صلح سیر چند؟

محمد یاسین نگاه
صلح سیر چند؟

هر روز که از خواب بلند می‌شویم، انگار از گذشته سخنی به یاد نداریم و با دیدن، شنیدن و خواندن خبرها، تصمیم‌های سرنوشت‌ساز می‌گیریم و در روشنایی آن تصامیم دل‌خوشی‌های خنده‌دار برای خود و دیگران تحویل می‌دهیم. از نخستین روزهای ایجاد اداره‌ی موقت، فصل تازه‌ای از کشته‌شدن‌ها آغاز شد و به‌ گونه‌ی اخص در پنج ‌سال اخیر از کشته‌ها مان می‌شود پشته ساخت؛ اما این موج صلح‌طلبان که مانند سمارق یک‍‌شبه روییدند، کجا بودند تا نسخه‌های شان را روی میز بگذارند و راه و چاره‌ای بسنجند که روزها و ماه و سال‌ها را با خبرهای انفجار، انتحار و وحشت بی‌گاه نمی‌کردیم!
در این که جنگ ختم شود و صلح بیاید، میان وطن‌دوستان و وجدان‌داران اختلاف نظر وجود ندارد و همگان چنین آرزویی را از نسل پیش و نسل پیش از نسل پیش از خود به ارث برده ‌اند؛ چون مادربزرگان و پدربزرگان، مادران و پدران و فرزاندان را گاه در زمان‌های جداگانه و گاه در زمان واحد، جنگ از ما و افغانستان ستانده است و زنده‌مانده‌ها نیز طعم مرگ را چهل سال می‌شود که هر روز می‌چشند و نیک می‌دانند عمق اندوه، زخم و فاجعه را.
آنچه که تحقق صلح را سخت و حتا ناممکن کرده است، همین خواست‌های رمانتیک، احساساتی، تهی از خردورزی و بی‌برنامه‌ریزی بوده است. مهم‌ترین کار ما هم‌صدایی با همه صداهای غالب است، مهم نیست که شرکت در آن هم‌صدایی به چه پیمانه به سود ما و کشور مان است. محض این که از قافله عقب نمانیم، با عجله به کاروان‌ها و موج‌ها می‌پیوندیم و حتا سر از صف نخست آن موج درمی‌آوریم و رساتر از سازمان‌دهندگان موج، شعار سر می‌دهیم و آماده‌ ایم تا سر دهیم و سنگر نه! روز بعد با همان میزان احساسات و مسؤولیت‌پذیری در صف دیگر با نیت دیگر و با شعارهای دیگر دوباره تلاش برای راه‌یابی به صف نخست و عشق برای سردادن و سنگر ندادن!
بی‌شمار کسانی را می‌شناسم که این روزها دچار تردید شده اند که میان ویروس کرونا، منظور پشتین و صلح‌طلبی، کدام یک را ارجحیت دهند و سپس به دوی دیگر بپردازند. همه در همه‌ی کاروان‌ها و موج‌ها شرکت می‌ورزند؛ اما هیچ یکی از تهِ دل برای این وطن مجال یک ساعت اندیشیدن و برنامه‌ریزی را ندارد و عشق پشت عشق برای ایجاد هیاهو در راستای تحقق هیچ. باید بدانیم که کلیت سیه‌روزی‌ها و بدبختی‌ها ریشه در همین فرهنگ هیاهو کردن‌ها دارد.
انتظار می‌رفت تا نسل نوِ جامعه‌ی افغانستان و به ‌ویژه آن عده کسانی که دعوای سیاست و کار جمعی برای جامعه دارند، از گزند این موج‌ها و موج‌سواری‌ها در امان بمانند و برای رشد کشور فروپاشیده، طرحی ریزند و پرسشی را مطرح کنند؛ اما با دریغ و درد که از دانشگاه تنها مدرک‌ها را به خانه و دفتر بردند و به خیابان‌ها نیکتایی و شعارهای دل‌خوش‌کن هدیه آوردند. اگر خلاف این ادعا است، یکی بیاید و یک صفحه فکر را با مردم در میان بگذارد و بگوید که برای نجات افغاستان، حمایت و تقویت مردم‌سالاری، زدایش فقر و بی‌کاری و تحقق صلح و تأمین امنیت چنین راه‌های‌حل‌ دارد؛ اما چیزی که بسیار فراوان در این نسل دیده می‌شود، جنون قوم‌اندیشی، مذهب‌اندیشی و سمت‌اندیشی و تباراندیشی است.
