آیا فدرالیسم واقعا یک داستان ناموفق است؟

صبح کابل
آیا فدرالیسم واقعا یک داستان ناموفق است؟

نویسنده: داکتر حسین یاسا

خلاصه بحث

با اوج گرفتن گفت‌وگوهای صلح در محافل سیاسی افغانستان، هم‌زمان بحث‌ فدرالیسم، به عنوان یکی از گزینه‌های مورد علاقه و نیاز  ساختار سیاسی افغانستان مطرح گردیده است. طبیعی است برخی آن را نسخه شفابخش دانسته و برخی دیگر، با دلیل و یا بی‌دلیل موجه در پی اثبات و یا نفی آن اند. برخورد علمی با هر پدیده‌ای، دامن احساسات را برچیده و راه را برای تعقل و داوری خردمندانه باز می‌کند. به همین دلیل، فدرالیسم نیز باید بی‌طرفانه و با نگاه علمی طرح شود. برای بحث فدرالیسم باید اوضاع سیاسی، اداری، اقتصادی و بحران‌های داخلی و قومی کشور ارزیابی شده و به تناسب آن، چگونگی فدرالیسم به عنوان «راه حل» کنونی مطرح شود. مقاله‌ی موجود نیز با همین هدف، تدوین شده است که آیا فدرالیسم یک راه حل مناسب است یا نه؟

این مقاله، بخشی از سلسله مقالاتی است که در رابطه با فدرالسیم به مخاطبان ارایه می‌شود. این مقاله، با روش مطالعات موردی تدوین شده است: «آیا فدرالیسم واقعا یک داستان ناموفق است؟»

مقدمه

درک بسیاری از افراد در مورد نظام فدرالیسم تنها از بعد سازمانی و ساختاری آن است، البته که ان هم مورد توجه است؛ اما اساسا،  تئوری و تاریخ تجربه فدرالیسم یک نوع نظام سیاسی را ارایه می‌دهد که در آن سطوح مختلف حکومت با صلاحیت‌های معین تعریف شده است، که هر کدام از سطوح بر همدیگر نظارت می‌کنند تا از استفاده قدرت مطلقه جلوگیری شود. از طرف دیگر، فدرالیسم نظام سیاسی است که تمام آن‌هایی که به این نظام، به نحوی تعلق دارند، با همه تفاوت نظرها و منافع متنوع و مختلف، با تقسیم حاکمیت در جغرافیای مختلف، یک نوع هم‌زیستی را میان ایالات و حکومت مرکزی بر اساس قرارداد و اصول فدرالیسم تامین می‌کند. بعد جغرافیایی نظام فدرالیسم ، بدون شک یکی از ابعاد مهم این ساختار و نظام است؛ اما از لحاظ اصولی، فدرالیسم به عنوان یک نظام  ابعاد بیشتر از بعد جغرافیایی دارد. در واقع هدف اصلی نظام فدرالیسم آزادی، برابری، تامین عدالت، توسعه همه‌جانبه، توانمندسازی مردم در مدیریت، سازمان‌دهی داخلی و خودگردانی محلی است که برای تامین آن هدف، فدرالیسم به عنوان یک نظام عادلانه، دموکراتیک و مدرن با قبض و بسط های علمی و مناسب، به تناسب اوضاع یک کشور تدوین می‌شود.

دانیل ایلازر (Danial Elazar)  در این مورد می‌گوید:

«اصل ایدئولوژی فدرالیسم در این واقعیت نهفته است که انسان‌ها آزاد تولد شده‌اند و حق دارند تا دارای حکومت خوب باشند و حداکثر آزادی‌های بشری در یک چارچوپ مناسب پایه‌ریزی شود.»

به همین دلیل، اگر بعد جغرافیایی فدرالیسم با تمام معنا در نظر گرفته شود؛ اما اساس نظام مبتنی بر دموکراسی واقعی و کارا نباشد و توسط روش‌های مطلق‌العنانه اداره شود، فدرالیسم مفهوم واقعی خود را از دست می‌دهد. به همین دلیل، غیر از سازمان ساختاری فدرالیسم، باید همه مولفه‌های آن به دقت مطالعه شود.

