نویسنده: ایمان نوری
افغانستان از هفتاد سال به اینسو میدان منازعهی دو قدرت مطرح جنوب آسیا است. قدرت اول به رهبری گاندی و نهرو از دهلی نو تشکیل شد و قدرت پیشتاز هستهای-اقتصادی شد؛ اما قدرت دومی هم هستهای اما لانهی امن اسلامگرایان رادیکال و افراطیای شد که موضوع امنیت و ثبات جنوب آسیا را به چارهاندیشی طلبید و سپس به چالش کشید. همین مولفهها پاکستان را کشور خطرناک و چالشزا به جهانیان معرفی کرد.
البته داستان سابقهی زیادتر از هفتاد سال دارد، استفاده از جهادیهای رادیکال و تقسیم هند بریتانیوی به دو کشور که پاکستان حاصل سیاستهای بریتانیای کبیر بود، از آن زمان به بعد رویارویی هر دو کشور را برای منطقه خطرناک دانست. گاهی بنگلدیش و گاهی هم افغانستان.
پاکستان از آوان تاسیس اش در ۱۹۴۷ پنج مرحله را برای تثبیت نفوذ اش در برابر هند پشت سر گذاشت.
۱ : مرحلهی اتمیشدن و داغسازی بحث درخطربودن اسلام در مقابل هند؛
۲ : جنگ در جامو و کشمیر؛
۳ : شرکت و رهبری جهاد در افغانستان؛
۴ : حمایت و میزبانی از گروههای تروریستی و رادیکال و استفادهی سیاسی و استخباراتی از آنان؛
۵ : مبدلشدن به شریک استراتیژیک غرب، به نحوی که غرب وابسته به پاکستان شده است؛
جنگهای نیابتی هند و پاکستان در افغانستان دقیقا چه زمانی آغاز شد؟
داستان این جنگ بر میگردد به موضوع امنیت داخلی پاکستان که ارتباط مستقیم با بلوچستان و پشتونستان داشت؛ چون این کشور در دو جبهه -جهاد افغانستان و نبرد با مخالفان حکومت خودش- مصروف درگیری بود.
در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی سیاست پاکستان در قبال افغانستان بر عمق استراتیژیک این کشور در مبارزه علیه روابط دوستانهی افغانستان و هندوستان تمرکز داشت که به گونهای با حمایت شورشیان بلوچ و داعیهی پشتونستان امنیت و موقعیت پاکستان را به خطر مواجه میکرد.
این سیاست در دورهی پس از یازدهی سپتامبر و نتایج بعدی آن (جنگ علیه تروریسم) بدون آن که در منافع استراتیژیک پاکستان تغییری وارد کرده باشد، به گونهی تدریجی و با حمایت ضمنی و کتبی چین توسعه یافت.
پاکستان و جنگ افغان-شوروی
تجاوز شوروی به افغانستان و نتایج حاصلهی جنگ -۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹- در این کشور به پاکستان فرصت مقابله با طرح پشتونستانخواهی، جلوگیری از نفوذ هند و شوروی را مساعد کرد؛ تا یک دولت مورد نظر و دوست را در افغانستان به اریکهی قدرت برساند. هرچند جنگ افغان-شوروی جهاد علیه کفر خوانده میشد؛ اما در میان بیشتر تحلیلگران سیاسی این اجماع نظر وجود دارد که حمایت پاکستان از گروههای اسلامگرای افغان مبنای سیاسی و استراتیژیک داشت، تا ایدیولوژیک پاکستان با شعار «اسلام در خطر است» منافع و خواستهای خویش را تطبیق کرد؛ درحالی که برای پاکستان شعاری بیش نبود و امریکا نیز نفس این شعار را میدانست.
