سازماندهی جنگ در شمال و افزایش خشونت‌ها علیه زنان

صبح کابل
سازماندهی جنگ در شمال و افزایش خشونت‌ها علیه زنان

از چند سال به این سو، هم‌زمان با انتقال جنگ از جنوب به شمال کشور، خشونت‌ها علیه زنان نیز در ولایت‌های شمال افزایش یافته است. شمال افغانستان که بیشتر ترکیب قومی تاجیک و اوزبیک را در خود جا داده است، با شکست طالبان و آمدن نظام جدید، از امن‌ترین نقاط افغانستان به شمار می‌رفت؛ اما یک دهه پس از حضور نظامی جهان در افغانستان در مبارزه علیه تروریسم، جنگی که دوباره از جنوب برخواسته بود تا نظام جدید افغانستان را با همکاران بین‌المللی‌اش زمین‌گیر کند، به طور سازمان‌یافته‌ای به شمال کشور سوق داده شد و چند سال بعد، تقریبا در تمام روستاهای شمال، پای طالبان را باز کرد.
برخی که در شهرها زندگی می‌کنند و رابطه‌ی مستقیمی با روستاهای شمال ندارند، بر این تصور اند که طالبان شمال، طالبان بیرون‌مرزی و داخلی استند که از مرز مشترک افغانستان و پاکستان برخواسته اند تا جهاد را در شمال کشور ادامه دهند؛ اما طالبانی که در شمال فعالیت می‌کنند، بیرون‌مرزی یا جنوبی نیستند؛ آن‌ها نیروهای بومی‌ای استند که بر اثر فعالیت‌های چندساله‌ای که از جنوب آغاز شد، به صفوف طالبان پیوسته اند و مانند طالبان بیرون‌مرزی، تشنه‌ی خون مردم شان استند.
شمال افغانستان به دلیل دوری از قدرت مرکزی کابل، طی سال‌های انقلاب افغانستان کم‌تر شاهد جنگ و ویرانی بود؛ اما با ورود طالبان و رسیدن آنان به ولایت‌های شمالی، نسبت به مخالفت فکری و اتنیکی‌ای که این بخشی از افغانستان با طالبان داشتند، شمال به مرکز جنگ‌های خانمان‌سوز تبدیل شد. طالبان از مزار شروع تا دیگر ولایت‌های شمالی، بیشترین آدم را کشتند و بیشترین تلفات را دیدند.
چند سال پس از شکست طالبان، شیوع دوباره‌ی این گروه در شمال، بیان‌گر فعالیت‌های گسترده‌ی این گروه در تمام نقاط افغانستان بود که شمال نقطه‌ی تمرکز آن را نشان می‌داد. این بار این گروه دوباره برخواسته بود تا وارد روستاهای شمال شود و حساسیت اتنیکی «قومی» شمال مقابل طالبان را کم کند. سربازگیری طالبان از دورافتاده‌ترین روستاهای شمال شروع شد و هر روستایی را یکی پی دیگر، پس از درگیری‌ یا توافق به دست آوردند.
طالبانی که این بار سر بالا کردند، نیروهای بومی شمال بودند که با شست‌وشوی مغزی توسط نماینده‌ها و مبلغان طالبان، وارد میدان نبرد شدند. این نیروها به دلیل وابستگی‌های قومی و زبانی، بیشتر از طالبانی پاکستانی یا طالبانی که از مناطق جنوب عازم شمال شده بودند، تأثیرگذار بودند و نفس تازه‌ای برای جنگیدن داشتند.
پس از ۱۸ سال، اکنون شمال افغانستان از مناطق به شدت ناامن شده است که در کنار جنگ‌های مسلحانه، سنگسار، اعدام و محاکمه‌های صحرایی طالبان نیز در آن افزایش یافته است. شیوع خشونت در شمال توسط گروه طالبان و گروه‌های تروریستی دیگری که در این بخشی از افغانستان فعالیت دارند، خشونت را به امری ساده و همه‌پذیر تبدیل کرده است که طی چند سال اخیر، بلندترین آمار خشونت علیه زنان، از شمال و شمال‌شرق افغانستان مخابره می‌شود.
تبدیل خشونت به امری معمول، چنان در زندگی مردم شمال جا افتاده است که هر کسی خود را حاکم بالفعل می‌داند و در صورتی دیدن اشتباهی از سوی اعضای خانواده به خصوص زنان خانواده، بر خود حق محاکمه و مجازات آن را می‌دهد؛ مجازاتی که از عمل‌کردها و فیصله‌های طالبان جواز گرفته است. شاید یکی از دلایل افزایش خشونت علیه زنان در شمال کشور را، بتوان دسترسی نهادها حقوق بشری در ثبت قضایای خشونت نسبت به دیگر بخش‌های افغانستان دانست؛ اما واقعیت مسلم این است که روزانه ده‌ها نفر در جنگ شمال کشته می‌شوند و این خشونت‌، تضمینی شده است بر خشونت‌هایی که مردان خانواده علیه زنان اعمال می‌کنند.
در تازه‌ترین مورد، دوشنبه‌شب (۱۴ دلو)، زنی را در تخار، خانواده‌ی شوهرش پس از لت‌وکوب بی‌رحمانه، میخ‌های چوبی را در رحم آن کوفته اند که به گفته‌ی داکتران در شفاخانه‌ی ولایتی تخار، روده‌های این زن از چند قسمت قطع شده است. این زن، پس از انتقال در شفاخانه‌ی ولایتی تخار جان داده است. هر چند نیروهای امنیتی در تخار، از دست‌گیری دو تن به اتهام این قتل بی‌رحمانه خبر داده اند؛ اما خشونتی که در شمال جریان دارد، آخرین قربانی‌ای نیست که از زنان می‌گیرد. شدت خشونت‌ها در شمال افغانستان را شاید بتوان چندپارچگی‌ در فعالیت‌های تروریستی‌ دانست که هر کدام به نوبه‌ی خود، به شکل خشن‌تری خودنمایی می‌کند تا بتواند نیش و دندان بیشتری نشان بدهد.