تاثیر جرایم جنایی در پروسه‌ی ادغام مهاجران

مجیب ارژنگ
تاثیر جرایم جنایی در پروسه‌ی ادغام مهاجران

از زمانی که انسان‌ها به زندگی در زمین شروع می‌کنند، مهاجرت به گونه‌ای شکل می‌گیرد. انسان‌های اولیه با پیروی از طبیعی‌ترین غریزه‌ی شان برای نزدیک‌بودن به منابع مهم غذایی و یافتن مکانی امن برای دوام گونه‌ی خود، از جایی به جایی می‌کوچیدند.

این تکاپو در نهاد انسان نهفته است؛ اما در جهان امروزی با مرزهای سیاسی مشخص و مرزهایی فرهنگی و علمی آن؛ از سویی هم تضاد طبقاتی در سطح دوگانه‌ی ملی و بین‌المللی باعث شده‌ است که مهاجرت شکل تازه‌ای به خود بگیرد.

مهاجرت از یک سو به نیاز جدی انسان‌های امروزی تبدیل شده است و از سویی هم به جدی‌ترین مشکل؛ جهانی‌شدن باعث شده ‌است انسان‌ها زودتر از پیش و بدون در نظر گرفتن فاصله با هم در ارتباط باشند. یافته‌ها و داده‌های انسان‌ها با سرعت باورنکردنی‌ای همه‌گانی می‌شود.

به همین دلیل، انسان‌هایی که خود شان را در محرومیت می‌بینند، برای بیرون شدن از این حالت و نزدیک کردن خود شان به منابع مهم و ضروری زندگی امروزی و یافتن امنیت جانی از جامعه‌ی مشخصی بیرون می‌شوند و در جامعه‌ی دیگری آرزوها و امیال‌ شان را دنبال می‌کنند. در میان آن‌هایی که از جامعه‌ی ‌شان به جامعه‌ی دیگری مهاجرت می‌کنند؛ به اضافه‌ی اشخاص سالم، اشخاص بیمار و مضر جامعه نیز وجود دارد.

روند کلی مهاجرت در جهان، نشان می‌دهد که پیوسته شهروندان کشورهای در حال توسعه برای ادامه‌ی زندگی به کشور‌های توسعه‌یافته و متمدن امروزی پناه برده اند. بررسی‌های جرم‌شناسی و مجرم‌شناسی و آمارهای رسمی، همه نشان می‌دهد که در کشورهای در حال توسعه همواره جرایم جنایی بیشتر اتفاق می‌افتد. در شماری از این کشورهای در حال توسعه مثل افغانستان؛ به دلیل زندگی در حال جنگ؛ خشونت در ذهن شهروندان آن نهادینه شده است. در میان مهاجرانی که از این کشورها به کشورهای توسعه‌یافته و متمدن امروزی می‌روند، اشخاص بیمار و مجرمان ‌خطرناک جنایی نیز جای دارند. این ها نه تنها که خود شان نمی‌توانند به زودی در جامعه‌ی میزبان مدغم شوند؛ بلکه برای آن‌هایی که این توانایی را دارند، صدمه‌ی غیر مستقیم خود را وارد می‌کنند؛ به نحوی که این اشخاص با اعمال و گسترش خشونت و ارتکاب جرایم جنایی، افکار عمومی کشور مهاجر‌پذیر را در رابطه به مهاجران، به ویژه مهاجرانی که از یک سرزمین آمده اند، به سمتی تغییر می‌دهد که بدون شک برای مهاجران مشکل‌ساز است.

روند اعمال و گسترش خشونت در کوتاه‌مدت، آثار خودش را نشان نمی‌دهد. این تنها شخص مرتکب این عمل است که اثرش را در کوتاه‌مدت می‌بیند؛ اما این روند آرام آرام روی ذهنیت شهروندان کشور مهاجر‌پذیر اثر خودش را می‌گذارد. با تکرار جرایم جنایی و گسترش خشونت از سوی مهاجران این باور رفته رفته در جامعه‌ی میزبان شکل می‌گیرد که مهاجران از آن دسته انسان‌هایی نیستند که بتوانند با آن‌ها سازگاری داشته باشند و بتوانند بدون بروز مشکل تازه‌ای به زندگی در کشور شان ادامه بدهند. این باور باعث می‌شود که کشورهای مهاجر‌پذیر، در رابطه به مهاجرت سیاست ‌شان را بازبینی کنند و در رابطه به پذیرش مهاجران محتاط‌‌‌تر از پیش عمل کنند. از سویی هم برای مهاجرانی که در آن کشور زندگی می‌کنند محدودیت‌های تازه‌ای وضع کنند؛ مثل شرایط اجازه‌ی ماندن در کشور مهاجر‌پذیر و تمدید اجازه‌نامه‌ی ماندن و دست آخر اخذ شهروندی کشور میزبان.

محدودیت‌هایی که در این روند روی مهاجران وضع می‌شود، به خودی خود پروسه‌ی ادغام مهاجران را در جامعه‌ای که زندگی می‌کنند، به مشکل مواجه می‌کند. از یک سو وضع این محدودیت‌ها باعث می‌شود شخص مهاجر مثل شهروند عادی از همه امکان‌ها و سهولت‌های موجود در کشور میزبان بهره نگیرد و به همان اندازه با همان بخش بیگانه بماند؛ از سوی دیگر، محرومیت‌هایی که وضع این محدودیت‌ها به بار می آورد حس حقارت را در مهاجران زنده و دوام آن را تقویت می‌کند. این وضعیت باعث می‌شود مهاجران به این نتیجه برسند که هرگز نمی‌توانند جزو جامعه‌ای شوند که در آن زندگی می‌کنند. همین امر سبب می‌شود که مهاجران نیز برای مدغم شدن در جامعه‌ی میزبان تلاش کم‌تری کنند. این‌ها عواملی ست که مانع ادغام مهاجران در جامعه‌ی میزبان می‌شود و یا کم از کم باعث می‌شود پروسه‌ی ادغام به کندی پیش رود.

ما بارها در رسانه‌های جمعی دیده و یا شنیده ایم که مهاجران افغانستانی در کشورهای مهاجرپذیر اروپایی، زنانی را به گونه‌ی فردی و یا دسته‌جمعی مورد تجاوز جنسی قرار داده اند و یا به قتل رسانده اند که منابع رسمی نیز آن را تأیید کرده است. چنین عمل‌کردهایی، در برآیند ادغام مهاجران افغانستانی چالش‌های جدی‌ای را به وجود آورده است.