اختلاف رهبران طالبان؛ فرصتی برای دولت و احزاب سیاسی

صبح کابل
اختلاف رهبران طالبان؛ فرصتی برای دولت و احزاب سیاسی

احمدضیا سراج، رییس عمومی امنیت ملی افغانستان که دیروز شنبه در یک نشست خبری صحبت می‌کرد، از اختلافات به‌وجودآمده میان شورای کویته و شورای پیشاور پرده برداشت و گفت که؛ سراج‌الدین حقانی در پیشاور، می‌خواهد همه‌ی صلاحیت‌ها را پیش خود داشته باشد و طرف دیگر در شورای کویته، ملابردادر، به دنبال ساختن گروه خاص خود در داخل افغانستان است. به گفته‌ی او، هر دو به دنبال تأمین منافع تیمی شان استند.
با گرم‌شدن بحث گفت‌وگوهای صلح و در این اواخر خروج نیروهای خارجی از افغانستان، این احتمالات از سوی رسانه‌ها گزارش داده شده است که اگر صلح افغانستان به نتیجه برسد، درصدی قابل ملاحظه‌ای از سربازان طالبان، به گروه‌ داعش خواهند پیوست. با توجه به اختلافی که بین طالبان به وجود آمده است، چند احتمال در صورت خروج نیروهای خارجی از افغانستان، قابل بررسی است.
۱: گروهی از طالبان، با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، ظاهرا دلیلی برای ادامه‌ی جنگ نخواهند داشت. این گروه از سربازان که تنها به دلیل حضور نظامی ناتو در افغانستان و به بهانه‌ی جهاد به صف طالبان پیوسته اند، اگر این دلیل را حل‌شده ببینند، انتظار دارند رهبران شان در گفت‌وگوهای صلح شرکت کنند. در چنین شرایطی، برای این گروه از سربازان، رهبری نیاز است که آمادگی برای صلح و پایان جنگ داشته باشد؛ چون، اگر کسی آن‌ها را رهبری نکند و یا به درخواست شان پاسخ ندهد، ممکن سلاح به زمین بگذارند که برای طالبان، تاوان هنگفتی دارد. با توجه به مشکلات به‌وجود آمده در رهبری طالبان، احتمال می‌رود که برخی از رهبران این گروه به دنبال رسیدن به قدرت از راه جنگ، اصرار بر ادامه‌ی جنگ داشته باشند و گروه دیگر، به دنبال این باشند که اگر بهانه‌ی حضور نظامی ناتو بود، حالا که این بهانه کنار زده می‌شود، باید صلح کنند و از راه گفت‌وگو به اهداف شان برسند.
۲: احتمال دیگر، این است که پاکستان برای نشان‌دادن حسن نیت در گفت‌وگوهای صلح، این گروه را به دو بخش تقسیم می‌کند تا بخشی از آن را به میز مذاکره بفرستد و گروه دیگر را، هم‌چنان در اختیار داشته باشد تا از این طریق، هم افغانستان را میدان جنگ و همسایه‌ی نیازمند نگه‌ دارد و هم به جامعه‌ی بین‌المللی ثابت کند که موافق آمدن صلح به افغانستان است. در چنین حالتی، دیگر نیاز به ایجاد و حمایه‌ی داعش که سرکش‌تر از طالبان عمل می‌کند، نیست؛ چون، احتمال دارد داعش که تندروتر از طالبان است، به چالشی برای خود پاکستان تبدیل شود.
۳: احتمال سوم، اختلاف عمیق میان رهبران طالبان است که هر کدام به دنبال قدرت تیمی خود و منافع فردی استند و تلاش دارند در گفت‌وگوهای صلح یا جنگ، نقش برجسته‌تری داشته باشند. در این صورت نیز، آن‌چه احتمال می‌رود، چنددستگی در رهبری این گروه است که در صورت خروج نیروهای خارجی و کاهش انگیزه‌ی نبرد در سربازان طالبان، می‌تواند سبب فروپاشی این گروه در میدان نبرد شود و گروهی که سر سازش ندارد، ممکن با القاعده و داعش، به دنبال تشکیل گروه مشترکی شود تا بتواند هم‌چنان قوت خود را نگه دارد.
در هر سه احتمال، آن چه مشخص است، اختلافات به‌وجودآمده در سطح رهبری طالبان است که با توجه به ریشه‌دار بودن این اختلافات میان ملابرادر و حقانی، در شرایطی که نیروهای خارجی از افغانستان خارج می‌شوند، می‌تواند توپ را در میدان بازی دولت افغانستان قرار دهد؛ چون، همان‌گونه که دولت به دلیل نبود اجماع داخلی، موقعیتش در گفت‌وگوهای صلح ضعیف بود، همان‌گونه، این اختلافات می‌تواند به ضعف طالبان در سطح رهبری و میدان نبرد بینجامد.
دولت و احزاب سیاسی در افغانستان، این فرصت را دارند که با کنارگذاشتن اختلافات داخلی و تشکیل اجماع همه‌جانبه، بر اشتراک طالبان بر صلح تأکید کنند و با راه‌انداختن جنگ تبلیغاتی علیه طالبان، وضعیتی را به وجود بیاورند که سربازان این گروه، دست از جنگ بردارند و توجیهی برای ادامه‌ی خشونت نداشته باشند. اگر دولت تلاش کند، می‌تواند به کمک اجماع داخلی و تبلیغات رسانه‌ای، بر افکار سربازان طالبان نفوذ کرده و دلایل این گروه برای ادامه‌ی جنگ را، اشتباه ثابت کند. چنین انتظاری، زمانی برآورده است که شک‌وتردیدها میان گروه‌های سیاسی و دولت، کنار گذاشته شود و همه، طالب را دشمن مشترکی بدانند که باید با طرح واحد سراغش رفت و بهانه‌هایش برای جنگ را، نابود کرد.