پس از ماهها چانهزنی بر سر هیأت مذاکرهکنندهی دولت افغانستان با طالبان، سرانجام دیروز دولت افغانستان موفق شد فهرست ۱۴نفریای را همگانی که کند که قرار است به نمایندگی از افغانستان، با طالبان گفتوگو کنند؛ فهرستی که پیش از این دولت افغانستان تأکید بر دولتمحور بودن آن داشت و جریانهای سیاسی در افغانستان، تأکید بر همهشمول بودن آن.
ظاهرا، تنشهای دولت و جریانهای سیاسی منتقد دولت، بر سر تعیین هیأت گفتوگوکننده با طالبان فروکش کرده و همهی جریانها همراه با دولت، هیأت ۱۴نفریای را برای این مأموریت مهم، انتخاب و همگانی کرده اند. تأکید بر همهشمول بودن هیأت مذاکرهکننده، در ظاهر امر، آنقدر دولت افغانستان و جریانهای سیاسی منتقد آن را مصروف کرده است که به جای تأمل بر چگونگی افرادی که در این مأموریت، معرفی میشوند، بر وابستگی افراد به گروههای سیاسی تأمل شده است.
فهرست برآمده از سوی دولت افغانستان که به نحوی تمام جریانهای سیاسی را با خود دارد، بیانگر همهشمول بودن این هیأت است تا متخصص بودن و کارساز بودن. بیشتر چهرههایی که در این فهرست دیده میشود، چهرههایی است که تا هنوز در میدان سیاسی افغانستان، درایت و کارکردی از آنان به ثبت نرسیده است؛ وجود چنین چهرههایی، فقط به دلیل همهشمول بودن میتوان توجیه کرد؛ نه تخصص و کارکشتگی در بازیهای سیاسی.
هر چند، گفته میشود که ممکن است این فهرست نهایی نباشد؛ اما اگر قرار باشد این فهرست نهایی شده باشد، در حقیقت این ۱۴ نفر، کسانی استند که باید ضمن پاسبانی از ارزشهای ۱۸سال اخیر، باید طالبان را به پذیرش شرایطی کنند که بتوان راه برای پیشرفت آیندهی افغانستان را در آن شرایط جستوجو کرد؛ یعنی، وظیفهی هیأت، تنها حفظ نسبی داشتههای فعلی افغانستان نیست؛ بلکه قبولاندن طالبان به این امر است که افغانستان تازه چیزهای اندکی به دست آورده است و قرار است به دستآوردهای مدنی بیشتری در آینده دست یابد.
در مقایسهای سرسری از هیأت طالبان در قطر و هیأتی که دولت افغانستان معرفی کرده است، به این نتیجه میرسیم که طالبان، به جای همهشمول بودن هیأت شان که از همه گروههای این جریان نمایندگی کند، به کارکشتگی افراد شان توجه داشته اند و نمایندگان طالبان در قطر را، میتوان کارکشتهترین افراد این گروه در دفاع از ایدیولوژیهای که طالبان از آن پیروی میکنند دانست؛ در ضمن، این افراد به شدت پابند و آگاه از اصول طالبان، طی نزدیک به یکونیم سال گذشته، در گفتوگوهایی که با زلمی خلیلزاد داشته اند، از چند و چون بازیهای دموکراتیک و امروزی نیز سر درآورده اند که امتیازی است، افزوده بر امتیازی که قبلا داشتند؛ اما هیأتی که از سوی دولت افغانستان برای گفتوگو با این افراد گزینش شده است، نه در بازیهای سیاسی دموکرتیک در افغانستان چندان کارنامهای دارند و نه بر اندیشه و ایدیولوژیای که طالبان دنبال میکنند، دست باز دارند. هر چند میتوان در بین این افراد، به چهرههایی مواجه شد که میتوان به آنها در مورد نمایندگی از دستآوردهای افغانستان اعتماد کرد؛ اما این چهرهها بسیار اندک است.
اگر دولت افغانستان و جریانهای سیاسی، به دنبال حفظ دستآوردهای افغانستان بودند، باید هر جریان سیاسی-مذهبی یا قومی، فردی را معرفی میکرد که میتوانست به عنوان متخصص یک جامعهی دموکراتیک وارد گفتوگو شود؛ نه به عنوان نمایندهی حزب، قوم، زبان یا مذهب. نمایندگان طالبان در قطر را، میتوان دکتورین نوعی حکومتی خواند که طالبان به دنبال رسیدن به آن اند؛ اما به هیچ وجه، نمایندگان معرفی شده از سوی دولت افغانسان را نمیتواند، دکتورین یک جامعهی مدرن و امروزی دانست. بیشتر این چهرهها، تا این که متخصص یا مجرب در دفاع از ارزشهای مدرن باشند، افرادی استند که تنها به دلیل نمایندگی از گروهها، احزاب و جریانهای سیاسی-قومی معرفی شده اند. سپردن سرنوشت دستآوردهای دو دههی اخیر به این هیأت، و انتظار دفاع از آن، انتظاری است بیش از احتمال. پس از دو دهه حکومتداری دموکراتیک، این ظرفیت در افغانستان ایجاد شده است که هیأتی کارکشتهتر از این را معرفی کند. هنوز فرصت باقی است که دولت و جریانهای سیاسی، به این امر توجه داشته باشند که حفظ و تداوم افغانستان امروز، به افراد آگاه و کارکشتهی سیاسی نیاز دارد؛ نه افرادی که فقط مدافع جریانهای سیاسی-قومی اند.