وقتی وارد ادارات دولتی در افغانستان میشوید، بر در و دیوار اداره، نشانهها و عکسهای زیادی دیده میشود که هر کدام حکایت خاص خود را دارد. در بسیاری از ادارهها از همان بدو ورود میشود بدون شناخت قبلی و فقط از روی نشانههای در و دیوار ادارات به قومیت و گروه سیاسی رییس و اعضای کلیدی یا گروه مسلط بر آن اداره پیبرد. در بسیاری از کشورهای جهان سوم، عرف بر این است که عکس رهبرها و قهرمانها یا مشاهیر بزرگ مردم آن سرزمین را جهت پاسداشت جایگاه و خدمات شان بر مکانهای عمومی و ادارات دولتی نصب میکنند. هدف از نصب این نشانهها و عکسها یادآوری خاطرات و ارزشهایی ست که برای جامعه قابل حرمت است. در افغانستان، اما داستان عکسها در ادارات بسیار تفاوت میکند. اینجا عکسها نشانههایی است برای بیان وابستگیهای قومی و سیاسی افراد. در بعضی از ادارات تنها عکسی از رهبران یک جریان به چشم میخورد و در بعضی دیگر عکسی از چند رهبر تباری یا سیاسی دیده میشود. از روی این عکسها میشود درجهی وابستگی فرد را به جریانی، اقلا از لحاظ ظاهری حدس زد.
مسألهی مهم در این زمینه این است که عکسهای آویخته از دیوارهای ادارات تنها بیانکنندهی حرمتگذاری و ارزشمندی صاحب عکس نیست، بلکه مسأله فراتر میرود. در واقع این نوعی جنگ است که جغرافیای آن دیوارهای ادارات است. علاوه بر آن این عکسها از یک وضعیت عمیق روانی و اخلاقی جامعه حکایت دارد.
پرسش این است که این چگونه جنگی است و با چه هدف انجام میشود؟ آیا میتوان از روی این نشانههای آویخته از دیوارهای ادارات، به کینه تقابل و درگیریهای حاکم در کشور پی برد؟
به نظر میرسد که عکسها در ادارات بازنمایی واضحی از بحرانی است که در عمق جامعه و در سطح سیاسی کشور با آن درگیر استیم. نگرشهای قومی، صفبندیها را تا دیوارهای ادارات کشانده و هر فرد اداری در صورت توان، از این طریق جهتگیری و باورهای سیاسیاش را بازگو میکند. عکسها همچنین منابع پاسخگویی مسؤول اداره را نیز نشان میدهد. در اداراتی که تنها عکس اشرف غنی نصب است، رییس اداره گویی قدرت و جایگاهش را از طریق گروه سیاسی رییس جمهور به دست آورده و خود را فقط در برابر رییس جمهور پاسخگو میداند. وابستهها و اعضای تیم سیاسی و قومی رییس جمهور با دست بازتری در اداره عمل میکنند و به تبع آن برای همتیمیهای خود با سهولت بیشتری خدمات ارایه میکنند. تنهایی عکس اشرف غنی در یک اداره و نبود عکس دیگری در کنار آن، همزمان در بیشتر موارد هویت قومی و درجهی احساس تعلق قومی مسؤول اداره را نشان میدهد. افراطیهای قومی در بسیاری موارد در صورت توان از نصب عکسهای رهبران دیگر گروههای سیاسی جلوگیری میکنند و به این وسیله سرسپردگی به قوم خود را نشان میدهند. پشتونهای افراطی در قالب اوقات فقط به نصب عکسهای رهبران پشتون میپردازند و این کار را با نوعی باور و اعتقاد هدفمندانهی سیاسی انجام میدهند.
در اداراتی که تاجیکهای افراطی مسلط استند بیشتر عکسهایی از احمدشاه مسعود، مارشال فهیم، استاد ربانی و داکتر عبدالله عبدالله دیده میشود. البته در همان سطح هم باز میتوان به دستهبندی کوچکتر پرداخت؛ یعنی در غالب اوقات میتوان گراف تعلق ریس اداره به شخصیتهای رده اول یک جریان را از روی عکسهای داخل ادارهاش حدس زد. برخی از تاجیکهای افراطی در محیط و اداراتی که در قبضه دارند و مخالفت تیم مخالف را در بقای پستشان بیاثر میدانند، از نصب عکسهای شخصیتهای پشتون و غیره تبارها خودداری میکنند.
به همین ترتیب میشود به اداراتی که سهم هزارهها و یا اوزبیکها است، نگاه کرد. با تغییر مدیر اداره و آمدن شخص دیگر از گروه سیاسی دیگر به حیث رییس اداره، عکسهای یک رهبر برداشته شده و عکس یکی دیگر جایش را میگیرد. همه به نوعی به وسیلهی نصب عکسها با بازنمایی شکاف قومی و تقابل موجود میپردازند. البته در این میان اما به ندرت میتوان به اداراتی هم برخورد که عکسهای متنوعی از شخصیتهای رده اول نصب است. این نشان میدهد که مسؤول اداره به هر دلیل صلاح کارش را در استفاده از تمام عکسها دیده است.
