در سال ۲۰۰۳ میلادی، شخصی به نام ابومصعب الزرقاوی اردنی با ایجاد گروه تروریستیای به نام «جماعتالتوحید والجهاد» در عراق ازهمپاشیده، خواسته بود تا خاندان سلطنتی اردن را نابود کند؛ اما با تهاجم نیروهای امریکایی به عراق، زمینهی بهوجودآمده برای او، صورت مساله را تغییر داد و زرقاوی در تلاش سازماندهی دستههای پیکارجوی عراقی شد. این مرد تقریبا ۲۰۰۰ جنگجو را به دور خود گرد آورد و در نهایت خونینترین اعمال را در عراق مرتکب شد. در ۲۰۰۴، ویدیویی با عنوان «ابومصعب الزرقاوی، یک امریکایی را سر میبرد» منتشر شد. بعدها، ویدیوهایی که از طرف داعش به رهبری ابوبکر البغدادی، منتشر شد، یادآور آن چیزی بود که زرقاوی در ۲۰۰۴، انجام داد. پاییز همین سال، زرقاوی رسما به القاعده پیوست و گروه او نیز از این پس به نام «القاعدهی عراق» یاد میشد.
پس از حملهها و پیکارهای فراوان از سوی القاعدهی عراق، نهایتا در ۲۰۰۶، زرقاوی در نتیجهی یک حملهی هوایی توسط نیروهای امریکایی کشته شد. جانشین او ابوایوب المصری در همین سال، پس از ادغام چند گروه کوچک دیگر در حساب نیروهایش با نام «دولت اسلامی عراق»، اعلام موجودیت کرد.
دولت اسلامی عراق، پس از کشتهشدن المصری به دست ابوبکر البغدادی افتاد که رفته رفته، گروه داعش-دولت اسلامی عراق و شام- را به عنوان یکی از خطرناکترین گروهها معرفی کرد. البغدادی دقیقا خط فکری ابومصعب زرقاوی را دنبال میکرد و خشونتهای او نیز الهامگرفته از اعمال او در کشتار بود.
همهی گروههای تروریستی در عراق، رابطهای با القاعده داشتند و به نحوی شبکهای از اتحاد تروریستی را در جنگ عراق تشکیل داده بودند؛ چیزی که در افغانستان، توسط گروه طالبان شکل گرفت که نقش شاخهی کارگزار القاعده در افغانستان را بازی میکند.
گفتهی سرپرست ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان در مورد این که گروه طالبان به عنوان چتر اصلی تمام گروههای تروریستی فعال در افغانستان، مسوول اصلی تداوم جنگ نیابتی در این کشور است، حرف تازهای نیست؛ اما به تازگی برای افشای آن تلاش صورت میگیرد.
احمدضیا سراج، افزوده است که طالبان با همکاری سایر گروههای تروریستی، بازار خرید، فروش و حتا قرضگیری انتحاریها را ایجاد کرده اند.
شیوهای که طالبان روی دست گرفته، رویکردی است که القاعده در عراق و اکثر کشورهای تحت فعالیت خود، پیش میبرد؛ فعالیتهای ایتلافی و ایجاد چتری بر سر گروههای تروریستی از جملهی ابداعات القاعده است.
رابطهی منظمی که اکنون بین گروههای مختلف تروریستی در افغانستان شکل گرفته، یادآور زمانی است که پس از اعدام صدام حسین در عراق جریان داشت؛ طرزالعملی که توانست، جنگ خونینی را در این کشور به وجود بیاورد.
به گفتهی سرپرست ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان، یکی از بنبستهای مبارزه با تروریزم پناهدادن به آنان است. او گفته است؛ «پایگاههای امن آنها در شهرهای کویته، پیشاور، راولپندی و کراچی پاکستان وجود دارد و مصداق بارز این ادعا است. اگر طالبان همین پایگاههای امن را نمیداشتند، از بین میرفتند.»
حمایت منطقهای برای محو تروریزم در منطقه وجود ندارد و برعکس، بسیاری از گروههای تروریستی به حمایت و همکاری با یکدیگر پرداخته اند.
جو حاکم طوری چیده شده است که افغانستان را وارد جنگ ویرانگر با شبکهای از گروههای تروریستی بکند. جنگی که میتواند تمام بنیادهای فکری نو را نابود کرده و پس از چندی این کشور را کاملا آمادهی پرورش افکار خشونتآمیز و افراطگرا در سطح منطقه بکند.
تنها راهی که اکنون برای کشور سازنده به نظر میرسد همین سخن از سرپرست ریاست عمومی امنیت ملی است؛ «نتیجهی صلح را میدان جنگ تعیین خواهد کرد.»
برای تعیین نتیجهگرفتن از گفتوگوهای صلح، تنها راه حل جنگ با تروریزم است و اگر بیشتر از این به توافقهای دستنیافتنی با طالبان دلخوش کنیم، به زودی شاهد فراگیری وحشت و کشتار در سطح کشور خواهیم بود.