مهاجرت واژهای است که پیوسته حس ناخوشی را باخود انتقال میدهد و یا کم از کم بحث در مورد آن برای شمار زیادی از مردم زننده بوده و یا مهم نیست؛ در حالی که ما به اندازهی زیادی درگیر مهاجرت و اثرهای آن در زندگی روزمرهی خود استیم. در حال حاضر از هر سی نفر در جهان یک نفر آن مهاجر است.
ما به همین اندازه به مهاجرت نزدیک استیم؛ اما هیچگاهی در مورد آن جدی بحث نشده و برای همین است که امروز مهاجرت، به بزرگترین بحران انسانی در سطح جهانی آن بدل شده است.
افغانستان اما از سالهای سال به این سو درگیر مهاجرت بوده است.
به اساس آمار رسمی، نیمی از جمعیت افغانستان یا مهاجر اند و یا درگیر مهاجرت بوده اند. افغانستان کشوری است که هر روزه به میزان زیادی از باشندگان آن به مهاجرت رو میآورد.
مهمتر از همه این که به دلیل نداشتن اعتبار بینالمللی پاسپورت افغانستان و هویت افغانستانی؛ باشندگان این کشور همواره ناچار اند که از مسیرهای قاچاقی به مهاجرت رو بیاورند که آسیبهای زیادی را نیز در پی دارد و سالانه شمار زیادی از افغانستانیها را در دل کوه و دشت و دریا به کشتن داده است.
این سرنوشت بیرحم سالها است که برای افغانستانیها رقم خورده است.
مهاجران افغانستانی از پاکستان، ایران و ترکیه گرفته تا ارودوگاههای ویژهی مهاجران در یونان و اندونیزیا، راه رسیدن به آسترالیا و کانادا آوارگی میکشند. شماری از مهاجران افغانستانی به دلیل تاب نیاوردن شرایط دشوار مهاجرت راضی به برگشت داوطلبانه به افغانستان شده اند؛ اما با آن هم هیچ همکاریای از سوی وزرات مهاجران به آنها صورت نگرفته بلکه این وزارت با سپردن وعدههای میانتهی از دستگیری آنها شانه خالی کرده است.
دولت افغانستان به دلیل سیاستهای بیمار و خودخواهیهای کارگذاران سیاسی آن، هیچ گاهی به مهاجرت میلیونی افغانستانیها به بیرون از کشور به دید بحران ندیده است.
از سویی هم دولت هیچگاهی نکوشیده است تا زمینهها و انگیزههای مهاجرت برونمرزی را شناسایی کرده و به از میان بردن آن کوشش کند.
اینها همه به نحوی باعث شده است که این روند همچنان ادامه پیدا کرده و روزانه به دهها باشندهی کشور برای ادامهی زندگی افغانستان را ترک کنند که وزارت مهاجران و بازگشتکنندگان کشور به دلیل مهاجرتهای قاچاقی در این زمینه آماری هم در دست ندارد.
از سوی دیگر، دوام این وضعیت، انگیزهی ماندن و وفاداری به کشور را در وجود هر باشندهی افغانستان کشته است که بدون آن هیچ گاهی به توسعه دست نیافته و برای همیشه کشوری عقبمانده و نیازمند دستگیری کشورهای بیرونی و بستر تروریزمخیز و تروریستی باقی خواهیم ماند.
دوام مهاجرت افغانستانیها به بیرون از کشور باعث شده است که افغانستان هیچگاهی به ثبات اجتماعی دست پیدا نکند که در نبود آن هیچ جامعهای نمیتواند به «نظم» که مشخصهی زندگی مدرن و توسعهیافته است، دست پیدا کند.
افغانستان در کنار این که درگیر مهاجرت بینالمللی است، همهساله شمار زیادی از باشندگان آن به دلیل ناامنی همیشگی، حادثههای طبیعی به مهاجرت درونمرزی (درونکوچی) رو میآورند؛ اما وزارت مهاجران و بازگشتکنندگان، تا هنوز هم که هنوز است بودجهی بسندهای برای رسیدگی به این باشندگان نیازمند کشور را ندارد.
در روند درونکوچیها شمار زیاد این مهاجران با نبود خوراکی و پوشاک و جایی برای بودو باش گرفتار اند که به خودی خود، امنیت جانی، صحی و امنیت روانی آنان را مختل کرده و حتا شمار زیادی از کودکان این خانوادهها از ادامهی آموزش نیز باز میمانند و در مواردی این درونکوچیها میتواند به مرگ حتمی شماری از این مهاجران نیز منتهی شود.
این در حالی است که دولت افغانستان مصرفهای میلیونی را در بخشهایی انجام میدهد که به هیچ وجه ارزش هزینه کردن را در شرایط کنونی افغانستان ندارد. برای مهمانیهای مسخره و برای جرگههای نمایشی و همین طور میلیونها افغانی را برای آنهایی که خود عاملان مهاجرت افغانستانیها اند زیر نام رجال برجسته، هزینه کرده و از بودجهی ملی زیر عنوان کود ۹۱ دزدیهای ملیوندالری را انجام میدهد.
برای ریشهکن کردن و یا کم از کم کاهش بحران مهاجرت در افغانستان، هیچ برنامه و استراتیژیای در سطح کلان آن وجود ندارد. دولتمردان افغانستان جای این که در فکر رسیدگی به وضعیت مردم باشند، میکوشند به گونهای از خزانهی مردم بدزدند تا بتوانند دوام خود را برای سالهای سال در قدرت تأمین کنند و یا کم از کم زمانی که از قدرت کناره میگیرند، دست خالی به خانههای شان در بیرون از کشور برنگردند.