مشروعیت‌بخشى جهانی؛ طالبان چگونه از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی بدل شد؟

علی شیر شهیر
مشروعیت‌بخشى جهانی؛ طالبان چگونه از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی بدل شد؟

طالبان پس از حکومت پنج‌ساله‌شان در افغانستان، پناه دادن به القاعده و حمله تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ (توسط القاعده)، با تصویب قطع‌نامه‌های ۱۳۷۳ و ۱۴۵۵ از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به‌عنوان گروه‌ تروریستی شناخته شد.
گروه طالبان با حاکم ‌شدن بر بیشتر خاک افغانستان در زمان حکومت‌شان، یکی از نخستین کارهایی که در پایتخت انجام داد، کشتن دکتر نجیب‌الله، آخرین رییس‌جمهور رژیم تحت حمایت شوروی بود که به دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شده بود.
گروه طالبان در مناطق زیر کنترل خود، نسخه‌ی سخت‌گیرانه‌ای از شریعت اسلامی را پیاده کرد. زن‌ها اجازه‌ی کار، آموزش و بیرون رفتن از خانه بدون همراهی یک عضو مرد خانواده را نداشتند. مردان باید لباس محلی می‌پوشیدند، ریش انبوه می‌گذاشتند و موهای‌شان را کوتاه می‌کردند.
در زمان حاکمیت گروه طالبان، نشر برنامه‌های تلویزیونی، سینما، تیاتر، موسیقی و عکاسی ممنوع بود. تقویم افغانستان از هجری خورشیدی به هجری قمری تغییر کرده بود و مجازات خشنی مانند قطع دست و سنگ‌سار روی شهروندان تطبیق می‌شد.
در سال ۱۹۹۸ و در پی بمب‌گذاری شبکه القاعده در دو سفارت امریکا در شرق آفریقا، بیل کلینتون -رییس‌جمهوری وقت ایالات‌متحده- دستور داد کمپ‌های آموزشی القاعده در ولایت خوست افغانستان هدف حمله‌ی هوایی قرار گیرد؛ حمله‌ای که آسیبی به اسامه بن‌لادن و دیگر رهبران القاعده نرساند.
در سال ۲۰۰۰، فشارهای ایالات‌متحده به طالبان برای تحویل دادن رهبران القاعده شدت یافت و سازمان ملل متحده این گروه را تحریم کرد.
در اوایل سال ۲۰۰۱، طالبان دو پیکره تاریخی بودا در بامیان را منفجر کرد.
در سپتامبر ۲۰۰۱، دو عضو گروه القاعده، متحد طالبان، احمدشاه مسعود، فرمانده ارشد ائتلاف شمال را در ولایت تخار ترور کردند؛ واقعه‌ای که به‌شدت باعث کاهش روحیه نیروهای مخالف طالبان شد.
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ورق به زیان طالبان برگشت. القاعده که طالبان به رهبرانش پناه داده بود و حاضر به تحویل دادن آن‌ها نبود، با هواپیماهای مسافربری ربوده شده، به اهدافی در نیویورک و واشنگتن حمله کرد و هزاران نفر را کشت.
یک ماه طول نکشید که امریکا در رأس ائتلافی از کشورهای متحدش، به طالبان حمله کرد و تا هفته اول دسامبر ۲۰۰۱، این گروه از قدرت ساقط شد.
با وجود عملیات گسترده جست‌وجو، امریکا و متحدانش موفق به دستگیری رهبران عمده گروه طالبان، ازجمله ملا محمدعمر نشدند و آن‌ها بر اساس گزارش‌ها به کویته پاکستان گریختند و از آن‌جا به هدایت گروه طالبان ادامه دادند.
