به بهانهی صدمین سالگرد روابط روسیه با افغانستان، کسانی به مسکو دعوت شدهاند که در اواسط ماه عقرب سال گذشته در مسکو با طالبان نشست برگزار کردند. نشست یاد شده به کمک روسیه برگزار شده بود. کسانیکه در آن نشست شرکت کرده بودند و به بهانهی صدمین سال روابط سیاسی افغانستان و روسیه به مسکو رفته اند، مخالفان حکومت افغانستاناند.
یک مسأله این است، چرا در صدومین سال روابط سیاسی افغانستان و روسیه، کسانی از افغانستان برای تجلیل این روابط به مسکو بروند که نمایندگی از دولت افغانستان نمیکنند. اگر روسیه روابط خود با افغانستان را تجلیل میکند، باید به دولت افغانستان احترام بگذارد.
در شرایطی که مخالفت با حکومت به حدی داغ شده که مصالح کشور نادیده گرفته میشود، روسیه به بهانهی روابط سیاسی با دولت افغانستان، زمینهی گردهمایی و نشست کسانی را مساعد میکند که میخواهند با طالبان نزدیک شوند و برای رسیدن به اهداف سیاسیشان حتا تمکین به خواستهای طالبان کنند که پذیرفتن آن به خطر افتادن موجودیت نظام سیاسی، قانون اساسی، حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی در افغانستان میشود.
بیشترِ کسانی که در ماه عقربِ سال گذشته در مسکو با طالبان یکجا نماز خواندند و با افتخار کنار طالبان ایستادند و عکس گرفتند، چنین نظر و دیدگاهی دارند. تعدادی آنها مانند حامدکرزی، طالبان برای شان برادر ناراضیاند و تعداد دیگر آن ها جهادگرایانیاند که از نظر علایق مذهبی با طالبان میتوانند وجه مشترک پیدا کنند. با آنکه آنها در هجده سال گذشته در موقفهای بلند حکومتی قرار گرفتهاند و شعار حمایت از دموکراسی میدهند، میخواهند با طالبانی اتحاد کنند که برای آینده افغانستان خطرناک است.
از این منظر، نشستی که مسکو به بهانهی صدمین سالگرد روابط سیاسی با افغانستان، با اشتراک کسانی که گفته شد، برگزار کرده، به غیر از اهداف سیاسی مسکو، بیانگر تجلیل از روابط افغانستان و روسیه نیست.
از آغاز گپ و گفت صلح و مذاکرات یکجانبهی امریکا با طالبان، هشت ماه میگذرد. واقعیتی که به آن توجه نمیشود و مثل آفتاب روشن است ایناست که امریکا خواست خود را دنبال میکند. روسیه، پاکستان، عربستان سعودی، ایران، امارت متحدهی عربی، قطر و دیگر کشورها هرکدام خواستهای خود شان را. در کلیت مردم افغانستان به شمول دولت، نخبگان سیاسی، جوانان، زنان، و قربانیان جنگ، از برنامهی صلح غایب استند. این غیبت در واقع، غیبت از تصمیمگیری به سرنوشت افغانستان است؛ اما رهبران سیاسی افغانستان به شمول اشرف غنی، مشغول رقابتهای منفیِ سیاسیاند. پرسش این است که با این وضع، افغانستان به کجا میرود. نخبگان سیاسی افغانستان چرا از گذشته درس نمیگیرند. هر زمانی که به سرنوشت و آیندهی مان اهمیت ندادهایم و به طبل همسایگان و قدرتهای بزرگ رقصیدهایم، کشور در دام سیاستهای بیگانگان افتاده و ما نظارهگر و یا مهرههای بازیهایی بودهایم که نتیجهی آن جنگ، بی سرنوشتی و غلامی برای دیگران بوده است.
انتظار مردم افغانستان این بود که بزرگان و رهبران سیاسی در نتیجهی بیسرنوشتی و بن بست هشت ماه گپ و گفت صلح که افغانستان از آن دور مانده و به آن اعتراف میکنیم، خردمندانه تصمیم میگرفتند. منهای اختلافات و رقابتهای شخصی و سیاسی شان، از موضع واحد دربارهی صلح و چگونگی حل مسالهی طالبان برخورد میکردند. چنین نشد؛ اما واقعیت تلخ این است که رهبران سیاسی افغانستان راهی را میروند که به ترکستان می رسد؛ نه به صلح و نه راه مستقیم و راستی که مصالح و آیندهی افغانستان مقصد آن باشد.