حاشیههای جنگ، بیشتر از بردوباخت در میدان نبرد، جغرافیای جنگی را زمینگیر میکند. فقر، بیخانمانی، رونق اقتصاد جنگی و استفادهی سو از وضعیت و منابع، توسط کسانی که در قدرت دخیل اند، زمینههایی است که جنگ به وجود میآورد. شاید، دولت و طالبان، بتوانند در میدان نبرد دوام بیاورند و هرازگاهی هرکدام به پیروزی کوچک یا بزرگتری دست یابند؛ اما تأثیری که جنگ بر زندگی مردم میگذارد، سرانجام هر دو طرف را زمینگیر و زمینهی فاجعهی انسانی را با رویکردهای متفاوت و همهگیر خشونت، فراهم میکند.
طبق گزارش تازهی دفتر هماهنگی سازمان ملل متحد در افغانستان –اوچا-، در پنج ماه اخیر، دستکم ۱۰۰ هزار نفر در افغانستان از خانههایشان بیجا شده اند. به اساس این گزارش، بیجاشدگان به نیازهای اولیهی زندگی و محل بودوباش دسترسی ندارد و سازمان بینالمللی مهاجرت، تنها به پنج درصد آنها میتواند کمکرسانی کند. این گزارش، هزینهی کمکها به این تعداد مهاجر و بازگشتکنندگان از کشورهای دیگر را، ۲۹,۷ میلیون دالر تخمین زده است.
افزایش بیجاشدگان، در حالی که به گفتهی رییسجمهور غنی در افتتاح پروژهی دسترخوان ملی، ۹۰ درصد مردم افغانستان روزانه دو دالر درآمد دارند، حتا اگر جنگ نباشد، فاجعهی انسانی است. این میزانی از فقر و مهاجرت، در کنار جنگی که گروههای مختلف تروریستی را به افغانستان کشانده، تنور جنگ را سرد نمیگذارد؛ چون نبود نان، زمینهی سربازگیری گروههای مختلف را فراهم کرده و میدان جنگ را همچنان گرم نگه میدارد.
دولت و همکاران استراتژیک سیاسی-نظامی افغانستان، در محاسبهای که از مبارزه با طالبان و دیگر گروههای تروریستی دارند، نباید از زمینهسازی برای امکان سربازگیری بیشتر این گروهها غافل بمانند. شاید بسیاری از این بیجاشدگان و کسانی که در خانههایشان با فقر درگیر اند، باورمند به ارزشهای مدرن و آیندهای با معیارهای امروزی باشند؛ اما تنازع بقا، همیشه ارزشها را دور زده و آدمها را به انجام کارهای مختلفی وادار کرده است.
دزدی، قاچاق مواد مخدر، حملات تروریستی در داخل شهرها و شاهراهها و عدهی زیادی از سربازان بالفعل گروههای تروریستی را، چیزی جز فقر تشکیل نمیدهد. بیشتر جنگجویان طالب، کسانی استند که اگر سلاحشان را به زمین بگذارند، درآمدی برای ادامهی زندگی ندارند. برای همین، سلاح برداشته اند تا با گرفتن عشر، ذکات و دیگر مجراها، زندگیشان را تأمین کنند. همچنان حملاتی که در داخل شهرها اجرا میشود و یا جرایم جناییای که صورت میگیرد، توسط کسانی انجام میشود که مجبور شده اند دست به هر کاری بزنند. نبود تعهد اجتماعی و بیباوری به آینده در شهروندان افغانستان، به افزایش جرایم و گسترش دامنهی جنگ در کشور انجامیده است.
گسترش دامنهی جنگ طی یک ماه اخیر که به سقوط چند ولسوالی انجامید، بر تعداد بیجاشدگان تأثیر مستقیم دارد و هر روز آمار آن را بالا میبرد. اگر، دولت نتواند پالیسی نظامی تهاجمیای را طراحی و اجرا کند، حملات روزافزون طالبان و تأثیر این حملات بر زندگی مردم، کنترل وضعیت را از دست دولت خارج میکند. تمرکز بر میدان جنگ و رسیدگی به حاشیههایی که جنگ به جا میگذارد، به اعتمادسازی بین دولت و مردم انجامیده و امکان برد دولت را بالا میبرد.
عقبنشینیهای تکتیکی دولت طی هفتههای اخیر در چند ولسوالی، باعث شد تا طالبان وارد خانههای مردم و منابع درآمدشان شوند. شاید این عقبنشینیها، در ساحهای که شهروندان زندگی نمیکنند، به لحاظ نظامی در مواردی منطقی باشد؛ اما عقبنشینی از محلی که ادارات دولتی و تأسیسات عامالمنفعه وجود دارد، به هیچ وجه منطقی نیست؛ چون، کسانی که عقبنشینی میکنند، میفهمند که طالبان همه چیز را تخریب میکنند. عقبنشینی تکتیکی در ساحات مسکونی، از یک سو به تخریب تأسیسات از سوی طالبان میانجامد و از سوی دیگر، اگر دولت بخواهد عملیاتی را برای بازپسگیری راه بیندازد، مجبور است به دلیل سنگر گرفتن طالبان در خانههای مردم، همه جا را بمباران کند.
کشورهای عضو ناتو که تصور دارند با همکاری از راه دور میتوانند نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان را در مقابل طالبان کمک کنند، باید تمام تمرکز شان بر میدان جنگ خلاصه نشود. حاشیههای ایجادشده توسط جنگ که زندگی در ساحات امن را دشوار کرده، انرژی بالقوهای برای دامنزدن بیشتر به جنگ است که هر روز، بالفعل میشود.