پاکستان به‌عنوان یکی از وجود آورندگان و پدرخوانده‌ی طالبان، با پناه دادن به این گروه تروریستی، مانع نابودی و برافتادن آن شد. درخواست‌های پی‌درپی و شواهد و مدارک دولت افغانستان نیز برای تحت‌فشار قرار دادن پدرخوانده طالبان از سوی امریکا، ناکام و بی‌نتیجه ماند. حتا امریکا با کشتن بن‌لادن، مرگ ملا عمر و قتل منصور و سران طالبان و القاعده در خاک پاکستان، سیاست‌های خود را مبنی بر از بین بردن پناهگاه‌ها، آموزش‌دهندگان و تسلیح‌کنندگان این گروه تغییر نداد و هم‌چنان گفته‌ها و فشارهای جمهوری اسلامی افغانستان در این موارد رد شده و مردود ماند.
در سال‌های اول پس از سقوط طالبان، آرامش به افغانستان بازگشت، کودکان دختر و پسر به مدرسه برگشتند، زنان اجازه کار یافتند، رسانه‌های آزاد روزبه‌روز بیشتر شدند و هم‌زمان تشکیل و تقویت نهادهای حکومتی و دموکراتیک هم در جریان بود؛ ازجمله تصویب قانون اساسی، تشکیل ارتش، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی و انجام روند خلع سلاح گروه‌های غیرمسئول در کنار تشکیل و تقویت ارتش و پلیس ملی.
اما پاکستان با زیرکی، متانت و صبر؛ طالبان رانده‌شده و مطرود را در دامان خود نگاه داشت و از معدوم شدن و نیستی این گروه تروریستی و تحت تعقیب قرار داده شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایالات‌متحده امریکا و متحدان اتلانتیک شمالی پیش‌گیری کرد. طالبان بار دیگر با آموزش و تجدیدقوا وارد میدان نبرد در افغانستان شد و با حملات برنامه‌ریزی‌شده در مناطق دورافتاده از پایتخت، تشکیل حکومت‌ محلی و هرازگاهی نیز با حملات انتحاری در کابل و برخی ولایات، به ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و نظامیان و از سوی دیگر استحکام پایگاه‌های خود در این سرزمین پرداختند.
در طول سال‌های بعد و بیشتر بعد از ۲۰۰۶، حملات و بمب‌گذاری‌های طالبان بیشتر و پیچیده‌تر شد و کمتر جایی در افغانستان از گزند این حملات در امان ماند، حتا ارگ ریاست‌جمهوری، وزارتخانه‌ها و مقر نیروهای ناتو در افغانستان هم هدف حمله طالبان قرار گرفت. کار به‌جایی رسید که آمریکا که می‌گفت با هدف حذف طالبان و حمایت و تقویت دموکراسی به افغانستان آمده، پذیرفت با این گروه سر میز مذاکره بنشیند و سرانجام در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، توافق صلح طالبان و آمریکا بر مبنای خروج نیروهای خارجی از افغانستان و رفتن به‌طرف مذاکرات صفح افغانستان امضاء شد.
شروط عمده‌ای که امریکا در این توافق بر آن تأکید داشت، فاصله گرفتن طالبان از گروه‌هایی مانند داعش و القاعده و تهدید نکردن منافع امریکا بود؛ دیگر موارد، ازجمله نوع نظام افغانستان، سرنوشت ارتش و نهادهای انتخابی، قانون اساسی و حقوق و آزادی‌های مردم این کشور، به مذاکرات صلح افغانستان موکول شد که اکنون در قطر آغاز می‌شود؛ اما چه شد گروهی که امریکا و جهان آن را یک گروه تروریستی خطاب می‌کرد، حالا برای آن‌ها دیپلوماسی به خرج می‌دهند و آن‌ها را به مهمانی دعوت می‌کنند؟
گشایش دفتر سیاسی طالبان؛ گام نخست مشروعیت بخشی
با ادامه یافتن جنگ با طالبان در افغانستان، به نظر می‌رسید که امریکا و دولت افغانستان در صدد بودند با طالبان ارتباط برقرار کنند و آقای کرزی چندین بار طالبان را در دوران ریاست‌جمهوری‌اش «برادر» خطاب کرد و خواستار پیوستن آن‌ها به روند صلح بود.