غیرمنصفانه خواهد بود که نظام‌های فدرالی را فقط در کشورهای غیردموکراتیک مطالعه و ناکامی‌های آن کشور را به عنوان ناکامی فدرالیسم قلمداد کرد که درست همین کار را محمدرضا خوب روی پاک در کتاب خود «فدرالیسم در جهان سوم » کرده است .

با توجه به این که مشکل اصلی کشورهای جهان سوم در نبودن حکومت‌داری خوب؛ مانند فساد گسترده اداری، روش‌های دیکتاتوروانه و برخوردهای غیرارزشی با مسایل سیاسی است، در آن کشورها دموکراسی غیر از ابزار سیاسی برای پیش‌برد اهداف ناسالم سیاسی چیزی دیگری نیست. پس با وجود این گونه وضعیت، هیچ نوع نظام سیاسی تضمین و موفقیت ندارد.

پروفیسور باوگانگ هی (Baogang He)، استاد دانشگاه دیکن، آسترالیا (Deakin University Australia)  هم در کتاب «فدرالیسم در آسیا» به همین مورد تاکید دارد. او در فصل اول کتاب که تحت عنوان « فرایند دموکراتیزه و فدرالیزه شدن در آسیا  Democratization and Federalization in Asia)) » تذکر می دهد که: در نیمه سده بیستم، خصوصا بعد از جنگ جهانی دوم، تمایل جهانی به فدرالیسم بسیار بالا بود و کشورهای زیادی بعد از استقلال در زمان پسااستعماری، این نظام را به عنوان راه حل بهتر برای حل منازعات داخلی انتخاب کردند، اما فدرالیسم در همه کشورها داستان موفق نبوده. اندونزیا در سال ۱۹۴۸م، چین در سال ۱۹۵۰م، رودیزیا (زمباوه فعلی) در ۱۹۵۳م، نیاسالاند (Nyasaland) درسال ۱۹۶۵م، غرب الهند بریتانیا (مجموعه سرزمین فرادریایی بریتانیا در جزایر کارائیب) میان سال‌های ۱۹۵۸م الی ۱۹۶۲م، چندین نمونه‌ی برجسته اند که در اوایل پسااستقلال تمایل زیادی به نظام فدرالی داشتند؛ اما برخی آنان از همان روز اول صرف نظر کردند، برخی دیگری هم تجربه خوبی از این نظام به دست نیاوردند و یا در تطبیق نظام فدرالی موفق نشدند و تعدادی هم بخاطر هراس از پراگندگی و تجزیه قصدا از نظام فدرالی فاصله گرفتند و نظام تک ساخت را انتخاب کردند .

نظامهای شبهه فدرالی

بعضی از نظام‌ها با این که تمام ساختار نظام فدرالی را از نگاه ساختار و قانون اساسی دارا نیست؛ ولی کارکردهای حکومت‌ها مانند نظام فدرالی است که می‌توان کشورهای چین، انگلستان، فلیپین و سریلانکا نام برد که دارای نظام‌های تک ساخت‌اند، ولی نوع فدرالیزم را عملا تمرین می‌کنند و یا برای حل منازعات داخلی به سوی فدرالیسم به عنوان یک راه بیرون رفت نگاه می‌کنند. مثلا چین به طور رسمی یک کشور تک ساخت است؛ اما مناسبات مرکز و محلات با فرهنگ و روش عینی فدرالیسم استوار شده است.  پروفیسور ژینگ یونگنیان(Zhang Yangonin)، استاد علوم سیاسی در دانشگاه شینژین (Shang hen) در هنگ کنگ، نظام سیاسی چین را نیمه فدرالی می‌خواند.

