آرایش جنگی مهرههای امریکایی در منطقه در برابر ایران و در مقابل، لحن تند مقامات و نظامیان ایرانی، نسبت به برخورد نظامی با این کشور از جانب امریکاییها، این روزها خاورمیانه را به تنور داغ مبدل کرده است. اعزام ناوگروههای نظامی امریکایی به منطقه، استقرار سامانهی ضد موشکی پاتریوت، حضور بمافکنهای استراتژیک بی ۵۲ و موازی با آن شکلگیری توافق گستردهی منطقهای خصوصا کشورهای حوزهی خلیج، در اعمال فشارهای بیشتر بر ایران، گمانهزنیها نسبت به وقوع جنگ میان ایران و امریکا را بیشتر قوت میبخشد. هرچند امریکاییها پایگاههای نظامی متعددی را در کشورهای منطقه، از دیر زمانی در اختیار دارند؛ اما تنشهای موجود و صفآراییهای جنگی کنونی، بیش از هر زمانی دیگر، خطر جنگ در منطقه را جدی نشان میدهد.
پرسش این است که اگر همین چیدمان نظامی به آغاز یک جنگ کمسابقه در منطقه بینجامد، چه تاثیری روی اوضاع کلی کشور ما از لحاظ سیاسی، امنیتی، ارضی و اقتصادی خواهد داشت؟
به نظر میرسد قاعدهی این جنگ بسیار وسیعتر از جغرافیای ایران خواهد بود؛ چرا که حملات علیه ایران از پایگاههای نظامی امریکاییها در کشورهای اطراف ایران، علیه آن کشور صورت خواهد گرفت و این منجر به واکنش ایران در قبال منابع تهاجم میشود.
پس واضح است که ایرانیها از لحاظ توان نظامی در وضعیت ضعیفتری نسبت به امریکاییها قرار دارند و برای مقابله با امریکاییها به دنبال ضربهزدن به نیروهای مقابل از هر مدخل ممکن خواهند بود. همین این مطلب را فرماندهان سپاه پاسداران ایران بارها در گفتههای شان بر زبان آوردهاند. در صورتی که چنین صحنهای شکل گیرد، سیاست افغانستان در قبال چنین جنگی چی خواهد بود و نقاط آسیبپذیر ما کدامها استند؟
عربستان، قطر، بحرین و بعض کشورهای دیگر خلیج، در این جنگ در صف امریکاییها ایستادهاند و از حمله بر ایران پشتیبانی میکنند. در این میان، عربستان به حیث کشور رقیب ایران در منطقه که گاهی تا سطح هشدارهای نظامی هم روابطش با ایران جلو رفته است، از تمام امکانات دستداشتهی خود برای سرکوب ایران و ختم داعیهی رقابت این کشور، استفاده خواهد کرد.
جغرافیای افغانستان از دیرزمانی است که بستر جنگهای نیابتی است و کشورهای زیادی از جمله ایران و عربستان طی زمان طولانی و صرف هزینههای بالا، از خلاهای موجود در جامعهی آسیبدیدهی افغانستان استفاده کرده و برای خود ارتشهای نیابتی کوچک را شکل دادهاند که گاهی در قالب طالب و داعش و گاهی هم در قالب گروههای افراطی دینی ساکن در بعض مدارس دینی ظاهر میشوند.
در صورت بروز این جنگ، ایران از دو طریق امکان تهاجم به پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان را دارد. حمله با موشک های دوربرد و استفاده از گروههای نیابتی که از جانب ایران یا تشکیل یا تغذیه میشوند.