در این سال‌ها دولت پاکستان برای ایجاد ارتباط میان دولت افغانستان و طالبان همکاری لازم را نکرد. کابل تلاش داشت تا زمینه ارتباط میان نمایندگان دولت و طالبان در ترکیه و عربستان فراهم شود، ولی با مخالفت آمریکا و سایر هم‌پیمانان بین‌المللی کابل مواجه شد.
کریم خرم، رئیس دفتر آقای کرزی در کتاب خاطراتش «چهل سال در طوفان» نوشته است که با گشوده شدن دفتر قطر موافق نبود. او مدعی شده که ملاقات‌های مخفی آمریکا و طالبان گویا از آلمان آغاز و به مفکوره ایجاد دفتر در قطر انجامیده بود و افغانستان با علاقمندی که به روند صلح داشت، اما با نحوه پرداختن به آن به دیده شک می‌نگریست.
او نوشته که رییس‌جمهور کرزی تمایل داشت که اگر قرار باشد دفتری برای طالبان در خارج افغانستان ساخته شود، ترجیحاً در ترکیه یا عربستان انتخاب شود. «وی قطر را کشور فاقد اختیار و عملی کننده فرمایشات آمریکایی‌ها می‌دانست.»
آقای خرم همچنین نوشته که آقای کرزی در رأس یک هیئت در ۳۰ مارچ ۲۰۱۳ به قطر رفت تا مقام‌های این کشور را راضی کند که زمینه گفتگو و ملاقات مستقیم طالبان را با دولت فراهم کند ولی جواب قطری‌ها این بوده که «در زمینه باید با آمریکایی‌ها حرف زد، زیرا قطر فقط مهمان‌دار است.»
دفتر سیاسی طالبان در قطر در ۲۸ جوزا سال ۱۳۹۲ گشایش یافت که با نصب تابلو و پرچم «امارت اسلامی افغانستان» خشم کابل، به‌ویژه حامد کرزی، رییس‌جمهوری پیشین افغانستان را برانگیخت. دولت، طالبان را متهم کرد که در نظر دارند این محل را به‌عنوان دفتر نمایندگی یک دولت مستقل معرفی کنند. طالبان نیز در روز باز شدن این دفتر گفته بود که فعالیت سیاسی خواهند داشت. گشایش این دفتر به طالبان فرصت داد که آن‌ها بتوانند به شماری از کشورها سفر کنند و فعالیت سیاسی‌شان را گسترش دهند. تا جایی که زلمی خلیل‌زاد، نماینده ویژه وزارت خارجه‌ی امریکا در امور صلح افغانستان در ماه میزان ۱۳۹۷ به این دفتر طالبان در قطر رفت، دیداری که از همان آغاز دوستانه به نظر می‌رسید.
امتیازهای یک‌جانبه در مذاکرات صلح
ایالات‌متحده‌ی امریکا به‌خاطر حاضر کردن طالبان به میز مذاکره، به هر امتیازی که این گروه روی آن انگشت گذاشت، نه نگفت.
طالبان از آغاز آنچه روند مذاکره و صلح یاد شده است، به‌صورت کاملاً صریح و قاطعانه همه‌ی این تلاش‌ها را رد کرده و از آن به‌عنوان تاکتیکی در جهت تفرقه یا تضعیف صفوف مخالفان یاد کرده است. شدت یافتن حملات تروریستی طالبان طی سال‌های گذشته، به‌خصوص در چند ماه سال روان، حکایت از آن دارد که واقعاً روندی که از آن به نام روند مذاکره و مصالحه با طالبان یاد می‌شود هیچ‌گونه دست‌آورد و نتیجه‌ای جز باج دادن و امتیاز بخشیدن به طالبان نفعی برای صلح نداشته است.
طالبان به‌خوبی توانسته‌اند با استفاده از شرایط به وجود آمده، نه‌تنها چهره‌های شاخص سیاسی را از سر راه خود حذف کنند، بلکه وجهه و اعتبار حکومت را نیز به پایین‌ترین درجه ممکن تقلیل داده‌اند. هم‌چنین در صفوف طرفداران حکومت نیز جدایی و بدگمانی را به وجود آوردند.