پروفیسور ژینگ، دانش آموخته دانشگاه پرنستون، معتقد است، از لحاظ علمی فدرالیسم دو بعد مهم دارد: بعد اول نهادی است، یعنی؛ صلاحیت‌ها میان حکومت مرکزی و فرعی را (ایالات) توضیح می‌دهد، تفکیک قوا در حکومت و تقسیم اختیارات در قانون‌گذاری را رسما تبیین کرده و صلاحیت‌ها را (میان سطوح مختلف حکومت) هم مشخص و تضمین می‌کند. از سویی دیگر این توضیح اختیارات و تقسیم صلاحیت‌ها استوار بر رابطه مستقیم میان قدرت سیاسی و شهروندان است. بنابراین، میان ده‌ها کشوری که دارای نظام فدرالی اند، فقط چند کشوری را می‌توان فدرالی واقعی گفت مانند سویس، آمریکا، کانادا را که در آن حکومت‌های محلی (ایالتی) ماهیت محلی دارند و کاملا به حکومت مرکزی و کاملا به حکومت مرکزی متکی نیستند؛ اما در هند و مالزیا با این که دارای نظام فدرالی اند، حکومت‌های مرکزی صلاحیت ویژه دارند و حکومت‌های محلی متکی به بر حکومت مرکزی ‌می‌باشند.

چین

پروفیسور ژینگ در مورد نظام دولتی چین می‌نویسد: «در چین حکومت‌های محلی دارای صلاحیت‌های ویژه‌اند؛ مانند اعلام اضطرار و اعلام حکومت نظامی (موقت)، تفتیش امور مالی، قانون‌سازی. پس چیزی مانع آن نیست که نظام سیاسی چین را یک نظام فدرالی عینی بگوییم.»

گرچه مردمان هان جمعیت حدود بالای ۹۰ درصدی را تشکیل می‌دهند؛ اما چین در کنار آنان ۵۶ تبار دیگر را هم به رسمیت می‌شناسد. از لحاظ تقسیمات اداری، چین دارای ۲۳ ولایت (بشمول تایوان)، پنج منطقه خودمختار، چهار شهرداری بزرگ است که مستقیم توسط حکومت مرکزی اداره می‌شوند. دو منطقه هنک کنگ و میکاو، دارای جایگاه ویژه اند که با سازوکار کاملا متفاوتی اداره می‌شوند.

پنج منطقه خودمختار چین عبارت اند از؛ تبت، مغولستان (درونی)، گوانجی (Guangxi)، ننگجیا (Ningxia) و سنجیانگ (Xinjiang)  که هر یک دارای خودمختاری داخلی است و در کنار زبان «منددرین»، زبان‌های محلی رسمیت دارند.

و همین طور مناسبات میان حکومت مرکزی چین و هنگ کنگ هم حتا بیش از یک نظام فدرالی است. هنگ کنگ در سال ۱۹۹۷م رسما جز قلمرو چین شد؛ اما تا هنوز در نظام سیاسی چین از وضعیت ویژه برخوردار است حتا از خود پول جداگانه دارد.

شبیه فدرالزم در چین- Source: debate

انگلستان

«دکتر گیراردهورگان (Gerard W. Horgan) »، یکی از صاحب‌نظران و نظریه‌پرداز فدرالیسم که کرسی تدریس در دانشگاه سینت تهامس کانادا دارد، در مورد نظام سیاسی انگلیس می‌نویسد: « فدرالیسم اساسا یک اصطلاح توصیفی نیست، بلکه مجموعه‌ای از اصولی است که مبنی بر حکومت چند سطحی است که در آن با صلاحیت‌های مشترک و حکومت‌های خودگردان محلی یک نظام سیاسی پایه‌گذاری می‌شود.

بریتانیا از لحاظ رسمی که یک کشور تک ساخت است؛ در آن قانون اساسی مدونی وجود ندارد؛ این کشور تشکیل‌شده از چهار کشور (چهار منطقه فدرالی) انگلستان، اسکاتلند، ویلز و ایرلاند شمالی است که دارای اقتصاد، تاریخ (فرهنگ) و ملت‌های متفاوت می‌باشد. گرچه انگلستان (از لحاظ عنعنوی و رسمی) نظام سیاسی خود را تک‌ساخت می‌گوید؛ اما در واقعیت فدرالیسم را به عنوان یک راه حل برای پاسخ به این تنوع بزرگ انتخاب کرده است. پس اگر نظام سیاسی بریتانیا یک فدرالیسم کامل نباشد، اما شبیه فدرالیسم ((Quasi-Federalism است .

