صلح و نگرانی‌های موجود

صبح کابل
صلح و نگرانی‌های موجود

نویسنده: اسماعیل هاشمی

امسال با ابتکار و تاکید بیش از پیش ایالات متحده‌ی آمریکا، گفت‌وگوهای صلح با طالبان بیش از دوره‌های پیش، در صدر برنامه‌های آقای خلیل‌زاد و سیاست‌مداران افغانستان قرار گرفت. گفت‌وگوهایی که با سپری شدن چندین دور آن، بیش از گذشته مقامات طالبان را از سراپرده‌ی غیب برون کشیده و زمینه‌ساز آغاز دیپلماسی فعال و علنی آنان با کشورهای منطقه شده است. آنان با سفرها، دیدوبازدیدها و گفت‌وگوهای خود با مقامات کشورهای روسیه، چین، ایران، پاکستان و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌ فارس، گویی سبقت را از دستگاه سیاست خارجی افغانستان نیز ربوده‌اند.

در گفت‌وگوهای صلح، افزون بر حکومت افغانستان، شهروندان، جامعه‌ی مدنی، زنان و سایر اقشار جامعه نیز غایب استند؛ اما کسانی بوده‌اند که سخاوت‌مندانه به سرپرستی آقای کرزی، رییس جمهور پیشین، خود را با قلمداد کردن «نمایندگان واقعی مردم افغانستان» در دو دور گفت‌وگو با طالبان در مسکو در صف اول جای داده‌‌اند. آیا به راستی آنان نمایندگان مردم افغانستان استند؟ اگر واقعاً چنین است، چگونه و بر اساس کدام سازوکار حقوقی توانسته‌اند این افتخار را به دست آورند؟

حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان، با از دست دادن بیش از دوازده سال فرصت‌هایی که می‌توانست چالش‌های کنونی را از میان بردارد، اکنون دایه‌ی مهربان‌تر از مادر شده است و با سفرهای هرازگاهی خود به روسیه، ایران و چین در پی ثبت خاتمه‌ی غایله‌ی افغانستان به نام خود است. او شاید خیال آن را در سر می‌پروراند تا به‌عنوان دومین «بابای ملت» قد علم کند؛ ملتی که اکنون بیش از بابا، به امنیت، کار و فرصت‌های شغلی نیاز دارد!

او با چند دور ریاست حکومت افغانستان، نه‌تنها سیاست شفاف، واضح و قاطعی در مقابله با طالبان نداشت بلکه هرازگاهی آنان را «برادر» و افغان‌هایی می‌خواند که حق دارند حتا بخش‌هایی از افغانستان را تحت تسلط خود داشته باشند. کرزی، مخالف سرسخت حملات هوایی نیروهای آمریکایی برای مبارزه با طالبان بود و اکنون نیز بر این تعهد خود پای می‌فشرد؛ حملاتی که به شدت در تضعیف روحیه‌ی طالبان و افزایش تلفات آنان مؤثر بوده و خواهد بود. وی در سال‌های اخیر حکومت خود، علم مخالفت با آمریکا را برداشت. نطقه‌ی اوج این مخالفت، مخالفت وی با امضای پیمان استراتیژیک امنیتی با ایالات متحده بود.

آقای کرزی، خواستار بهبود و تقویت روابط با پاکستان بود و در این راستا در دوره‌های مختلف حکومتش بیش از بیست بار به پاکستان که از حامیان و خاستگاه‌های اصلی طالبان به شمار می‌رود رفت و آمد کرد؛ اما نه‌تنها نتوانست کم‌ترین تأثیری در حل مشکل افغانستان داشته باشد؛ بلکه پرستیژ نداشته‌ی افغانستان را بیش از پیش نزد پاکستانی‌ها تضعیف کرد.

اکنون وی، فراتر از حکومت افغانستان، شورای عالی صلح و حکومت ایالات متحده با هماهنگی و همکاری روسیه، در ایجاد توافقات صلح میان طالبان و سیاست‌مداران افغانستان (که طرف جنگ با طالبان نیستند) پیش‌قدم شده است. طرحی که با غیبت حکومت افغانستان، ناکام، بی‌تأثیر و بدون نتیجه خواهد بود.

شورای عالی صلح نیز به‌عنوان یکی از نهادهای رسمی تدارک، برنامه‌ریزی و پیش‌برد گفت‌وگوهای صلح، از نخستین روزهای حکومت آقای کرزی با ریاست افرادی چون برهان‌الدین ربانی و اخیراً هم محمدکریم خلیلی، با تشکیلات عریض و طویل برای تحقق صلح در افغانستان تلاش کرده است؛ تلاش‌های بی‌حاصلی که به جز افزایش روحیه‌ی طالبان و زمینه‌ای برای سوءاستفاده‌ی برخی استفاده‌جویان از این پروسه، حاصل دیگری در پی نداشته است. بیش از اینکه این شورا بتواند در راستای صلح به نتایج ملموس و عملی دست‌ یابد، حیات خلوتی بوده است برای جلب رضایت و راضی نگه‌داشتن سران احزاب جهادی و متنفذان قومی توسط رییس جمهور کنونی و پیشین.

این شورا، از اواخر حکومت آقای کرزی بدین‌سو اندکی به حاشیه رانده شد و در آخرین مورد نیز، برگزاری جرگه‌ی مشورتی صلح با سرپرستی داودزی و غیبت کریم خلیلی، رییس این شورا، برگزار شد و تمام تصمیمات مرتبط با صلح با غیبت اعضای برجسته‌ی این شورا اتخاذ شد. اکنون اما گمانه‌زنی‌هایی مبنی بر تشکیل وزارتی به نام «صلح» به وجود آمده است، وزارتی که عملاً کار شورای عالی صلح را شاید با اندکی تغییرات دنبال خواهد کرد.

با همه مسایلی که برشمرده شد، نداشتن طرح مشخص و عملی، نبود پالیسی واحد میان تمام نهادهای ذی‌دخل در امور صلح، نداشتن اتفاق ‌نظر میان رهبران حکومت، دخالت غیرحرفه‌ای و عقده‌مندانه‌ی شخصیت‌های سیاسی پیشین و سران احزاب در گفت‌وگوهای صلح، بازبودن کانال‌های مختلف گفت‌وگو با طالبان، وجود فساد اداری، نداشتن تعریف واضح و مشخص از دوست و دشمن، نفوذ مهره‌های هوادار طالب در رده‌های بالای نهادهای امنیتی و سیاسی و … از دلایل اصلی عدم توفیق حکومت افغانستان برای پیشبرد گفت‌وگوهای صلح بوده است.

اکنون که طالبان در تلاشند تا با به حاشیه‌راندن حکومت افغانستان، نظام و دست‌آوردهای آن را زیر سوال ببرند و از طرفی با امروز و فردا کردن و قرار و مدارهای مرتبط با صلح، برای خود فرصت بخرند و از سوی دیگر زیر سایه‌ی گفتگوهای صلح بده‌بستان‌ها و توافقات پنهانی خود را با کشورهای خارجی برای به دست آوردن منابع مالی و تجهیزات نظامی صورت دهند. انتظار می‌رود، رهبران جهادی و سیاسی با کنارگذاشتن تصفیه‌حساب‌های شخصی و جناحی خود با شخص رییس جمهور، مصالح ملی کشور را مد نظر بگیرند و در کنار حکومت افغانستان با صدای واحد خواستار صلحی پایدار و همیشگی با محوریت نظام کنونی، قانون اساسی و سایر دست‌آوردهای آن شوند.