اکنون تعداد از پرسشهایی که دولت افغانستان در برابر آن قرار دارد مطرح میشود:
- موضع افغانستان در قبال این جنگ چیست؟
- قرارداد امنیتی افغانستان با امریکاییها در چنین اوضاعی چقدر برای پشتیبانی از دولت و مردم افغانستان موثر خواهد بود؟
- افغانستان در برابر حملات موشکی به خاک خود چه امکاناتی برای مقابله در دسترس دارد؟
- توان اطلاعاتی و عملیاتی نیروهای دفاعی و اطلاعاتی افغانستان برای کنترل فعالیت و حملات احتمالی گروههای نیابتی ایران و عربستان چقدر است؟
- گسترهی فعالیت و تاثیرگذاری نیروهای نیابتی در صورت بروز این جنگ کجا ها و چگونه خواهد بود؟
- تاثیرات اقتصادی این جنگ روی اوضاع نابسامان اقتصادی افغانستان چیست؟
- تاثیرات بروز این جنگ روی جریان رو به جلو صلح با طالبان چی خواهد بود؟
- در صورت بروز این جنگ چه سرنوشتی در انتظار مهاجرین افغانستانی در ایران خواهد بود؟
طوری که به نظر میرسد تا کنون دولت افغانستان در برابر داغ شدن تنور جنگ درهمسایگی خود، در حالی که بروز این جنگ به صورت حتم دامنش را میگیرد، خاموش بوده است یا حداقل در فضای رسانهای و افکار عمومی کشور دیدگاه قابل شنودی از جانب دولت اعلام نشده است. هرچند اوضاع نابسامان سیاسی کشور و صفآرایی گروههای سیاسی در برابر هم و کشمکشهای سیاسی روی قضیهی انتخابات ریاست جمهوری آینده، همه را به خود مشغول داشته و شخص رییس جمهور، بیشتر مشغول بازیهای درونی است؛ اما اگر تحت هر شرایط جرقهی جنگ را کلید بزند، کلیت قضایایی سیاسی افغانستان را به شکل بسیار عمیق وجدی تحت تاثیر قرار خواهد داد. پس مهم است که دولت در حد امکانات و توانمندیهای خود قضایای منطقه را نیز پیگیری کرده و این خلا را پر کند.
دامنهی جنگ با نیروهای مهاجم موجود در کشور که در قالب طالبان و داعش یا گروههای دیگر عمل میکنند، در سالهای اخیر به سطحی گسترده شده است که تامین امنیت شهروندان افغانستان را برای دولت دشوار ساخته است و سطح قربانیهای نیروهای دفاعی و امنیتی کشور به میزان نگرانکنندهای بالاست. بروز این جنگ به صورت قطع، ردیف تازهای از گروههای متخاصم را وارد کارزار جنگ میکند. شاید گروههایی که تا کنون نهادهای کشفی افغانستان اشراف اطلاعاتی بر آن را ندارند. اضافهشدن گروههای جدید به گروههای کنونی در حال جنگ، بر مشکلات امنیتی کشور خواهد افزود و به لحاظ سیاسی، اقتصادی و امنیتی تاثیرات بسیار عمیقی روی اوضاع کشور خواهد گذاشت.
یکی از مهمترین شریانهای اقتصادی افغانستان، مسیر ترانزیتی ایران است. در صورت بروز این جنگ واردات و صادرات کالاهای مورد نیاز کشور از مسیر ایران متوقف خواهد شد و به تبع آن هم فشار اقتصادی بر مردم مضاعف میشود و هم طیف وسیعی از مردم که راه انتقال و خرید و فروش کالاهایی که از مسیر ایران به کشور وارد یا از آن خارج میشود، شغل خود را از دست خواهند داد. راه بدیل برای جبران این تهدید باید توسط دولتداران سنجیده شده و در صورت بروز این جنگ اقدامات لازم باید انجام شود.
بلندرفتن گراف نابسامانیها و نارساییهای اقتصادی، سطح نارضایتیهای عمومی را بیشتر میسازد و میتواند گروههای مردمی بیشتری را آمادهی پیوستن به کانالهای مخربی کند که برنامه و طرح آن در خارج کشور ریخته شده و با استفاده از پول به استخدام سرباز در جهت اهداف شان در داخل افغانستان میپردازند.
غفلت در برابر قضایایی عمومی منطقه و خصوصا جو حاکم در خاورمیانه که احتمال بروز جنگ بین ایران و ایالات متحدهی امریکا با پشتیبانی چند کشور دیگر را جدی ساخته است، میتواند منجر به گسترش دامنهی ناامنیها و نابسامانیها در این کشور شود. شاید بهتر باشد که فکتورهای موجود در صحنهی خاورمیانه که احتمال بروز جنگ را با درصدی بالا نشان میدهد، جدی گرفته شود و دستکم روی این بحث که زندگی همه را تهدید میکند، کارشناسان سیاسیِ گروههای مختلف گرد یک میز نشسته و به بررسی جدیِ این موضوع بپردازند و به اتفاق نظر نسبت به چنین عامل مهم و خطرناکی برسند. در غیر آن حتا اگر احتمال جنگ را کم بدانیم-که این گونه نیست-سیاستمداران و دولتداران افغانستان در حد همان احتمال ضعیف هم حرفی نزدهاند.