مثال برجسته دیگری در این رابطه، جمهوری فیلیپین و جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی سریلانکا استند.

تمایل به فدرالیسم

فیلیپین

جمهوری فیلیپین رسما در ۴ جولای ۱۹۴۶م اعلام استقلال کرد و از همان زمان تا هنوز دارای نظام تک‌ساخت بوده است؛ اما حالا تصمیم گرفته تا نظام سیاسی کشور را از تک‌ساخت به فدرالی تغییر دهد.

فیلیپین از جمله کشورهایی است که در آن تنوع عمیق وجود دارد. گرچه اکثریت بالای هشتاد درصد مردم آن پیروان دین مسحیت اند و مسلمان‌ها فقط ۵.۶ کل جمعیت را تشکیل می‌دهند و پیروان دین مسحیت هم چندین قوم و قبیله تقسیم اند. در فیلیپن چهار قوم بزرگ زندگی می‌کنند. ویسایان (Visayan) ۳۳.۷ درصد، تاگالوگ (Tagalog) ۲۴.۴ درصد، ایلوکانو(Ilocano)  ۸.۴ درصد و بیکولانو (Bicolano)  ۶.۸ درصد که در مجموع ۷۳.۳ درصد کل جمعیت آن کشور را تشکیل می‌دهد و حدود ۲۶ درصد جمعیت متباقی متشکل از اقوام و قبایل خرد و کوچک دیگر است.

مناسبات میان اقوام مختلف در آن کشور توام با فراز و نشیب‌ها و ناهم‌گونی‌های تاریخی بوده است. بدون آن که در جزییات تاریخی و مشکلات میان قومی فیلیپین بپردازیم، برای حل منازعات قومی فدرالیسم یکی از بحث‌های عمده در آن کشور بوده است که حدود سابقه بیش از صد ساله دارد.

در نهایت رییس جمهور « رودرگو دوترتی(Rodirgo Duterte)  » در ۲۹ اپریل ۲۰۱۸م کمیسیون بازبینی قانون اساسی را تشکیل داد که در ۴ جولای ۲۰۱۸ کمیسیون با اتفاق آرا مسوده قانون اساسی نو را به تصویب رسانید و در این روز ها پارلمان فیلیپین مسوده قانون اساسی فدرالی را زیر بحث می‌دهد و فیلیپین به زودی از نظام تک‌ساخت به نظام فدرالی تغییر می‌کند .

جمهوری فدرالی فیلیپین-Source: https://line.17qq.com/

سریلانکا

نمونه بازر دیگر، سریلانکا است که جزیره کوچک با مساحت ۶۵۶۱۰ کیلومتر مربع که در اوقیانوس هند و آسیای جنوبی قرار دارد. سریلانکا دارای جمعیت حدود بیست میلیونی با تنوع قومی و مذهبی است. سریلانکا تا اوایل ۱۹۴۸م یکی از مستعمرات بریتانیای کبیر بود و در۴ فبروری ۱۹۴۸م اعلام استقلال کرد. این کشور بدون شک یکی از کشورهای آسیای جنوبی است که بعد از استقلال تا هنوز ادعای دموکراسی دارد. بعد از استقلال سریلانکا، به تقلید از نظام سیاسی انتخاباتی بریتانیا نظام پارلمانی-تک‌ساخت و برای انتخابات نظام اکثریتی-تک‌حوزه‌ای را انتخاب کرد. اما در سال ۱۹۷۸م سریلانکا نظام سیاسی خود را تغییر داد و مانند فرانسه نظام نیمه ریاستی-تک‌ساخت را انتخاب کرد و نظام انتخاباتی فعلی سریلانکا تناسبی است. پارلمان سریلانکا یک اطاقه است و متشکل از ۲۲۵ وکیل است.

