نهال دوستی بنشان؛ اما نه در خزان!

صبح کابل
نهال دوستی بنشان؛ اما نه در خزان!

حکومت پاکستان در سیاست‌های اخیرش که در قبال صلح افغانستان اعمال می‌شود؛ تغییر زیادی داشته است. با آن که این تغییر در سیاست‌های پاکستان، امیدوارانه جلوه می‌کند؛ اما گذشته‌ی این کشور با حمایت‌های پنهانی و حتا آشکار آن از گروه طالبان، همه‌ی این امیدواری‌ها را به شکی بی‌پایان نسبت به تعهد این کشور برای آمدن صلح در افغانستان بدل می‌کند.
چندی پیش در گفت‌وگویی، نخست‌وزیر پاکستان گفته بود که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، عجولانه و نامعقول به نظر می‌آید؛ در حالی که پاکستان، از نخستین کشورهایی است که برای حضور گروه طالبان در میدان‌های جنگ افغانستان، هزینه‌های زیادی پرداخته است.
قدرت‌مند‌شدن طالبان در افغانستان و یا حتا ایجاد ناامنی‌ها از سوی این‌ گروه، به مثابه‌ی دست‌رسی حکومت پاکستان به مناطق حساس کشور و هم‌چنان دست‌یافتن آن به آله‌ی فشاری بر دولت افغانستان است.
گفت‌گوهای صلح افغانستان، پای پاکستان را بیش‌تر از همیشه در سیاست‌های مهم افغانستان و آینده‌ی آن وارد کرده است.
یکی از نگرانی‌ها، هم‌واره این بوده است که پاکستان با برجسته‌سازی نقش خود در روند گفت‌گوهای صلح افغانستان، ممکن است تا سمت‌وسودهی به این گفت‌گوها پیش برود.
دیروز، داکتر عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصاله‌ی ملی، به دعوت عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان وارد این کشور شد. نظر به آن‌چه که از سوی این شورا، اعلام شده است؛ این سفر سه روز به درازا خواهد کشید و هدف‌های تعیین‌شده برای آن؛ گفت‌گو با مقام‌های مختلف پاکستانی و جلب حمایت آنان از ادامه‌ی گفت‌گوهای دوحه است.
این خود به معنای نقش تعیین‌‌کننده‌ی پاکستان در گفت‌گوهای صلح افغانستان است؛ آن‌هم در زمانی که هیئت‌های دو طرف در این گفت‌گوها، مدت زیادی را بدون هیچ توافقی به سر کرده اند.
داکترعبدالله با ورود به پاکستان در حضور مقام‌های پاکستانی، نهالی شاند که می‌توان آن را، نشانی برای حسن‌ نیت‌ و دوستی نمادین دو کشور در راستای حل مشکل‌های پیش‌آمده بر سر راه صلح دانست.
این نهال‌شانی شاید نظر به آب‌و‌هوای پاکستان، بخواند؛ اما نسبت به فصلی که اکنون در افغانستان آغاز یافته است، به گونه‌ی نمادین نه تنها نمی‌تواند تمثیلی از آینده‌ی خوب باشد که برعکس؛ بیش‌تر به نیرنگ پاکستان و افول سیاست‌های خارجی افغانستان در برابر این کشور، اشاره می‌کند.
استفاده از پاکستان برای تسهیل گفت‌گوها از ضرورت‌های حکومت افغانستان بود؛ اما آن‌چه اکنون جریان دارد، این ضرورت را به یک خطر بدل کرده است؛ خطری که بدی آن نه در قطعی بودنش، بلکه در احتمال آن نهفته است.
همان‌گونه که پاکستان، زاویه‌ی دیدش را نسبت به طالبان عوض کرد و اکنون به گونه‌ی کامل برخلاف خواست‌های آنان سخن می‌گوید؛ ممکن است نقشش در گفت‌گوهای صلح نیز، یک‌باره بر خلاف آن‌چه اکنون انجام می‌دهد، تغییر کند.
پاکستان سیطره‌ی خودش را بر طالبان، به گونه‌ی نسبی از دست داده است و آن‌چه سیاست‌گزاران آن می‌خواهد، چندان با آرای طالبان هم‌سویی ندارد؛ بنا بر همین اختلاف، نیاز است تا یک‌سری از فشارها بر طالبان وارد آید.
احتمال می‌رود، این اختلاف‌ها بر سر خروج نیروهای امریکایی از افغانستان باشد؛ چیزی که طالبان سخت‌گیرانه بر آن تاکید می‌کنند. خروج این نیروها از افغانستان، پاکستان را بیش از پیش از حاکمیت بر طالبان دور می‌کند. دلیل آن هم این است که گروه طالبان، اکنون به واسطه‌ی قطر، توانسته است وارد دایره‌ی دیگری از حامیان خود شود؛ حامیانی چون ایران و حتا روسیه که نقش موازی را با امریکا در تسهیل گفت‌گوهای صلح افغانستان بازی می‌کرد.
عجله‌‌ای که عمران خان برای سفر افغانستان پیدا کرده و فعالیت‌هایی که کشورش در این چند روز نسبت به گفت‌وگوهای صلح افغانستان از خود نشان داده است؛ سرعت‌ عملی را نشان می‌دهد که هر کسی را نسبت به خود مشکوک می‌کند؛ شکی که متاسفانه شورای عالی مصالحه‌ی ملی چندان دچار آن نیست.