استفادهی تکتیکی رژیم ضیاالحق از شعار «دین در خطر است» فقط به منظور جذب افراد و کمکهای بیشتر و همچنان توجیه و مشروعیت جنگ بود. افزون بر این شخصیتهای قومی احزاب از قبایل مختلف میخواستند تا در برابر تهاجم شوروی در کنار آنها برای آزای کشور شان جهاد کنند.
به محض ورود شوروی به افغانستان ایالات متحدهی امریکا به حمایت، تمویل و تجهیز نیروهای مقاومت اسلامی در جنگ علیه شوری پرداخت؛ حمایتی که بعدها دولتهای دیگری؛ نظیر بریتانیا، عربستان سعودی، مصر، پاکستان و چین برای تمویل، تجهیر و حمایت گروههای اسلامگرای افغان به آن پیوستند.
در سال ۱۹۸۰ عربستان سعودی تصمیم گرفت تا به اندازهی سهم امریکا مصرف این جنگ را پرداخت کند. در این برهه، تصویر ویتنام در افغانستان بازسازی میشد.
نقش پاکستان در نظارت از جنگجویان، تربیه، تجهیز و تسلیح آنها اساسی بود. سازمان استخباراتی پاکستان در همآهنگی با غرب، در مناطق قبایلی به ساختن کمپهای نظامی پرداختند. استخدام و سربازگیری، نه تنها طرح تکتیکی دولت ضیاالحق و رهبران اسلامگرای سیاسی دور و برش بود؛ بلکه به یک کارزار سراسری مبدل شد که تمام علمای مدرسههای دیوبندی، آگاهانه شاگردان شان را به این صفوف میفرستادند و کمپاینهایی را نیز برای جذب کمکها راهاندازی کردند.
علاوه از جنگجویان افغان و پاکستانی تعداد زیادی از جنگجویان عرب، افریقا، جنوب آسیا و دیگر کشورها در چندین کمپ در پاکستان تربیت شده و در جنگ علیه روسیه به افغانستان فرستاده میشدند. به زودی سازمانهای خیریه که اکثرا توسط اعراب تاسیس شده بود از چترال تا بلوچستان برای مجاهدین کمک جمعآوری میکردند؛ همچنان این سازمانها در کویته، کراچی و اسلام آباد نیز فعال بودند؛ اما مرکزیت اصلی اکثر شان در پیشاور بود.
از سال ۱۹۸۰، پاکستان از این نقش محوری خود چه طلب میکرد؟
در ۱۹۸۰ پاکستان شاهد رشد روزافزون گروههای اسلامگرای جهادی بود که از طرف دولت پاکستان برای جنگ در افغانستان حمایت میشدند. گروههای جهادی پاکستانی؛ مانند حرکت جماعت اسلامی، حرکت مجاهدین و فرماندهان این گروهها با شرکای افغانی و خارجی شان ارتباط نزدیک برقرار کرده بودند و از مراکز تعلیمی یکدیگر با همآهنگی در جنگ افغانستان استفاده میکردند. پیشاور به هستهی اصلی و مراکز گروههای جهادی محلی، افغانها و عربها مبدل شده بود.
پاکستان چگونه هند را از معادلهی افغانستان عقب زده است؟
جو بایدن در نیوز ویک یک زمانی گفته بود: پاکستان پنجاه برابر افغانستان برای ما مهم است.
مهمترین عاملی که پاکستان را در نظر غرب مهم و با ارزش جلوه داد، نقش محوری اش در جهاد مجاهدین در مقابل روسها در افغانستان بود که بعد از امریکا، سردمدار همه رویدادهای افغانستان، پاکستان شناخته میشد و بدون حضور و داشتن پاکستان، یک نقشهی امریکا موفق در نمیآمد. مولفههای عمده به عنوان مهمترین عامل؛ چون دین، مذهب، خانواده، تاثیرگذاری و مشترکات فرهنگی، همزبانی و قبایل مشترک پشتون، باعث شد تا پاکستان اشراف و نفوذ بیشتری بر افغانستان داشته باشد و این اشراف درازمدت باشد.