در سریلانکا چهار قوم بزرگ سنهالی‌ها (Sinhala) ۷۴.۹ درصد، تامل‌های سریلانکا (Tamils)  ۱۱.۲ درصد، مورها (Moor) ۹.۲ درصد و تامل‌های هندی ۴.۲ درصد وجود دارد و همین طور پیروان مذهب بودایی ۷۰.۲ درصد، هندوها ۲.۶ درصد، مسلمان ها ۹.۷ درصد و مسیحی‌ها ۷.۴ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند .

البته جالب این است که غیر از سنهالی‌ها دیگر اقوام یادشده همه به زبان تاملی صحبت می‌کنند. مورهای سریلانکا مسلمان اند و در زبان آن‌ها که تاملی است، کلمات عربی زیاد دیده می‌شود. با این که از نظر مذهبی مسلمان اند، اما با تامل‌ها شباهت زیادی دارند.

گرچه ادعاهایی از سوی ملی گرایان تندرو تامل‌های حاکم بر آن حکومت سریلانکا، برای تقسیم و اقلیت‌سازی تامل ها، آن‌ها را میان تامل‌های سریلانکا ، هندی و مورها تقسیم می‌کند. در حالی که بخش بزرگ مورها، تامل‌های اند که مدت‌ها قبل به دین اسلام روی آوردند. همین مطلب را واسندرا موهن (Vasundhara Mohan)  هم در کتاب خود «بحران هویت در میان مسلمان‌های سریلانکا (Identity Crisis of Sari Lankan Muslim) »  اشاره می‌کند .

اولین گروه از مسلمان‌ها در سریلانکا، عرب‌هایی از قبیله بنی هاشم بودند ( که از ترس شکنجه بنی امیه) فرار کرده و در اواخر قرن هفت و اوایل قرن هشتم میلادی، در سریلانکا ساکن شدند که به مرور زمان با تامل‌های محلی مخلوط شدند و فرهنگ و زبان تاملی را اختیار کردند.

قطع نظر از جزییات تاریخی کشمکش سیاسی میان سنهالی‌ها و تامل‌ها که ریشه در زمان سریلانکای استعماری (سیلون) دارد، منابع مختلف، دلایل این منازعات سیاسی که آهسته آهسته شکل خشونت را به خود گرفت و تبدیل به یکی از خون‌بارترین جنگ‌های داخلی تبدیل شد را این چنین بیان کرده‌اند:

به رسمیت شناختن زبان سنهالی به عنوان زبان رسمی دولتی (که پسان بعد از اعتراضات شدید زبان انگلیسی جایگزین آن شد)، نابرابری‌های اقتصادی و محیط کاری مشقت‌بار در مناطق تامل نشین‌ها، سهمیه‌بندی در بورس‌های تحصیلی بر اساس زبان و قوم، جایگزینی کشاورزان سنهالی در مناطق تامل‌نشین (احتمالا برای اقلیت‌سازی تامل‌ها)، نمایندگی در سطح پایان تامل‌ها در حکومت، برگشت اجباری حدود ۳۰۰۰۰۰ تامل به هند، سوختاندن کتابخانه جافنا (Jaffna (Library  که در آن حدود ۹۰۰۰۰ کتاب از نسخه های قلمی بر برگ های نخل نوشته بود، برخورد خشین نیروهای امنیتی با تامل ها و حتی تجاوزات دسته‌جمعی بر زنان تامل و غیره {سبب جنگ های خونین میان سنهالی ها و تامل ها شد }

بعد از نیمه اول دهه هفتاد میلادی در سال ۱۹۷۶م این مناسبات قومی و زبانی به یک مرحله جدید وارد شد، وقتی «ویلو پلای پرابهاکن (Velupillai Prabhakaran) سازمانی را تحت عنوان “ببرهای آزادی بخش تامل ایلام (Libera (Tigers of Tamil Eelam-LTTE”  که بنام “ببر های تامل(Tamil Tigers) ”  شهرت جهانی پیدا کرد، را تاسیس نمود. هدف این سازمان تاسیس یک دولت جداگانه برای تامل های سریلانکا بود .

