قدرت، زمانی پابرجا است که مردم به پابرجایی آن باور داشته باشند؛ چون، بانی قدرت، نه قلدری نظامی و سیاسی که دادن باور اطمینان از وجود قدرت به مردم است. اگر مردم باورشان نسبت به قدرت را از دست بدهند، دولتها حتا با داشتن بهترین ارتش و امکانات نظامی، نمیتوانند قدرت را حفظ کنند. آنچه امروز دولت را در شرایط بد قرار داده و هر روز خطر احتمال سقوط را بیشتر میکند، بیباوری مردم نسبت به دولت و قدرتی است که توسط دولت اعمال میشود. عملکردهای تکروانهی ارگ، خانهجنگی سیاسی با رهبران قومی و محلی به جای جنگ واقعی با گروههایی که دشمن جانومال مردم اند، باور مردم نسبت به دولت را از بین برده است.
بیباوری مردم نسبت به دولت و خروج نیروهای خارجی که امیدواری نهایی مردم برای حفظ افغانستان بود، تأثیر مستقیم بر میدان نبرد گذاشته و زمینهی پیشروی طالبان را فراهم کرده است. حضور ناتو در افغانستان، حتا با بدترشدن وضعیت نیز، این امیدواری را برای مردم همچنان پابرجا نگه داشته بود که این نیروها، میتوانند در صورت بدترشدن وضعیت، از شهرها دفاع کنند. پس از اعلام خروج ناتو که تا اکنون نزدیک به ۵۰ درصد نیروهایش را از افغانستان بیرون کرده است، طالبان هر روز در حال پیشروی اند و عملکرد نادرست نظامی دولت در میدان نبرد و عدم برنامهریزی دقیق استخباراتی و اکمالات به موقع سرابازان در میدان جنگ، دلیل اصلی پیشروی این گروه و سقوط پیهم ولسوالیهای مختلف در افغانستان است.
پیشروی این روزهای طالبان و نرسیدن به موقع کمک نظامی و لوژستیکی در میدان نبرد، بیش از هر وقت، بیباوری مردم نسبت به دولت را افزایش داده است. این بیباوری، در شرایطی که ناتو در حال ترک افغانستان است، مردم را نگران نبود حامی کرده است؛ نگرانیای که باعث شده مردم به توانایی دولت شک کرده و به دنبال قدرتی باشند که بتوانند به آن اعتماد کنند. در چنین شرایطی، مسلم است که بیباوری مردم نسبت به دولت، آنها را به سوی طالبان سوق میدهد. پس از سقوط هر ولسوالی یا قرارگاه نظامی، صداهایی از تماسهای نیروهای امنیتی و دفاعی، به مقامات بلندرتبهی وزارتهای دفاع و داخله نشر میشود که خواهان کمک شده اند و پس از نرسیدن کمک به موقع، مجبور به عقبنشینی یا تسلیم شده اند و یا هم توسط طالبان سلاخی.
بازخورد این صداها در بین مردم، عدم ارادهی دولت را به نمایش گذاشته و باور اندکی که از روی مجبوری به دولت دارند را نیز از بین خواهد برد. این بیباوری، نه تنها بر روحیهی مردم عام که روحیهی نظامیان در خط نبرد را نیز از بین برده و زمینهی سقوط دولت را فراهم میکند.
به تازگی، صدایی از یکی از فرماندهان ارتش در بادغیس در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود که نشاندهندهی اوج بیباوری نیروها به دولت است. در این صدا، یکی از فرماندهان از مرکز بادغیس، به قمندان تولی که در حال جنگ با طالبان در ولسوالی قادس این ولایت است، میگوید که تا فردا صبر کند که برایشان هواپیما میفرستند تا ساحه را ترک کنند. قمندان تولی که در محاصرهی طالبان است، با الفاظ رکیک، از رهبری وزارت دفاع یاد میکند و میگوید که هیچ باوری به فرستادن هواپیما ندارد و اگر همچنان در آن جا بماند، به دست طالبان تکهتکه خواهد شد. او، میگوید؛ حتا اگر بگویند شیر سفید است، باور نمیکند؛ چه برسد به این که به فرستادن هواپیما باور کند. این فرمانده با افراد تحت امرش، از طرف طالبان و مردم محل پیشنهاد تسلیمشدن دریافت کرده است. طالبان، برای او گفته اند که یا تسلیم شود و یا یک راه عقبنشینی دارد که ماین فرش شده و میتواند از آن راه فرار کند. او، با سربازانش از همان راهی که توسط طالبان ماین فرش شده، عقبنشینی میکنند که در نتیجه، تانک فرمانده را ماین بر میدارد و باقی نیروها، به دست طالبان میافتند. طالبان، برخی از نیروها را تیرباران و برخی از آنها را که از همان منطقه استند، آزاد میکنند. صدای این فرمانده که قربانی ماین شده و جسدش به پنجشیر انتقال داده شده است، پر است از بیباوری و ناامیدی نسبت به دولت.
دولت را، طالبان نه که این صداها سقوط میدهد؛ صداهایی از بیباوری و ناامیدی که از خط مقدم نبرد بلند میشود. بلندشدن چنین صداهایی از خط مقدم نبرد، از یک سو، بستر بیباوری مردم و نیروهای امنیتی به دولت را فراهم میکند و از سویی، روحیهی نیروهای طالبان را بالا برده و تمایل مردم به این گروه را بیشتر میکند. دولت، اگر تصمیم ندارد که افغانستان را به طالبان تسلیم دهد، باید آن را به نمایش بگذارد. سقوط پیهم ولسوالیها، در حالی که دولت نیروی منسجم و امکانات نظامی زمینی و هوایی را در اختیار دارد، قابل توجیه نیست. این وضعیت، مردم را نگران سقوط کرده و اگر این نگرانی رفع نشود، بدون شک به سقوط میانجامد. باید، این باور به مردم داده شود که دولت توان مقابله با طالبان را دارد.