سی و یک سال پیش از امروز و در ماه دلو ۱۳۶۷، آخرین سرباز ارتش شوروی از پل دوستی بین حیرتان افغانستان و «ترمذ» شوروی آن زمان و اوزبیکستان امروز عبور کرد تا افغانستان را پس از نزدیک به ده سال جنگ ترک کند. جنگی که در آن بیش از یک میلیون افغان، چهارده هزار از نیروهای نظامی شوروی و ۲۰ هزار نیروی امنیتی کشته شدند. ارتش شوروی که در سال ۱۳۵۸ برای حمایت از حکومت حزب دموکراتیک خلق، با بیش از یکصد هزار نیروی نظامی وارد افغانستان شد، در نهایت به دلیل سیاستهای اقتصادی «میخائیل گورباچف»، آخرین رییسجمهور شوروی و تلاش برای تنشزدایی از سیاست خارجی این کشور، با تحمل تلفات سنگین و صرف هزینههای زیاد، از افغانستان بیرون رفت. این روزها امریکا و ناتو نیز میخواهند پس از نزدیک به بیست سال جنگ و درگیری در افغانستان، به دلایل گوناگون این سرزمین را ترک کنند. سؤال اساسی این است که پس از چهل سال جنگ و سی و یک سال از خروج نیروهای شوروی، چه چیزی در افغانستان تغییر کرده و زندگی مردم چگونه است؟
همزمانی سالروز خروج نیروهای شوروی و اعلام آتشبس یا کاهش خشونت آزمایشی طالبان و امریکا برای یک هفته یا ده روز چه شباهتهایی با زمان خروج نیروهای شوروی از افغانستان دارد و سازوکار حکومت داکتر اشرفغنی از نظر پایگاه اجتماعی، قدرت نظامی و نفوذ منطقهای چه نزدیکی با حکومت داکتر نجیبالله دارد؟
در سال ۱۳۵۷ نیروهای شوروی برای ساقط کردن حکومت «حفیظالله امین» که آن را به سود خود نمیدانستند، با قطع ارتباط تلفونی کابل، وارد کشور شدند و در نهایت، پس از ببرک کارمل، داکتر نجیبالله بر سر قدرت آمد. در سال ۱۳۸۰ نیز با حملهی امریکا به افغانستان حکومت طالبان سقوط کرد و حامد کرزی وارد صحنهی سیاسی شد.
در زمان حضور شوروی در افغانستان یکی از کشورهایی که به نیروهای مخالف شوروی و دولت کابل کمک میکرد، حکومت امریکا بود؛ طوری که «جیمی کارتر» رییسجمهور امریکا در آن زمان، حضور شوروی در افغانستان را بزرگترین تهدید برای صلح، پس از جنگ جهانی دوم دانست. وضعیتی که شوروی سی و یک سال پیش داشت و مجبور شد از افغانستان برود، امروز امریکا به همان وضعیت گرفتار است؛ فشار افکار عمومی، هزینههای جانی و اقتصادی که حکومت ایالات متحده تحمل کرده، موجب شده است تا سران این کشور مسألهی صلح را مطرح کنند و در صدد یافتن راه خروج آبرومندانه از افغانستان باشند.
در واقع امریکا سی و یک سال بعد از خروج شوروی به همان نتیجه رسیده است که رهبران شوروی در آن روزگار دست یافته بودند و آن این که جنگ در افغانستان به سود شان نیست. شوروی هیچ برنامهای برای دوران پس از خروج در رابطه با حکومت به جاماندهی کابل که مثل امروز چرخهای جنگیاش با پول و پطرول خارجی میچرخید، نداشت و امروز نیز نگرانی این است که امریکا چه برنامهای برای دوران پس از خروج از افغانستان دارد؟ در آن زمان حکومت شوروی به سران کابل ۱۲ ماه وقت داده بود که برای رفتن نیروهای شوروی آماده باشند و پایههای حکومت شان را قوی کنند؛ اما حالا سرنوشت هیچ چیزی در این حکومت مشخص نیست، یک روز احتمال میرود که کسی برنده شود و روز دیگر سخن از اعلام حکومت موازی است. با خروج نیروهای شوروی از افغانستان، نه تنها جنگ پایان نیافت که جنگهای خانمانسوزتری به راه افتاد و همه چیز ویران شد. افغانستان امروز پس از سی و یک سال از خروج نیروهای شوروی و حضور نزدیک به بیست سال امریکا و جامعهی جهانی، از نظر سیاسی، رشد فرهنگی، توانایی، استقلال اقتصادی و شاخصهای رشد در کجا ایستاده است؟
سالها است که روسیه در صدد نفوذ به داخل افغانستان است و چه بخواهیم یا نخواهیم سران این کشور حتا به صورت خاموش هم که شده دوست دارند، کسانی را که سی و یک سال پیش زمینههای شکست شان را فراهم کرده بودند، زمینگیر و شکست خورده ببینند.
حالا که حرف از آتشبس یا کاهش خشونتِ موقت و آزمایشی است، ذهن همه درگیر آن است که برنامهی امریکا برای دوران پس از خروج شان از افغانستان چیست؟ آیا سی و یک سال جنگ، خونریزی و نابسامانی در افغانستان که دودش به چشم خود امریکا نیز رفت، میتواند درس عبرت برای آنها باشد یا خیر؟ تضمینی را که امریکاییها امروز مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه منافع امریکا از طالبان استند، سی و یک سال پیش روسیه نیز به آن رسیده بود؛ اما آیا جنگ به فرجام رسید و آرامش در منطقه حفظ شد؟
آیا ثبات و آرامشی که کشورهای دیگر از نابسامانی در افغانستان آسیب نبیند و مردم بیگناه کشور دیگر کشته نشوند در منطقه و در افغانستان جاری است؟ گورباچف نیز در آن زمان به داکتر نجیبالله گفته بود، آرزو دارد که افغانستان یک حکومت بیطرف، مستقل و دوست باشد، نه پایگاهی برای فعالیتهای خصمانه که امنیت همسایگان را تهدید کند.