ما حق داریم محیط شخصی و خصوصی خود را با نمادها و نشانههایی که مورد پسند و علاقهی ماست آراسته کنیم، فقط به این دلیل ساده که آن محیط مال ماست و باید مطابق سلیقه و میل ما باشد؛ اما آیا میتوانیم در زمینهی دیزاین محیط کاری عمومی که آنهم ادارهی دولتی باشد، بر حسب سلیقهی خود عمل کنیم؟
ادارات دولتی منابع رسیدگی به امور دولتداری میباشند. این بهعنوان اصل وجودی سازمانهای دولتی شناخته میشود. در درون محیط اداره هر گونه نشانهگذاری معناداری که حامل یک نگرش سیاسی و ایدیولوژیک باشد، باید بر اساس قانون صورت بگیرد؛ یعنی باید در قانون تصریح شده باشد که چنین نشانهای مجاز است در اداره نصب شود یا نه. یا ما بیخبریم یا این که واقعا در هیچ جایی از قانون چنین اصلی وجود ندارد که صلاحیت نشانهگذاری و نمادپردازی درون اداره را به مسؤول اداره واگذار کند. اگر هم قانونی وجود داشته باشد، حتما عام است و باید در تمام ادارات قابل اجرا باشد؛ نه این که نشانه از یک اداره تا ادارهی دیگر تفاوت کند و بیانگر نوعی ستیز و تقابل با گروهی از مردم باشد.
علاوه بر دلایل قومی و نگاه تقابلیای که عکسهای آویخته از در و دیوار ادارات حامل آن است، این عکسها به چیز دیگری نیز اشاره دارد و آن فرهنگ چاپلوسی و ریاکاری است. بسیاری از مسؤولین ادارات، آویختن عکس خاصی را بر دیوار اداره تضمینی برای ادامهی کارشان میدانند. شخص وابسته به یک گروه سیاسی خاص که پایهی چوکیاش را محکم ساخته، برای نشان دادن تعلقش به آن گروه، اقدام به چنین رفتارهایی میکند. برایشان مهم است که شخص رهبر، عکسش را در بالای سر این رییس اداره ببیند و دلش خوش شود و او را از زمرهی وفاداران به خود بداند؛ یعنی به این وسیله درجهی وفاداریشان به گروه سیاسی یا شخص رهبر و یا کسی که چوکی را برایشان داده است، نشان میدهند. تأسفبار این است که این رویه به رقابتی بسیار کریه و زشت مبدل شده است و هر روز هم دامنهی این ریاکاری و چاپلوسی گسترده تر میشود. شاید بسیاری از همین کسانی که عکس یک رهبر را بالای سر خود در یک اداره نصب کردهاند، هیچ از همان رهبر خوششان نیاید٬؛ اما مصلحت ادامهی کارشان را در این دیدهاند که از چنین راه فریبکارانه و دغلبازانه قدرت پشتیبان شان را حفظ کنند.
این نمادهای موجود در ادارات را هر روز هزاران مراجعهکننده میبینند و معنای آن برای شهروندان روشن است. کارکرد این آیین تقابلی و یا ریاکارانه این است که تضادها را در ذهن و روح و روان افراد جامعه تشدید میکند. برای جامعهای که بالقوه استعداد تضادهای قومی و سیاسی را دارد، چنین وضعیتی در ادارات حکم دسته کردن کارد دشمنی است. لازمهی فرهنگ دولتداری در یک نظام دموکراتیک این است که دولت بهعنوان دستگاه حاکم از روی ندانی یا عمدی رفتارهای ستیزجویان در محیطهای دولتی را مشروعیت ندهد. آنچه امروز در دیوارهای ادارات دیده میشود، به هیچ عنوان کارکردش یادآوری خاطرههای سودمند و حس آرامش برای مراجعین و مردم نیست. فرایند این رفتار در نهایت امر تعمیق کیش شخصیتپرستی و ریاکاریهای زشت و در کنار آن القای حس ناراحتی به مردم نسبت به ادارات است. غالب رهبران کشور شخصیتهای به شدت خودشیفتهای استند. آنها به زیردستان و کسانی که نیازمند حمایتشان استند، به نوعی شخصیتپرستی را اعمال میکنند. وقتی شخصیتپرستی و ریاکاری مدخل درآمدهای بزرگ میشود، طبیعی است که مبدل به رفتار عام و روحیهی مسلط در اجتماع میشود و در نهایت ریشهی اخلاق را میخشکاند.
دولت مؤظف است که درون ادارات را از نشانههای تشدید تقابلهای قومی و ایدیولوژیک پاک کند. شاید بهتر باشد که در این زمینه دقیقا از جانب مراجع با صلاحیت و مسؤول تصمیم گرفته شده و مشخص شود چه عکسی باید در ادارات نصب شود و چه عکسی مجاز نیست.
اکنون ما در ادارات با عکس شخصیتها طرف نیستیم؛ بلکه با صفبندیهای بسیار خطرناکی طرفیم که ادارات را برای مردم نامطمئن کرده است.