در حالی که طی یک ماه اخیر، بیش از ۵۰ ولسوالی به دست طالبان افتاده، سخنگویان دولتی و برخی از مقامهایی که تصور میکنند، مسؤول جنگ تبلیغاتی دشمن اند، طوری در صفحات اجتماعیشان از عدم سقوط ولسوالیها میگویند که انگار، اطلاعات دستبهدست شده در رسانهها، خواب است یا مردم دچار توهم شده اند.
در آخرین مورد، یک روز پس از سقوط هفت ولسوالی در بدخشان، واگذاری ولسوالی فرخار ولایت تخار به طالبان و فرار دهها تن از وکلای شورای ولایتی و رییسان دولتی بدخشان از این ولایت، طارق آرین، سخنگوی وزارت داخله، در پست فیسبوکیای نوشته است که «ادعای سقوط در تمام جغرافیای یک ولسوالی، صدق نمیکند.» این حرف سخنگوی وزارت داخله، به این معناست که حتا اگر یک نفر هم طرفدار دولت، در جغرافیای ولسوالیای که تحت کنترل طالبان است، حضور داشته باشد، عدم کنترل طالبان بر آن ولسوالی را نشان میدهد. منظور از این یک نفر، یک نظامی نیست؛ کسی است که از طالبان نفرت دارد و پس از فرار نیروهای محلی و ارتش، در آن ولسوالی باقی مانده است.
با این منطق آقای آرین، اگر محاسبه شود، بیجا نیست که طالبان ادعا کنند، دولت افغانستان بر «تمام جغرافیای افغانستان» بر هیچ ولایتی حاکمیت ندارد؛ چون در هر ولایتی، گروه طالبان حضور دارند و برخی ولسوالیها یا مناطق روستایی را سقوط داده اند. سخنگویان و مقامهای دولتی، وقتی در مورد جنگ اظهار نظر میکنند، تصوری جز حماقت همگانی ندارند؛ این که همه دچار توهم شده اند و طالبانی که با موترسایکلها یکییکی ولسوالیها را تصرف میکنند، توهم ذهنی مردم است؛ نه واقعیت. این حدی از توهین به شعور جمعی و اطلاعاتی که امروز به روشهای مؤثق و مستند دستبهدست میشود، جنگ تبلیغاتی علیه طالبان نه، علیه دولت و مردم افغانستان است. مردمی که با تمام گندکاریها و سیاستهای نابهکار و فرسودهی حکومت، مجبور شده اند در دفاع از این واماندگی تاریخی در افغانستان، مقابل دشمنی بیستند که بویی از انسانیت نبرده و حتا امکان انسانبودن مردم را نیز به خطر انداخته است. اگر تنها دلیلی برای حمایت از نظام و جمهوری نزد مردم باشد، این است که دستکم جمهوری، مزاحم انسانبودن مردم نیست و با وجودی که از حق نان و جان مردم میخورد، دستکم این فرصت زیر چتر آن فراهم است تا مردم بتوانند انسانی زندگی کنند؛ امکانی که زیر سایهی امارت اسلامی، امکانپذیر نیست.
امرالله صالح، کسی که این اواخر، دست شاهحسین مرتضوی و همه سردمداران جنگ تبلیغاتی دولت را از پشت بسته، در پست تویتریای، نوشته است که طالبان هرگز نمیتوانند افغانستان را تصرف کنند. از آقای صالح باید پرسید که تصرف افغانستان به چه معنا است؟ این که طالبان با چند موترسایکل بتوانند تمام شهرهای افغانستان را با وجود هزاران تانک و هواپیماهای جنگی و سلاحهای سبکوسنگین تصرف کنند یا این که دولت در شهرها محاصره و راههای مواصلاتی ولایتها قطع شود؟ آقای صالح! نابغهی جنگ تبلیغاتی! دشمن همین حالا که دو روز از تخلیهی کامل بگرام –پایگاه نظامی ناتو- نگذشته است، مرکز چندین ولایت در شمال افغانستان را در محاصرهی نظامی دارند و دوام این وضعیت، حتا اگر سقوط نباشد، نابودی مردم افغانستان است؛ نابودی هزاران نفری که به دلیل بیکفاقتی و عدم مدیریت به موقع جنگ از سوی شما پالیسیسازان نظامی و سیاسی، از مناطقشان فرار کرده و در حومهی شهرها با مرگ و زندگی درگیر اند. آقای عزیز! سقوط ولسوالیهایی که شما راز اطلاعاتی میدانید، میلیونها افغانی به مردمی آسیب رسانده است که سالانه درآمدشان به صدهزار افغانی نمیرسد. بیکفایتی شما است که مناطق را به طالبان واگذار میکنید و بعد از واردشدن طالبان به خانههای مردم، آن را با عملیات هوایی به خاک یکسان میکنید. هیچ میدانید که برای یک باشندهی روستانشین، ساختن یک خانه برابر با درآمد تمام عمر او است؟! نه! نمیدانید؛ چون این را نیز نمیدانید که درآمد شما از کدام آدرس میآید.