از فروپاشی طالبان تا این دم همه شاهد کشتار روزانه‌ی مردم و بستگان ‌مان بودیم؛ ولی یکی از رویاهایش سخن نگفت، هیچ کس از میل سفر به روستاهای دوردست افغانستان حرفی نزد و هیچ‌گونه تلاشی برای ایجاد هم‌دلی صورت نگرفت و تا توانستیم دسته‌بندی‌های قومی را تقویت کردیم و نفرت کاشتیم و به ‌سر و صورت هم‌دیگر کوبیدیم و امروز اما در سایه‌ی لطف و محبت آقای خلیل‌زاد و امریکا، به ‌طور معجزه‌آسا بخشنده، مهربان و ملی‌گرا شدیم و حتا برای اثبات این تحول آماده‌ ایم به سر گور دشمنان‌ مان رویم و با فرزندان آن‌ها طرح دوستی و هم‌دلی ریزیم و صلح کنیم!
در چند روز اخیر کاربران شبکه‌های اجتماعی از نیات قلبی ‌شان و خواست دل ‌شان می‌نویسند و نیز می‌افزایند که اگر صلح بیاید، چه کارهایی خواهند کرد و چه سفرهایی خواهند داشت. صلح و صلح‌سازی با دل، روده، معده و دیگر امراض نسبتی ندارد و نیز سیروار در مندوی قابل دسترس نیست تا برویم و هر کدام ‌مان مطابق میل خویش خریداری کنیم. صلح اراده‌ی جمعی می‌خواهد، نیازمند متخصصان امور جنگ و صلح است، فکر، تعهد، تلاش و رأی‌زنی ضرورت دارد، پاسخ به این پرسش که چرا در این همه سال کشته شدیم و اکنون چه تغیراتی در نگاه و نگرش طالبان اتفاق افتاده است؟ اگر با جمهوریت، دموکراسی، آزادی بیان، رسانه‌ها و طرز دید گوناگون امکان سازش در آن‌ها بود، چرا جنگیدند، چرا کشتند و هنوز نیز می‌کشند. طالبان یک کلام هنوز ضد فکر و عمل‌کرد انتحاری نگفته اند و نام جنایت‌ها و خشونت‌های شان هنوز جهاد است و این جهاد در بیرون از کابل روزانه ادامه دارد و از مردم قربانی می‌گیرد. چه چیزها را آن‌ها آماده اند از دست بدهند و ما آمادگی از دست دادن چه چیزهایی را داریم؟ آنچه تا این دم زیر نام گفت‌وگوهای صلح جریان داشته و اتفاق افتاده، گفت‌وگوها، تصفیه‌حساب‌ها و توافقاتی بوده که میان امریکا و یکی از شاخه‌های قدرت‌مند طالبان صورت گرفته است. دولت افغانستان را «اداره‌ی کابل» می‌گویند و جمهوری‌خواهان و دموکراسی‌طلبان از نظر آن‌ها، بی‌دینانی استند که در زمان و مکان مناسب باید سربه‌نیست و یا از اعمال و کردار شان پشیمان و به راه راست هدایت شوند.
در نهایت به ‌جای رؤیاپردازی، دل‌خوشی‌های غیر واقعی و ابراز ادیبانه‌ی صلح‌خواهی، بهتر است روی برنامه و عمل متمرکز شویم و مطالبات نسلی خود را مکتوب کنیم و بیش‌تر از این نگذاریم تا تعیین سرنوشت نسل نو افغانستان در دست رهبران سنتی، مذهبی و محلی باشد. به‌ جای توجه به تخیل باید وارد میدان گفت‌وگو و عمل شد و برای بازرگانان سیاست و قدرت فهماند که روزگار جدید، نسل جدید، فکر جدید و برنامه‌ی جدید می‌خواهد و شما بهتر است بروید و اندکی به تفریح و امور خانوادگی تان رسیدگی کنید. این اتفاق افتادنی است؛ تنها کافی است تا تحصیل‌کرد‌گان ۲۰ ‌سال اخیر با عشق، تعهد و تلاش عملا وارد کار، مبارزه و دادخواهی شوند و کشور مان را بشناسند و مشکلاتش را به رسمیت شناسند و دست از شعار، انقلاب و معجزه بردارند.