك نژاد و يا يك واحد جغرافيايي خاص نسبت دهيم. نكته‌ي ديگری كه از همين واقعيت منشأ مي‌گيرد، مشاركت مغزها و استعدادهاي نادرِ جامعه‌ي بشري در پربار ساختن تمدن امريكايي است. شايد يكي از دلايل عمده، براي جذب مغزهاي بشري از هر نقطه‌ي جهان سرمايه و امكانات اقتصادي‌ای بوده است كه امريكايي‌ها در اختيار خويش داشته اند؛ اما آن چه در اساس براي اين جذب وسيع و شگفت‌انگيز بستر مساعدي را خلق كرده است، نه پول و سرمايه، بلكه نظام سياسي و اجتماعي جامعه‌ي امريكايي بوده است: بر اساس اين نظام سياسي و اجتماعي، هر مغزي كه از هر گوشه‌ي جهان به امريكا مي‌رسد، به سادگي خود را جزء جامعه‌ي امريكايي مي‌يابد و تمام تلاش و توانش را معطوف آن مي‌کند كه در قدرت‌مندتر ساختن اين جامعه سهيم شود.
واشنگتن، شهري سمبوليك بر بنياد قانون اساسي امريكا
نقشه‌ي اولي شهر واشنگتن دي سي، در سال ۱۷۹۱، به درخواست جرج واشنگتن، اولين رييس‌جمهوری امريكا، توسط يك مهندس فرانسوي به نام پير چارلز لوانفانت ريخته شد و در سال ۱۸۰۰ به عنوان پايتخت ايالات متحده‌ي امريكا انتخاب گرديد. اين شهر در سال ۱۸۱۲ توسط انگليس‌ها تسخير و به آتش كشيده شد. از جمله‌ي بناهاي مشهوري كه در اين آتش‌سوزي طعمه‌ي حريق شد، يكي ساختمان كنگره (مجلس نمايندگان) و ديگري قصر سفيد بود كه مقر رياست‌جمهوري ايالات متحده‌ي امريكا به شمار مي‌رود.
شهر واشنگتن به شكل چهارضلعي مربع ساخته شده است. مي‌گويند هدف بنيان‌گذاران امريكا، آن بوده است كه اضلاع مساوي اين شهر از متعادل بودن قانون اساسي جامعه‌ي امريكايي نمايندگي كند: شهري بر بنياد عدالت، انصاف و تساوي حقوق براي همه‌ي شهروندان امريكا. گسترش شهر واشنگتن دي سي، به استثناي يك گوشه‌ي كوچك آن در استقامت ويرجينيا، به شكل مربع بوده است. مركز شهر واشنگتن دي سي، كنگره يا مجلس نمايندگان است. تمام سرك‌ها و جاده‌ها از نقطه‌ي صفر ـ ساختمان كنگره ـ آغاز مي‌شود و به سوي اطراف گسترش مي‌يابد.
ساختمان كنگره از لحاظ موقعيت خود بر قصر سفيد اشراف دارد و ساختمان محكمه يا ديوان عالي بر هر دو نظاره‌گر است. ساختمان كنگره نيز با ستون‌ها و اشكال هندسي خويش از گوشه‌هاي مختلف جامعه و قانون اساسي امريكا نمايندگي مي‌كند. تمام ايالت‌هاي كنوني، ايالت‌هاي اولي، سيستم فدرال، تجمع نمايندگان بر اساس نفوس و متعادل شدن آن با ميزان ايالت‌ها، … همه در ساختمان كنگره تمثيل خاص خود را دارند.
قصر سفيد، رو به روي كنگره ساخته شده؛ اما محلي كه معمولا رييس‌جمهوری در آن جا ظاهر مي‌شود، عقب قصر سفيد است. مي‌گويند كه قصر سفيد تمام دستورات عمل خويش را از كنگره دريافت مي‌دارد؛ به همين لحاظ بايد هميشه رو به جانب كنگره داشته باشد؛ اما وقتي مي‌خواهد آن را به اطلاع عام برساند، بايد از سمت ديگر قصر استفاده كند.
