ما هر روز شکنجه می‌شویم

صبح کابل
ما هر روز شکنجه می‌شویم

 نویسنده: طاها کارگر- انقره

بعد از سه روز ماندن در آن اسطبل حیوانات، سرانجام قاچاق‌بران گل احمد و بقیه گروه را حرکت دادند. او می‌گوید که بیشتر افغان‌هایی که برای کار به ترکیه می‌آیند، شهرهای بزرگ مانند انقره، استانبول و ازمیر را انتخاب می کنند؛ در این شهرها حضور اتباع خارجی ممنوع است  و آن‌ها مجبور استند که به صورت قاچاق و پنهانی به زندگی و کار در ترکیه ادامه بدهند.

از این موضوع شهروندان ترک نیز آگاه استند و به همین خاطر از کارگران افغان استفاده می‌کنند. نیروی کار افغانستانی برای آن‌ها نیروی کار ارزان‌تر و با ساعت کاری بیشتری است. بیش‌ترین زمان کاری بین دوازده تا ۱۴ ساعت و در نهایت معاش اندک در حدود ۵۰ تا ۶۰ لیره در روز برای‌شان پرداخت می‌کنند و به همین خاطر صاحب‌کارهای ترکی، شوق زیادتری برای استخدام افغان‌ها در کار دارند.

گل احمد برای ادامه‌ی زندگی در ترکیه، شهر انقره را انتخاب کرده و در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شد. کار ساختمانی در ترکیه یکی از کارهای سخت به شمار می‌رود که حتا خود ترک‌ها هم حاضر نیستند به این شغل رو بیاورند و در ساختمان‌های نیمه‌کاره به کار مشغول شوند.

گل احمد در این ساختمان با دوازده کارگر افغانستانی دیگر، مشغول به کار استند که در روز ۵۰ لیره‌ی ترکی دست‌مزد دریافت می‌کنند. آن‌ها شب‌ها هم در همان ساختمان و در یک اتاق کوچک سیزده نفره، شب را سپری می‌کنند. سپری کردن شب و روز برای آن‌ها در آن اتاق کوچک و بدون امکانات به تعداد سیزده نفری، مثل جهنم می‌ماند.

به گفته‌ی خود گل احمد؛ اما باید برای خرج و مخارج خانواده‌ی‌شان در غور که به تعداد ۹ نفر است، این مشقت و سختی‌ها را به جان بخرد و هر ماه مقداری را برای آن‌ها بفرستد. او خوب می‌داند که اگر یک ماه و برای چند روز این روال هر ماه به تاخیر بیفتد و نتواند آن مقدار مشخص پیسه را برای خانواده‌اش در افغانستان بفرستد، خانواده‌ی او با هزاران مشکل روبه‌رو خواهد شد و این مشکلات او را تا حالا مصمم بر این نگه داشته است که هر روز بیشتر از روز قبل به کار در ترکیه ادامه بدهد در هر شرایطی، برای خانواده‌ی خود ماهانه مقداری پول بفرستد.

گل احمد می‌گوید: «اگر روزی بدانم که در ولایت خود و در کشور خود نصف این مقداری که حالا در ترکیه به دست می‌آورم را می‌توانم با زحمت و عرق خود به دست بیاورم؛ حتا یک نصف روز در ترکیه نخواهم ماند و به وطنم باز می‌گردم.»

ادامه‌ی کار و کارگری در ترکیه نسبت به هر چیز دیگر برای کارگران افغان سخت‌تر است. برای کارگرهای افغانی، سختی کار یک چالش است؛ اما چالش جدی‌تر برای آن‌ها این است که صاحب‌کارهای ترکی در پایان ماه از دادن حقوق ماهانه، این کارگران خودداری می‌کنند. در بیشتر این موارد دیده شده چون کارگران افغانستانی هیچ سندی را در دست ندارند و کارگر غیر قانونی تلقی می‌شوند، نمی‌توانند شکایت کنند و دولت ترکیه نیز به این‌گونه موارد به صورت جدی هیچ‌گاه رسیدگی نمی‌کند.

در مواردی حتا دیده شده است که صاحب‌کارهای ترکی به دلیل اعتراض کارگران افغان برای نپرداختن حقوق ماهانه‌ی‌شان از سوی آن‌ها، این کارگران را  مورد شکنجه‌های روحی و جسمی قرار داده‌اند و آنان را در سخت‌ترین شرایط ممکن مجبور کرده‌اند صدای‌شان را بلند نکنند و یا به مقدار کمی از دست‌مزدهای خود که بین‌شان موافقه شده بوده‌، بسنده کنند.

گل احمد می‌گوید: «یک شب خواب دیده که صاحب‌کارش او را به سیلی می‌زند و اتفاقا فردای همان شب، وقتی مصروف کارش بوده صاحب‌کارش بی‌دلیل با شلاق پلاستیکی به رانَش کوبیده است.»

برای یک مهاجر کجای این جهان می‌تواند به دور از این سختی‌ها و مشقت‌ها باشد، بدون شک هیچ جای جهان. گل احمد حرف آخرش برای من این بود که بنویسم تا آن‌هایی که فکر آمدن به سر دارند بخوانند که «به ترکیه نیایید» اما مگر می‌شود ما را از مهاجرت منع کرد، در کشوری که هر روزش جنگ است و کشتن مثل آب خوردن است. اما برای گل احمد و دیگر مهاجران افغانستانی، هنوز یک سوال بدون جواب مانده و آن، این است که کدام بهتر است؟ زندگی در افغانستان و منتظر برای فرا رسیدن مرگ یا این که تن به ذلت بدهی و زورگویی شهروندان کشور میزبان را تحمل کنی؟