عبدالله عبدالله، رییس اجرایی کشور، دیروز دوشنبه در نشست شورای وزیران گفته که امیدوار است تا گفتوگوهای بینالافغانی دوحه، بتواند زمینهساز نشستها بین حکومت افغانستان و گروه طالبان شود. این در حالی است که در روز نخست این نشستها، ارگ ریاست جمهوری نیز از برگزاری این نشستها بهعنوان یک پیشرفت برای افغانها یاد کرده بود.
صدیق صدیقی، سخنگوی ریاست جمهوری، نشستهای بینالافغانی دوحه را فرصتی برای اشتراک نظر افغانها خوانده گفته بود: «میشود که به حیث یک پیشرفت تلقی شود و یک فرصت است برای افغانهایی که در آن مجلس حضور یافتهاند و افکار و نظریاتشان را با هم در میان میگذارند.»
با این همه اما تأکید بیشتر روی این است که این گفتوگوها منجر به نشستی میان دولت و گروه طالبان شود. با این که واکنشهای مثبتی در مورد نشست دوحه داده شده است؛ ولی آنچه برای مردم افغانستان اهمیت دارد، ختم جنگ و حملاتی است که همهروزه از سوی طالبان در بخشهای مختلف افغانستان صورت میگیرد. انفجاری که در روز یکشنبه در شهر غزنی اتفاق افتاد، امیدواریهای ممکنی را که میتوانست در ذهن مردم در مورد نشست دوحه وجود داشته باشد، نیز از بین برد. در واقع، در حال حاضر اکثریت خوشبینیها صرفا نزد سیاسیون وجود دارد و مردم هنوز هم اعتمادی به این نشست ندارند.
در روز دوم نشست دوحه، از سوی سیاسیون افغان و هیأتی که عازم دوحه بود بر سر آتشبس تأکید شده است؛ اما بعید به نظر میرسد که این پیشنهاد از سوی طالبان قبول شود. در واقع، نشستهای بینالافغانیای که در این اواخر اتفاق افتادهاند، صرفا زمینهای بوده تا بعضی از دیدگاهها میان دو طرف مطرح شود؛ ولی هرگز توافقی بر اساس این نشستها به وجود نیامده است.
دلیل اصلیای که بیشتر مردم نسبت به این نشستها بیاعتماد استند نیز از این رو است که نتیجهی قابل ملاحظهای را از نشستهای بدون مرجعیت رسمی توقع ندارند.
افرادی که از کابل به دوحه رفتهاند نمایندهی آدرسهای شخصی خود استند و گفته میشود که طالبان نیز بیشتر از این که از گروه خود نمایندگی کنند، خواستهاند بهعنوان تعدادی از افغانها با دیگر افغانها بنشینند و بر سر آیندهی کشور گفتوگو کنند.
تا زمانی که طالبان نخواهند با حکومت افغانستان نشستی را انجام بدهند که در نهایت آن بتوان به نتیجهای برای تصمیمگیری رسید، هیچ نشست بینالافغانیای نمیتواند ضامن صلح سراسری در کشور باشد.
خوشبینیها و یا ابراز نظرها در مورد نشست دوحه، برعکس نشست مسکو، تنشهای زیادی را میان سیاسیون راه نینداخته است؛ اما این نشست نزد بسیاری از آگاهان امور و تحلیلگران سیاسی، مؤثر شناخته نشده و به نوعی امتیازگیری شمرده شده است. امتیازگیریای که از دو طرف؛ هم از سوی طالبان و هم از سوی هیأت کابل، هدف اصلی شناخته شده است.
بر اساس گزارشها، طالبان در مورد چگونگی فعالیتهای زنان و به خصوص در مورد تحصیل زنان ابراز نظر کردهاند؛ ولی باشرایط خاصی که نمایانگر دیدگاه افراطی این گروه است. به طور مثال؛ آنان خواستار تحصیلات زنان تا درجهی دوکتورا شدهاند؛ اما گفتهاند که باید در دوران تحصیل صنفهایشان از پسران جدا باشد. اینها مواردی است که نشان از انعطاف موضع طالبان در مورد مردم افغانستان میدهد؛ اما به نظر میرسد که حرفهای برامده از این نشست صرفا، حرفهایی استند که برای رسانهها آماده شده است تا پوشش خبری جالبتری را در پی داشته باشد.
چرا که اگر انعطافی در موقف این گروه وجود داشته باشد، باید آن را در رفتارهای این گروه و فعالیتهای شان ببینیم. نظر به آنچه که طالبان در عمل نشان میدهند، جنگ از مواضع اصلی آنان محسوب میشود؛ زیرا آنان میخواهند که بهعنوان فاتحان جنگ اففغانستان دوباره برگردند. این را میتوان از آغاز گفتوگوهای بینالافغانی در دوحه نیز دریافت. آغازی که با کشته و زخمی شدن قریب به دو صد تن، همراه بود و اکثر قربانیان آن نیز کودکان و غیر نظامیان بودند.
تنها امیدی که میتوان از این نشستها داشت، این است که هیأت کابل باید همواره تأکید کند که طالبان باید با حکومت افغانستان وارد گفتوگو شوند و سعیکند تا به موضوعات جدیتری که لازمهی تصمیمگیری مراجع رسمی را دارد، بپردازد.