از سال ۱۹۸۳م درگیری‌ها میان ببرهای تامل و نیروهای امنیتی سری لانکا اوج گرفت که تا ۲۰۰۹م، به شدت تمام دوام کرد. در آواخر اپریل ۲۰۰۹م این جنگ با شکست ببرهای تامل و کشته شدن رهبران پرابهاکرن پایان یافت. منبع می‌افزاید که در جریان این جنگ‌های داخلی تا هشتاد هزار نفر جان باختند و ده‌ها هزار دیگر بی‌خانمان شدند.

در این داستان، نکته دیگری که حایز اهمیت است این است که انتحاری‌های منظم و سازمان‌یافته به عنوان تاکتیک جنگی بعد از نیمه دوم قرن بیست توسط ببرهای تامل آغاز شد و در جریان جنگ‌های داخلی این سازمان حدود ۱۶۸ حملات انتحاری را انجام دادند و حتا ‌در یکی از عملیات‌ها رییس‌جمهور برحال سریلانکا « راناسنگا پریمادوسا» (Ranasinghe (Premadasa  » در سال ۱۹۹۴م و نخست‌وزیر هند، « راجیوگاندهی » در سال ۱۹۹۱م هم توسط انتحاری‌های ببرهای تامل کشته شدند. نکته دیگر جالب این است که پرابهاکرن، رهبر ببرهای تامل ادعا کرده بود که استراتیژی عملیات انتحاری را از حمله انتحاری حزب‌الله لبنان به پایگاه نیروهای دریایی آمریکا در ۲۳ اکتبر ۹۸۳م الهام گرفته است. در آن ۲۴۱ سرباز آمریکایی ۴۸ سرباز فرانسوی کشته شده بودند .

همین مطلب را « رابرت پوپ  (Robert Pope)” ، رییس» پروژه شیگاگو در مطالعات تروریزم انتحاری”، هم در مصاحبه در رادیو این پی آر (National Public Radio-NPR)، آمریکا در ۲۱ می ۲۰۰۹م یاد کرده است که میان ببرهای تامل و حزب‌الله لبنان تماس‌هایی بوده و این سازمان تربیت حملات انتحاری را هم از حزب‌الله از آن‌ها فرا گرفته است. اما از طرف حزب‌الله لبنان به تایید و یا تکذیب این اداعا چیزی دیده نشده.

بعد از شکست در جنگ رویا روی بخش بیرون مرزی «ببرهای تامل» دیگر آزادی مطلق را از سری لانکا ادعا نمی کند، بلکه برای حل منازعات قوی و زبانی، نظام فدرالی را به عنوان یک راه حل پیشنهاد می‌کند.

دکتر جیام پاتی  وکراماتنی(Jayampathy Wiekramathne)  » » متخصص حقوق و رییس « انستیتیوت مطالعات قانون اساسی (Institute of Constitution Studies) » و  مشاور اسبق رییس‌جمهور سریلانکا در امور قانون اساسی و عضو پارلمان فعلی سری‌لانکا می نویسد: «گر چه غیرمتمرکزسازی قدرت بعد از تعدیلات در قانون اساسی در سال ۱۹۸۷م رسما تذکر یافته است؛ اما بازهم ماهیت نظام سیاسی تک‌ساخت است و طبق تعدیلات، ولایت ۹ گانه سریلانکا فقط همان میزان صلاحیت‌ها را اعمال می‌کند که حکومت مرکزی به آن‌ها تعویض می‌کند.»

حزب ایالتی تامل لانکا (Lanka Tamil State Party- Illankai Thamil Arasu Kachchi) »» یکی از احزاب با سابقه سریلانکا است و یکی از طرفداران جدی نظام فدرالی در آن کشور بوده است. (این حزب بعد از استقلال کشور در سال ۱۹۴۹م تاسیس گردیده از تامل های سریلانکا نمایندگی می‌کند.)

این حزب از روز تاسیس تا هنوز در هر انتخابات سراسری سریلانکا شرکت کرده و بلندترین رای که تا هنوز از آن خود کرده است ۱۰.۷ درصد مجموع آرا بوده است. گرچه تعداد کرسی های این حزب در مجموعی پارلمان سریلانکا کم تر به چشم می‌خورد؛ اما در مناطق تامل نشین تا ۹۰ درصد رای تامل‌ها را در صندوق‌های خود جمع می‌کند.

