اعتیاد؛ سوغات ایران به مهاجران افغانستانی

مجیب ارژنگ
اعتیاد؛ سوغات ایران به مهاجران افغانستانی

مهاجران افغانستانی در نزدیک‌ترین هدف، ایران را برای کار و زندگی انتخاب می‌کنند. ایران برای مهاجران کارگر افغانستانی به دلیل نزدیکی فاصله و زبان مشترک، سهولت‌های مشترک دارد.

دولت ایران به دلیل سیاست‌های استبدادی‌ای که برای نگه‌داشتن قدرت در پیش گرفته است، ایران را از کشور مهد تمدن پارس، به مرگ‌گاه پارسیان و انسان‌ها بدل کرده است.

دولت ایران برای این که توانسته باشد، در گذر زمان هنوز هم با قدرت آخوندی خود دوام بیاورد، ملت ایران را در دام افیون اعتیاد اسیر کرده است.

در ایران به دلیل مذهبی بودن حکومت آن، مصرف نوشیدنی‌های الکولی به گونه‌ی رسمی منع است و اما دولت ایران برای این که مردم را در آرامش و خلسه نگه دارد تا صدای اعتراض ‌شان را خفه کرده باشد، زمینه‌ی دست‌رسی برای انواع مخدرهای کشنده و مورفین را برای مردم مهیا کرده است تا محکی باشد برای آن‌هایی که دین را افیون توده خوانده اند.

در ایران، تریاک، ماری جوانا، شیشه و دیگر فرآورده‌های لابراتواری انواع مخدر به شکل گسترده‌ای به فروش می‌رسد و هر کسی می‌تواند آن را تهیه کند. حتا در مواردی که کسی بخواهد مصرف تریاک را توقف دهد. از سوی پزشک به وی قرص و قطره‌ی میتادون توصیه می‌شود و این افراد می‌توانند به راحتی آن را از داروخانه‌های شهر تهیه کنند؛ اما بیشتر آن‌هایی که می‌خواهند تریاک را ترک کنند با مصرف میتادون به آن معتاد شده و پس از آن به مصرف میتادون ادامه می‌دهند.

دولت ایران نه تنها که برای پاکی معتادانی که به ترک تریاک رو می‌آورند، کاری نمی‌کند بلکه با جاگزینی زیرکانه‌ی میتادون باز هم فرد را در اعتیاد نگه می‌دارد.

زمانی که در ترکیه با یک پسر ایرانی هم‌کار بودم، برایم داستانی از ایران را تعریف کرد.

او می‌گفت، در همدان ایران رسم بر این است که برای پذیرایی بهتر از مهمان و یا این که خواسته باشند به مهمان ‌شان بیشتر خودمانی نشان دهند، در کنار سینی چای درون کاسه‌ای مسی، تریاک می‌گذارند و آن هم تریاک تازه‌ی افغانستان.

اما در این میان ۲٫۵ میلیون مهاجر افغانستانی که در ایران به سر می‌برند چگونه می‌توانند از این محیط مخدر جان سالم به در ببرند و هیچ‌گاهی برای مصرف آن وسوسه نشوند.

بیشتر افغانستانی‌هایی که در ایران به سر می‌برند، طبقه‌ی کارگر استند. طبقه‌ای که از هیچ گونه حقوق شهروندی یک‌سانی با ایرانی‌ها بر خوردار نبوده و با هزار سال زندگی در ایران هم نمی‌توانند خود را جزو آن بدانند.

کارگر افغانستانی، سر ساختمان همه‌ی روز را جان می‌کند تا لقمه نانی برای خوردن پیدا کند و آن گاه بداخلاقی صاحب‌کار و دشنام‌های آب‌دار هر از گاهش؛ شرایط زندگی و وضعیت روانی فرد مهاجر را بد‌تر از آن می‌کند که برای انسان قابل تحمل باشد.

این جوانان به دلیل تکرار زندگی در این وضعیت از حالت روانی خوبی برخوردار نیستند و همواره هم این گونه بوده است؛ آن‌هایی که بیشتر در محرومیت زندگی می‌کنند، بیشتر آسیب‌پذیر اند .

مهاجران افغانستانی در ایران زمانی که سر ساختمان یا در اتاقی که اجاره کرده اند، بدون شک با مهاجر معتادی بر می‌خورند که پیش از او یا پس از او به ایران آمده و حالا به مصرف یکی از مخدرها معتاد است.

زندگی در خانه و در محیطی که هر لحظه با یک تریاکی سروکار پیدا کنی به خودی خود وسوسه‌زا است؛ زمانی که سختی‌های زندگی مهاجرت در ایران را هم کنارش بگذارید، این وسوسه بیشتر شده و در نهایت برای آرامش چند‌ساعتی، این جوانان به مصرف تریاک رو می‌آورند.

تریاک به دلیل مورفین زیادی که در خود دارد، آرام‌بخش و راحت‌کننده است و اثر آن نیز چند دقیقه پس از مصرف خود را نشان می‌دهد که باعث سستی و راحتی مغز و بدن می‌شود؛ حسی که این مهاجران کارگر به آن نیاز دارند.

این نیاز و بودن در محیطی که هر لحظه می‌توان تریاک و دیگر مخدر‌ها را تهیه کرد، باعث می‌شود که فرد مصرف‌کننده روز تا روز وابستگی بیشتری به مخدر پیدا کند و بدون آن نتواند سختی زندگی را دوام بیاورد. این روند باعث می‌شود شمار زیادی از مهاجران افغانستانی پس از چند سال بودن در ایران به گونه‌ی کامل به تریاک و یا دیگر مخدرها مثل شیشه و هیرویین معتاد شده و در نهایت با پیشرفته شدن حالت اعتیاد؛ از کار نیز رانده می‌شوند و دست آخر سوغاتی خویش را با خود به افغانستان می‌آورند.