بناي يادبود توماس جفرسن و ابراهام لينكلن، در نقطه‌اي زيبا، روبه‌روي منار جرج واشنگتن، مُشرف بر قصر سفيد و كنگره ساخته شده است. خاطره‌ي جفرسن براي امريكايي‌ها به خاطر سهم او در استقلال امريكا و نوشتن اعلاميه‌ي استقلال گرامي است و خاطره‌ي ابراهام لينكلن به خاطر سهم او در آزادي بردگان و پايان دادن جنگ‌هاي داخلي ميان جنوب و شمال امريكا كه طي آن بيش از شش‌ صد هزار انسان كشته شدند. بناي يادبود اين دو شخصيت بزرگِ امريكا به تقليد از معابد يونان ساخته شده كه نماد آزادي مي‌باشند. مي‌گويند در دروان جنگ‌هاي داخلي، مردمان جنوب به آزادي غلامان راضي نبودند. لينكلن موفق شد كه هم غلامان را به آزادي برساند و هم وحدت از هم‌گسيخته‌ي شمال و جنوب را دوباره تأمين کند. به همين علت، در بناي يادبود او كه از سنگ رخام ساخته شده، مجسمه‌ي جاودانش را نصب كرده اند كه او را به عنوان نگه‌بان دموکراسي افتخار مي‌بخشد. در يادداشت حكاكي شده بر سنگي بزرگ، بر فراز سر لينكلن، اين جملات خوانده مي‌شود:
“In this temple, as in the hearts of the people for whom he saved the union the memory of Abraham Lincoln is enshrined forever”
«در اين معبد، مانند قلب‌هاي مردمي كه او وحدت شان را تأمين كرد، خاطرات ابراهام لينكلن براي ابد جاودانگي يافته است.»
مجسمه‌ي جفرسن نيز از يك سمبول بزرگ و شگفت‌انگيز حكايت مي‌كند: او اعلاميه‌ي استقلال را نوشت و حالا مجسمه‌اش با يك چشم از دور ناظر بر كنگره است و با چشمي ديگر ناظر بر قصر سفيد. امريكايي‌ها مي‌گويند كه اين نظارت جفرسن در كنار معنويتي كه از ابراهام لينكلن در تاريخ امريكا باقي مانده است، به شكل سمبوليك از حق مردمي حكايت مي‌كند كه پدران بنيان‌گذار امريكا آرزويي جز تحقق دايمي آن نداشتند.
در شهر واشنگتن، منار جرج واشنگتن، بلندترين ساختمان است و كسي در اين شهر به خود حق نمي‌دهد كه بنايي مرتفع‌تر از اين بنا اعمار كند. يك زن امريكايي در گفت‌وگویی که در لابی هوتل محل اقامت ما داشتیم، مي‌گفت:تا جايي كه من به ياد دارم، كسي به كسي دستور نداده است كه اين قاعده را در ساختمان‌هاي خويش رعايت كنند. مردم خود شان مي‌دانند كه اين شهر سمبول‌هايي دارد كه به همه تعلق دارد و هيچ كس نبايد اين سمبول‌ها را دست كم گيرد.»
هر چهارراهي در واشنگتن با مجسمه‌ي يك جنرال يا يك شخصيت ديگر كه در تاريخ امريكا به نحوي نقش مهمي ايفا كرده است، زينت مي‌يابد. دو مجسمه‌ي جالب ديگر نيز در اين‌جا و آن‌جاي شهر توجه بيننده‌ي تازه‌وارد را به خود جلب مي‌كند: مجسمه‌ي خر و مجسمه‌ي فيل. مي‌گويند كه اين دو مجسمه هر كدام به يكي از دو حزب قدرت‌مند امريكايي تعلق دارد: خر، سمبول و نشان دموکرات‌ها است و فيل، سمبول و نشان جمهوري‌خواهان! چرا چنين است؟ كسي حاضر نشد چيز خاصي بگويد. حالا جمهوری‌خواهان با نماد فیل به کشور ما آمده بودند!