هر جریان سیاسی برای چرخیدن چرخهای ماشین جنگ، نیاز به ساختن ایدئولوژی و مشروعیت جنگ دارد تا بتواند با بسیج تودهها، در جنگ پیروز شود. در تمام جنگهای افغانستان که همه شان جنگهای نیابتی و تحمیلی از خارج در کشور بوده، با برنامه و طرح خارجی توسط افغانها به پیش برده شده، نیاز بوده است تا بازار مشروعسازی جنگ و مشروعیتزدایی از طرف مقابل، همیشه گرم باشد. حتا در جنگهای داخلی و درگیریهای که به جز افغانها دست و اسلحهی هیچ خارجی در میان نبود، بازهم جریانها تلاش کردند تا با دستمایه قرار دادن ایدئولوژی و باورهای دینی- مذهبی، هواداران عمدتا بیسواد خود را برای جنگیدن در میدان نبرد، توجیه کرده و به آنان انگیزه دهند.
تمام جنگهای خانمانسوز کشور، محصول رقابتهای منتطقهای یا تضاد کشورهای بزرگ جهان بوده که با تمویل کنندگان خارجی و تسهیل کنندگان داخلی راه اندازی شده است. جنگی که توسط سران جریانهای سیاسی توجیه و تلاش شده است تا مشروعیت شرعی و دینی داشته باشد. جنگهای که بزرگترین مصیبت اش را مردم تحمل کرده اند و ویرانی اش نیز متوجه به زیرساختهای افغانستان بوده است، نه کشورهای که تفنگ و پول برای جنگ به افغانستان آورده اند. کشورهای که خود مشغول سازندگی و رشد بوده و برای منافع ملی شان، هزاران کیلومتر دورتر از مردم خود، در میدانی به نام افغانستان، توسط افغانها جنگیده اند.
بیش از چهار دهه است که جریانهای جنگ افروز داخلی در افغانستان تفنگ و پول شان را از خارج گرفته و یکدیگر را متهم به کفر و نوکری خارجی کرده اند؛ جنگی که ریشههایش بیش از آن که در کابل باشد، در کشورهای دیگر است. این قباحتزدایی از حماقت جنگ نیست که واقعیت تلخ است. جنگ در این سرزمین، همیشه نامعلوم، با دشمن نامشخص و بدون تعریف شفاف از دوست و دشمن در جریان بوده است.
طالبان خود را حکومتی در تبعید میدانند و جنگ را در افغانستان با توجیه اشغال کشور، جهاد مینامند. تلاش شده است که این جنگ یک جنگ ایدئولوژیک باشد؛ اما حالا که همین طالبان یک و نیم سال با امریکاییها مذاکره و در نهایت توافقنامه امضا کردند، باید این سؤال در ذهن جنگجویان شان خلق شود که حالا چی؟ مگر آن که بپذیرند، در یک جنگ نامشروع برای دین و خدا نه که برای قدرت و مقام میجنگند.
اگر آنان نیروهای امنیتی افغانستان را همکار خارجیها میدانستند، امروز خودشان در پایگاه نزدیکتر ایستاده اند و چطور میشود که بازهم این جنگ، همچنان مشروع باشد؟ هر چند همانگونه که گفته شد، هیچ جنگی در افغانستان ریشههای داخلی نداشته و تمام طرفهای درگیر، به ویژه طالبان وابسته به کمکهای پولی، نظامی و لُجستیکی خارجی اند.
وقتی طالبان اعلام میکنند که ما دیگر با خارجیها نه که با نیروهای امنیتی افغان میجنگیم، نشان از آن دارد که ماهیت جنگ در تمام این سالها برای قدرت و قدرتطلبی بوده است.
در گذشته نیز بیش از آن که عساکر خارجی مورد هدف باشند، مردم بیگناه و غیر نظامی افغانستان به خاک و خون کشیده شدند. سالها است که دیگر نیروهای خارجی به صورت مستقیم در جبهههای جنگ حضور نداشتهاند؛ اما جنگ ادامه داشته است. سؤال این است، شما هم که رفیق گرمابه و گلستان خارجیها هستید، ادامهی این جنگ ناتمام چه معنا و مفهومی میتواند داشته باشد؟ مگر آن که تصمیمگیری پایان جنگ و صلح تان در کنترل و به دستور خارجیها باشد. مسألهی که نشان میدهد، شما بیشتر از هر کسی دیگر در دام کشورهای خارجی اسیر هستید.
اگر حرف از مشروعیت جنگ است که سالها است علمای برجستهی جهان اسلام به خصوص در سال ۲۰۱۸ که عربستان میزبان نشست بزرگ علمای اسلامی در بارهی جنگ افغانستان بود و امام حرمینشریفین نیز در آن حضور داشت، جنگ افغانستان نامشروع دانسته شد. در آن جلسه، ۱۰۰ عالم دینی از ۳۶ کشور جهان، همه یکصدا جنگ افغانستان را ناروا دانسته و حتا از آن به عنوان فتنه یاد کردند. مشکل آنست که خوراک این جنگ ناتمام، جوانان بیسواد و بیخبری استند که تصور میکنند، در جنگ پیروز شده اند.
واقعیت تلخ آنست که این جنگ کثیف و نیابتی، دارای لایههای زخیم رقابتهای طبقاتی و قومی برای تصاحب قدرت، جنگ نیابتی منطقهای، اقتصاد جرمی و رقابتهای بزرگ در خاک افغانستان است و صبغهی دینی و ساختن بار معنایی ایدئولوژیک برای آن فقط برای چرخاندن چرخ جنگ و فرستادن جوانان مردم به میدانهای نبرد است و بس!