خروج ناتو، خاطرهای از سه دهه پیش را در افغانستان زنده کرده است؛ خروج سربازان شوری که حکومت نجیب را وسط چند گروه جهادی تنها گذاشت. با تمام تفاوتهایی که دوران نجیب با غنی دارد، ارتش نظامی زمان کمونیستی، توانست پس از سه سال مقاومت در برابر گروههای مختلف مجاهدین، میدان را به گروههای جهادی دیگر خالی کند. جداشدن دوستم از بدنهی حکومت، به دلیل بیتوجهی حکومت مرکزی به اعتراضات مردم در پیوند به معرفی والیای از سوی حکومت، به سقوط شمال و زمینگیرشدن حکومت نجیب انجامید. دوستم، فرماندهی نظامی شمال را به عهده داشت و با امکانات نظامیای که از دولت برایش مانده بود، از زمین و هوا وارد کابل شد و در همکاری با شورای نظار، توانستند کابل را تصفیه کنند. البته، پیش از رسیدن نیروهای دوستم و دیگر احزاب همپیمان، حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، قسمتهایی از کابل را تصرف کرده بود.
امریکا اما، در شرایطی از افغانستان خارج میشود که تنها صف نبرد آشکار، طالبان است و دیگر گروهها، به گونهی پنهانی یا در حد یک نام، مسؤولیت حملههای تروریستیای را به دوش میگیرند. صف تقریبا مشخص دشمن، به دولت، این فرصت را میدهد که با حواس جمعتر بجنگد و وضعیت را بهتر مدیریت کند. همه رهبران سیاسی و قومیای که علیه حکومت کمونیستی میجنگیدند، امروز در صف دولت استند و اگر دولت ارادهای برای تسلط بر وضعیت و مقابله با طالبان داشته باشد، فرصتهایش با فرصتهای دورهی کمونیستی فرق میکند.
بنین سیوان، نمایندهی سازمان ملل که مأموریت داشت داکتر نجیب را به هند انتقال بدهد و موفق نشد، در روزهای اخیر، در گفتوگویی با «دویچه وله»، گفته است که غنی در شرایط نجیب قرار میگیرد. سیوان، در آنزمان مأموریت داشت تا پروژهی آشتی ملی بین حکومت نجیب و گروههای جهادی را به پیش ببرد؛ مأموریتی که با فشار مجاهدین، استعفای نجیب و سقوط کابل به بنبست خورد. با توجه به عملکردهای حکومت، این احتمال دارد که پیشبینی بنین سیوان به واقعیت بینجامد؛ چون، حکومت، نگرش ملی به روایتهای سیاسی و اجتماعی ندارد و نبود نگرش ملی، باعث شده گروههای قومی، اعتمادشان نسبت به سران حکومت را از دست بدهند. اعتراضات در شمال و پافشاری حکومت بر معرفی والیای که خودش میخواست، میتوانست، وارد فاز بدتری شود و درست مثل سه دهه پیش، سقوط حکومت از فاریاب و شمال کلید بخورد.
هر چند، طی هفتههای اخیر، غنی تلاش کرده تا عدهای را با پادرمیانی کرزی دور خودش جمع کند و طبق گزارشها، تن به ایجاد شورای عالی دولت داده است؛ اما اگر این یارگیریها، نتیجهی تفاهم نباشد و فقط جبر سیاسی آن را کلید زده باشد، امکان عوضشدن صفها وجود دارد. اگر دولت نتواند با صداقت و نگرش ملی، صفهای مختلف قومی علیه طالب را بر محور واحدی نگه دارد، شکی نیست که دچار تجربهی تاریخی کمونیزم شود؛ چون، جداشدن صفهای قومی از بدنهی حکومت، جهت جنگ را تغییر میدهد و فرصت برای ورود طالبان را بیشتر میکند.
جو بایدن، رییسجمهور امریکا، به تازگی بودجهی سالانهی ششتریلیون دالری کشورش را به کنگره فرستاده است. هفتصد و پانزده میلیارد دالر این بودجه نظامی است که ۳.۳ میلیارد دالر آن برای حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان در نظر گرفته شده است. سال گذشته، بودجهی اختصاصی امریکا برای نیروهای حمایت از نیروهای نظامی افغانستان، سه میلیارد دالر بود که در سال جاری، ۳۰۰ میلیون دالر به آن افزوده شده است. افزایش این مبلغ، میتواند خلای نظامی ناتو در افغانستان را پر کند و دولت افغانستان با امکانات نظامیای که از ناتو میماند، میتواند موقعیت نظامی بهتری به دست بیاورد.
احمدطیب جواد، سفیر افغانستان در روسیه، گفته است که افغانستان درخواست خرید تجهیزات نظامی و هواپیماهای نظامی را به این کشور داده و انتظار دارد از سوی روسیه پذیرفته شود. خرید تجهیزات از روسیه با پولی که امریکا کمک میکند، بر خلاف دورهی نجیب، از همکاری بین امریکا و روسیه خبر میدهد و این امکان همکاری، فرصتی است برای دولت افغانستان.
ناتو، تعهد کرده است که کمکهایش از نیروهای نظامی در افغانستان را تا سال ۲۰۲۴ ادامه خواهد داد. این که کمکها بعد از آن هم ادامه خواهد داشت یا نه، بستگی به تصمیم سران ناتو دارد؛ اما حکومت افغانستان اگر نتواند تا آنزمان جنگ موجود را مدیریت و به نفع مردم تغییر دهد، بدون شک، دچار تجربهی نجیب خواهد شد. آنچه میتواند این جنگ را به پایان برساند، فشار است؛ فشاری که طرف قوی جنگ، بر طرفهای دیگر وارد میکند تا مجبور شوند به صلح تن بدهند. این فشار را هر سمتی وارد کند، برندهی جنگ جاری خواهد بود.