احتمال پیروزی در روند صلح در بحبوحهی جنگ نیابتی هند و پاکستان چقدر ممکن است؟
پاکستانیها خوب میدانند که گرچه رویکارآمدن حکومت مقتدر در افغانستان، به معنای ختم عمر سیاسی و انزوای پاکستان خواهد بود؛ اما با وادارساختن و واردساختن طالبان به پروسهی صلح افغانستان به هدف صاحبشدن سهم بزرگی در حکومت تازهی افغانستان، میخواهند صلح دلخواه شان را در افغانستان به نمایش بگذارند و مهمتر این که پاکستان میخواهد، سیاست خارجی اش را در افغانستان از همین طریق تعریف کند.
مذاکرات دوحه هم نقشه و طرح پاکستان است با نام صلح کاذب و ختم جنگ به این زودیها متصور و ممکن نخواهد بود.
آیا امریکا و خلیلزاد افغانستان را در کام پاکستان فرو میبرند؟
برای پیادهسازی این پروژهی استراتیژیک که به لطف فعالیت و کاربرد هنر ویژهی سازمان استخبارات مرکزی امریکا و نقش سازمان استخباراتی آی اس آی پاکستان به مثابه قدیمیترین رقیب افغانستان و هند، همهی شرایط لازم و فاکتورهای داخلی، بینالمللی و منطقهای آماده شده است.
پخش امواج تبلیغات امریکا-پاکستان، برای نوید صلح کاذب و انحراف افکار جامعهی روزمرهزدهی افغانستان، بخش اعظمی از لایههای سیاسی و اجتماعی افغانستان به ویژه هستههای رهبران و جوانان کشور را در تحولات سیاسی افغانستان مسموم کرده است.
نبرد تا آخرین نفس؛ پاکستان بعد از این نه تنها برای خود؛ بلکه برای امریکا نیز میجنگد
پروژهی تسلیمی افغانستان برای پاکستان در آخرین فاز تکاملی اش قرار دارد. در این دور، قرار است تا با یک تغییر استراتیژیک در کمربند منطقهای افغانستان و بازتعریف جغرافیا، امریکا، هند را از آخرین دور بازی در افغانستان، از رینگ مبارزه بیرون کرده و تندیس قهرمانی و پیروزی را برای پاکستان اهدا کند.
امریکا مبتنی بر پایهگذاری سیاست دوستی هفتادساله با پاکستان -آزمون جنگ سرد و دورهی جهاد که پاکستان بیشتر از حد انتظار از آن موفق به در آمد- به حاکمان آن کشور دل بسته است، تا در آینده منافع استراتیژیک امریکا در افغانستان را تضمین کرده و در غیاب امریکا و حضور استخباراتی اش در کشور، پروژههای امریکا را در عرصههای سیاسی و اقتصادی تحقق بخشد.
آیندهی افغانستان در جنگ نیابتی هند و پاکستان
جریانات غمانگیز افغانستان، به صورت دوامدار در چشم رسانههای جهانی بازتاب روشن یافته است.
پاکستان با توجه به تبعات بازتاب سیاسی شکست استراتیژیک «جنگ با تروریزم» امریکا در افغانستان، و با قناعتدادن سیاستگزاران امریکایی مایل است، تا با یک نرمافزار سیاسی و تحت عنوان صلح کاذب، پای طالبان را در مسند اقتدار سیاسی در کابل بکشاند و پس از آن بیرق پاکستان را به دست طالبان در کابل به اهتزاز در آورد. در این آیینهی قدنمای حوادث و سیر تلاطمهای بزرگ سیاسی، افغانستان به زودی در داخل این امواج غرق میشود.
افعانستان فقط یک قطعهی برنده در دست دارد و آن اراده و قوت مردم است؛
دیگر همه ارزشهای این کشور به نحوی از انحا به معامله گرفته شده است.