واقعیت انکارناپذیر آن است که طالبان با تداوم حملات خشونت‌بارشان نشان دادند که این گروه به امتیازاتی چون رهایی هزاران زندانی‌شان، بخشش از سوی شورای امنیت سازمان ملل و تبدیل شدن فهرست سیاه آنان به خاکستری یا حذف نام‌شان از فهرست یادشده، راضی نیستند و دنبال امتیازهای بیشتری‌اند.
محمد داوود قیومی، پژوهشگر مطالعات صلح و حل منازعه نیز تأکید می‌کند که مذاکرات برای طالبان یک تاکتیک نظامی بوده است. او به روزنامه صبح کابل می‌گوید: «در حال حاضر طالبان هیچ تمایلی به ادامه‌ی گفت‌وگوهای صلح ندارند. چون در آغاز گفت‌وگوها آن‌ها بر این باور بودند که در چارچوب گفت‌وگوهای صلح افغانستان می‎‌تواند امتیازهای زیادی را تا سرحد خروج کامل نیروهای امریکایی از آمریکا بگیرند، اما با سرکار آمدن دولت جدید امریکا، این سناریو تغییر کرد و آن‌ها امید خود را از امتیازات بیشتر از دست داده‌اند.»
این پژوهشگر صلح و حل منازعه تأکید دارد که طالبان در برابر امتیازاتی که دریافت کرده‌اند -به شمول رهایی هزاران زندانی‌شان- نه‌تنها هیچ گام مثبتی برای آمدن صلح بر نداشته و خشونت‌ها را کاهش نداده، بل این گروه اخیراً شرط‌های تازه‌ای را نیز مطرح کرده‌اند. آقای قیومی به این باور است که این کارهای طالبان نشان می‌دهد که این گروه از مذاکرات، بیشتر به‌عنوان یک تاکتیک برای رسیدن به هدف‌های شخصی خودشان استفاده کرده‌اند، نه ختم جنگ در افغانستان.
عدم شکل‌گیری دولت مقتدر؛ دلیل باج‌دهی به طالبان
شماری از کارشناسان بر این باورند که دلیل اصلی امتیازدهی و مشروعیت بخشی به طالبان، عدم شکل‌گیری یک نظام مقتدر در کابل است.
به گفته‌ی آن‌ها با تشکیل حکومت موقت به رهبری کرزی، امریکایی‌ها در نخست امیدوار بودند که او به‌شدت محبوب می‌شود و به یک رهبر ملی تبدیل خواهد شد. از دید آن‌ها ساختار سیاسی که در اطراف کرزی شکل می‌گیرد، افغانستان را به سمت ثبات خواهد برد که دموکراسی در آن نهادینه می‌شود و یک حکومت قدرتمند به میان خواهد آمد؛ بنابراین امریکایی‌ها به این فکر بودند که با روی کار آمدن یک حکومت قدرتمند، نیازی به گفت‌وگو با طالبان نیست و سرانجام آن‌ها شکست خواهند خورد؛ اما در دور دوم ریاست‌جمهوری آقای کرزی، از مسیری که باید می‌رفت، ۱۸۰ درجه تغییر کرد و محبوبیت خود را در میان مردم از دست داد.
ادریس رحمانی، آگاه مسائل سیاسی به روزنامه صبح کابل می‌گوید که آقای کرزی به شمول اعضای فامیلش بیشتر به فساد آغشته شده و در منفی‌بافی و تئوری توطئه گیر ماند و جای شکل‌گیری یک حکومت مقتدر در افغانستان خالی ماند.
او تأکید می‌کند: «امریکایی‌ها فکر کردند که مشکل در کرزی است و با آوردن شخصی که به‌مراتب تحصیل‌کرده‌تر و به امریکایی‌ها نزدیک‌تر و هم‌چنان در میان مردم فهمیده‌تر به نظر می‌رسید، به قدرت نشاندند؛ اما دوره‌ی پنج سال حکومت آقای غنی، امریکا را به جدیت متوجه کرد که این راه‌حل نیست و برای امریکا حوصله‌ی آزمایش شخص دیگری برای پنج سال دیگر نمانده بود و تصمیم گرفتند که با طالبان کنار بیایند.»