با مروری به ادعاهای مقامها و سخنگویان دولتی، آدم به این شک میافتد که آنها سخنگویان دولت نه که از طالبان اند؛ چون چند برابر جنگ تبلیغاتی طالبان، اینها به نفع طالبان تبلیغ میکنند. در شرایطی که صدها هزار خانواده از مناطقشان آواره شده و دهها ولسوالی بدون درگیری به این گروه تسلیم داده شده است، اظهارات سخنگویان دولتی، جنگ روانی علیه طالبان نه که پوزخندی تلخ به زخم مردم است؛ مردمی که حتا مجبور شدند به حمایت از ناکارگی حکومت سلاح بردارند؛ اما عدم مدیریت درست جنگ از سوی دولت و تبلیغات تمسخرآمیز سخنگویان و مقامهای دولتی، باعث شد که پا به فرار بگذارند و تمام داروندارشان را تسلیم گروهی کنند که به هیچ ارزشی، جز ویرانگری باور ندارند.
طراحان جنگ روانی حکومتی که چند روز پیش سروصدایشان بلند شده بود و به روشهای مختلف علیه رسانهها تاخته بودند، به جای این اقدامات، باید طرحی بریزند که در آن، یا فرمان سکوت سخنگویان و مقامهایی که تبدیل به ظنز بین مردم شده اند را صادر کنند و یا کارگاهی برگزار کنند و برایشان تفهیم کنند که سیاست جنگ تبلیغاتی سنتی، در قرن ۲۱ کارآمدی ندارد و این که سخنگویان حکومتی بگویند که هیچ ولسوالیای در کنترل طالبان نیست، هزاران عکس و ویدیویی که از تصرف ولسوالیها توسط طالبان در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود را، دروغ ثابت نمیکند؛ بل که باعث تنفر مردم از حکومت شده و زمینهی سقوط را افزایش میدهد.
اندک اعتمادی اگر بین مردم و حکومت مانده باشد، با این ادعاهای دروغین و نادیدهگرفتن زخم مردم، آن هم از بین میرود. حکومت، سالها با کمنشاندادن تلفات در میدان جنگ، تلاش به ندیدهگرفتن فداکاری نیروهای امنیتی و دفاعی کرد؛ تلاشی که باعث بیاعتمادی بین نیروهای امنیتی-دفاعی و حکومت شد و انگیزهی جنگ را در آنان کشت. سربازی که دوست و همسنگرش را از دست داد و در خبرها، حتا در حد یک عدد، از او نامی برده نشد، چگونه و با کدام انگیزه باید بجنگد؟ مردمی که خانه و تمام داروندارشان را به طالبان واگذار کرده و فرار کرده اند، زمانی که از سخنگویان دولت میشنوند که هیچ جایی تحت کنترل طالبان نیست، با کدام انگیزه از این نظام حمایت کنند؟ اگر مناطق سقوطکرده، تحت کنترل طالبان نیست، تحت کنترل کیست؟ چرا حکومت اعلام نمیکند که مردم به مناطقشان برگردند؛ «شهر در امن و امان است؛ آسوده بخوابید؟!»