مهاجرت، بدترین جبر زمانه است که تحویل انسانها میدهد. معنای این جبر را دقیقا زمانی میفهمی که خودت و خانواده ات سالها این بار را به دوش کشیده باشی؛ درون این گندآب غرق شده باشی و به آسانی نتوانی خودت را از آن بیرون بیاوری.
احمدسیر هجران که خود نیز یک مهاجر میباشد، میگوید که یکی از شلوغترین مسیر مهاجرت، کشورهای جنوبشرق آسیا است. مسیری که در آن خیلی از انسانها درون آبهای سیاه غرق شده و خیلیهای دیگر چندین سال را در این کشورها به بیسرنوشتی مطلق شب و روز میکنند. اینها که رویای رسیدن به کشور سومی را دارند، به بدترین حالت ممکن درون کمپها و مجتمعهای نامناسب زندگی میکنند. یکی از این کشورهایی که مهاجران به آن برای رسیدن به کشور سوم سفر میکنند؛ اندونیزی است؛ کشوری که خود بیشترین جمعیت را دارا است. احمدسیر که خود نیز از شمار مهاجران افغانستانی در اندونیزی میباشد، میگوید که در این کشور هیچ مهاجری حق کار، تجارت، رانندگی و حتا تحصیل در مکاتب و دانشگاههای دولتی را ندارد؛ از هیچ گونه مزایا و امکانات زندگی سالم برخوردار نیست. در این کشور، نمیتوانی حساب بانکی برای خودت باز کنی و همینگونه در هیچ نهادی نمیتوانی بیمهی صحی داشته باشی. بر اساس آمار به دست آمده، بیش از ۱۴ هزار مهاجر از سالهای ۲۰۰۱ به این طرف در اندونیزی منتظر بررسی پروندههای شان از طرف دفتر سازمان ملل متحد استند تا به کشور دیگری منتقل شوند. یک تعداد از این مهاجران زیر پوشش سازمانهای (IOM) ، (CWS) و (UNCHER) استند؛ اما بیشتر شان در خانههایی که خودشان کرایه میدهند و تهیهی غذا هم به دوش خودشان است زندهگی میکنند.
این مهاجران ثبت دفتر سازمان ملل استند؛ اما هیچ گونه کمک مالی از این دفتر دریافت نمیکنند و میتوان گفت که بار دوش سازمان هم نیستند؛ ولی این روزها، قصه روی دیگر سکه را نشان میدهد. اشرف، میگوید که حدود بیش از ۱۵۰ مهاجر نزدیک به یک سال روی سرک در اطراف کمپی به نام «کالدریس» تجمع کرده اند که برای شان سرپناه فراهم شود و زیر پوشش این نهادها قرار بگیرند؛ اما در این مدت هیچ گوش شنوایی پیدا نشده که حرفهای مهاجران را بشنود و به خواستهای این مهاجران رسیدگی صورت بگیرد، تا نیازهای اولیهی شان برآورده شود.
جای تأسف این جا است که حتا حکومت محلی اندونیزی از وجود این مهاجران بیاطلاع بوده است، که دست آخر بنا به شکایت باشندگان محل، حکومت محلی جارکارتا، این مهاجران را از اطراف کمپ کالدریس به جایی که دفتر نمایندگی سازمان ملل واقع است، منتقل میکند.
احمد سیر میگوید که این جا هر روز وضعیت برای مهاجران بدتر از قبل میشود و بقیه مهاجرانی که در شهرکهای چیسروا، بگور و اطراف جاکارتا زندگی میکردند، با استفاده از فرصت به طرف دفتر نمایندگی سازمان ملل سرازیر میشوند و خواهان یافتن سرپناه میشوند.
عارف، یکی از مهاجرینی است که بیش از یک سال را در دروازهی ورودی کمپ کالدریس و سازمان ملل روی سرک خوابیده است. وی، میگوید که هر روز به امید این که سازمان و یا کدام نهاد دیگر بیاید و دست اینها را بگیرد، بیدار میشود؛ ولی در غروب نظارهگر کارمندان این دفتر است که بدون هیچ توجهی از کنارش رد میشوند. عارف میماند و همراهانش با یک شب تلخ دیگر و انتظار فردایی که فرقی با شب ندارد.
طبق قوانین دولت اندونیزی، هیچ کس حق ندارد شب و یا روز روی سرک و پیادهروها بخوابد؛ اما این مهاجران از روی ناچاری بیش از یک سال را در این مکان خاک تنفس کرده و گرمای شدید جاکارتا را به سختی زجر کشیده اند. بعد از گذشت یک شبانهروز و بنا به زیاد شدن شمار مهاجران؛ حکومت محلی با هماهنگی دفتر سازمان ملل این مهاجران را از اطراف دفتر سازمان به یک مجتمع نظامی دیگر در نزدیکیهای کمپ کالدریس انتقال میدهد. این مجتمع دارای چندین ساختمان رهایشی و چند اتاق و سالن است که در گذشته برای زندانیان استفاده میشد و حالا در اختیار این مهاجران قرار گرفته است. در این ساختمان تا دو سه روز اول از آب، برق، سرویسهای بهداشتی، وسایل سردکننده و در کل هیچ گونه امکان رفاهی خبری نبوده و نیست.
ادامه دارد…