یک دود زیاد و هزاران دود کافی نیست

حسن ابراهیمی
یک دود زیاد و هزاران دود کافی نیست

در نشست‌های انجمن معتادان گمنام که شرکت کنی، در یکی از پنل‌های معرفی این جلسات یک جمله خیلی معروف است؛ هر معتادی که رو به زندگی پاک می‌آورد، باید هر روز این جمله را بخواند و چند بار با خودش تکرار کند. آن جمله این است: «یک دود زیاد و هزاران دود کافی نیست.»

به راستی که جهان مخدر همین‌گونه است. شاید برای اولین‌بار که شوق مصرف مخدری به ذهنت می‌رسد، با خود بگویی همین یک‌بار را مصرف می‌کنم تا بفهمم که چه لذتی دارد؛ اما در واقع همان یک دود، راه را برای ادامه‌ی مصرف مواد مخدر باز می‌کند؛ چون در ابتدای مصرف مخدر که باشی، شاید با همین یک دود نشئه شوی، از حالت طبیعیِ خود خارج شوی و برایت آن دود هزاران بار لذت بدهد؛ اما واقعیتش این است که با همین یک دود در هر روز، در روزهای آینده نیاز بیش‌تری به دودهای دیگر پیدا می‌کنی و بعدها که مخدر یا همان افیون در رگ‌هایت جا پیدا کرد، دیگر اگر در روز هزار دود هم از مخدر استفاده کنی، برایت کافی نخواهد بود و به تو لذت همان دود اول را نمی‌دهد.

این جمله «یک دود زیاد و هزاران دود کافی نیست» را من خودم چندین بار تجربه داشتم و اگر در اوایل راه، به معنای واقعی این جمله پی نبرده باشم؛ اما هم‌اکنون با تمام وجودم این جمله را حس می‌کنم و درک می‌کنم که مهم نگرفتن این جمله، تا چه حد می‌تواند تو را به یک معتاد تبدیل کند و مهم گرفتن این جمله تا چه حد می‌تواند به هر یک از ما کمک کند تا به زندگی بدون مخدر ادامه دهیم.

من خودم این جمله را بارها با این که شنیده بودم؛ اما هیچ‌گاه جدی نگرفته بودم و همین امر سبب شد که خود را با خطرات بیش‌تری مواجه کنم. این خطرات، زندگی هر کسی را که شوق مصرف اولین‌بار مواد مخدر را دارد، با مشکلات و دشواری‌های بسیار روبه‌رو خواهد کرد.

مصرف شیشه‌ی من هم در کافه‌کاکتوس، همین‌گونه شد. با پیدا کردن اولین بسته‌ی مصرفی شیشه از یکی اتاق‌ها که نمی‌دانم از کدام مشتری بود، به مصرف همیشگی خود ادامه دادم و همان بار به خیال اینکه بگذار همین یک‌بار را مصرف می‌کنم و دیگر لب نمی‌زنم، خود را به دام اعتیاد شدید انداختم.

شبی که من آن بسته‌ی کوچک شیشه را مصرف کردم، تا صبح خواب نرفتم و در یک حس و حال دیگر بودم؛ اما مدت زمان نشئه‌ی شیشه، معمولا تا دوازده ساعت می‌رود. البته باید بگویم که این نشئَگی، در روزهای اول مصرف در این حدود است و هر چه که از مصرفت بگذرد، زمان نشئگی این مخدر هم کم‌تر می‌شود و بیش‌تر از این که ذهنت به این مخدر نیاز پیدا کند، بدنت نیاز پیدا می‌کند و به همین خاطر است که هر روز تمایل به مصرف در فردی که اعتیاد دارد، بیش‌تر می‌شود و فاصله‌ی مصرفت کاهش پیدا می‌کند و هر ساعت چند بار به این فکر می‌کنی که به چه میزان مواد مصرف کنی.

دیگر در مدیریت کافه‌کاکتوس داشتم کم می‌آوردم و برایم، هیچ چیز جذابیت نداشت در این کافه به جز همان اتاقی که در طبقه‌ی آخر این کافه، روزانه شیشه مصرف می‌کردم و روزی بیش از هزاران دود از این مخدر مصرف می‌کردم؛ اما هیچ‌گاه در روز قناعت نمی‌کردم. در مصرف مخدر شیشه، به نوعی حریص شده بودم و دوست داشتم که هر روز بیش‌تر از روز دیگر مصرف کنم و برای پیدا کردن این مخدر هم حاضر بودم هر قیمتی را بپردازم. قیمتی که برای مصرف این مخدر دادم یکی از گزاف‌ترین قیمت‌های زندگیم بود که برای به دست آوردن چیزی می‌دادم.

روزها پشت سر هم می‌گذشت و من دیگر سخت مبتلا به شیشه شده بودم و هرازگاهی نیز تریاک مصرف می‌کردم. دیگر شب و روز برایم معنا نداشت. چون یکی از پیامدهای مصرف شیشه، این است که فرد مصرف‌کننده را بی‌خواب می‌کند و در مواردی که برای خودم اتفاق افتاده این است که من با هر روز مصرف‌کردن مخدر شیشه تا یازده روز پی‌درپی، خواب را ندیدم و همین بی‌خوابی‌های مکرر، خود عوارضی بسیار برای من داشت که تاکنون نیز که یک سال و سه ماه و شانزده روز از زندگی پاکم می‌گذرد؛ هنوز این عوارض مصرف مخدر شیشه، اذیتم می‌کند.