 دکتر وکراماراتنی می گوید: « بحث فدرالیسم در سریلانکا سابقه طولانی دارد و بار اول توسط « سری ما بندرانایکی (Sirima Retwatte Dias Bandaranaike)  » در سال ۱۹۲۶م مطرح شده بود. یعنی ۲۲ سال قبل از استقلال سریلانکا وقتی این کشور هنوز هم مستعمره بریتانیا بود. خانم بندرانایکی یکی از سیاست‌مداران استثنایی سریلانکا است. او سه دوره میان سال‌های ۱۹۶۰م تا ۱۹۶۵، ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۷ و ۱۹۹۴م تا ۲۰۰۰م به عنوان نخست‌وزیر آن کشور ایفای وظیفه کرد و در ۱۰ اکتبر ۲۰۰۰م در سن ۸۶ سالگی چشم از جهان بست. خانم یندرانایکی خودش مربوط به قوم اکثریتی سنهالی بود.

در اواخر سال ۱۹۲۷م وقتی بریتانیا کمیسیونی را برای تدوین قانون اساسی تاسیس کرد، باز هم نظام فدرالی به عنوان راه حل برای پاسخ به تنوع ملی مطرح شد. این بار هم فدرالیزم از سوی سنهالی های مرکزی « کاندیان (Kandyan) » مطرح شد و پیشنهاد کردند تا سریلانکا در سه ایالت فدرالی تقسیم شودند.

۱: مناطق جنوبی در نوار اوقیانوس هند که متکشل از اکثریت سنهالی‌ها است؛

۲: مناطق مرکزی که سنهای‌های کاندیان در آن از خود پادشاهی قدیم داشتند؛

مناطق شمالی شرقی که در آن تامل‌ها و مسلمان‌ها در اکثریت اند؛

اما این طرح پیشنهادی از سوی بریتانیا رد شد.

نقشه پیشنهادی سری لانکا با نظام فدرالی- Source- Shutterstock

 

در سریلانکا هنوز هم میان دانشمندان، سیاست‌مداران و نهادهای غیردولتی داخلی و بین‌المللی، موضوع فدرالیسم یکی از بحث‌های داغ است.

برخی‌ها استدلال می‌کنند که چون سریلانکا یک کشور کوچک است، به جای فدرالیسم، نظام تک‌ساخت-غیرمتمرکز گزینه بهتر خواهد بود؛ اما «رنجانی دی ایلوس  (Ranjanee Kusumsiri Alwis) » مولف کتاب «اصلاحات اداری در سریلانکا ۱۹۵۰-۲۰۰۵م »،  به این باور است که باید اندیشه فدرالیسم را درک کرد و برای تطبیق فدرالیسم مساحت جغرافیایی و جمعیت مهم نیست، بلکه واقعیت‌های زمینی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مهم است، مانند بلژیک که ۱۰ میلیون جمعیت دارد؛ اما به خاطر حل منازعات زبانی، فدرالیسم را انتخاب کرده است .

طرح نظام فدرالی سوریه

جمهوری سوریه که از اوایل ۲۰۱۱ درگیر جنگ‌های داخلی شدید است، هم از لحاظ قومی، لسانی و فرهنگی و مذهبی یک کشور متنوع است. کشوری که در خاورمیانه در غرب قاره آسیا قرار دارد و دارای مساحت ۱۸۷۴۳۷ کیلیومتر مربع است.

طبق براوردهای « پروژه گلف/۲۰۰۰ » که توسط دانشکده امور عامه و بین‌المللی در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویارک بررسی می‌شود، جمعیت تخمینی سوریه در وسط سال ۲۰۱۸ حدود ۱۸ میلون تخمین زده شده. این پروژه بر اساس منابع مختلف بین‌المللی می‌نویسد که از ۲۰۱۱ میلادی تا هنوز در نتیجه جنگ‌های داخلی (و عملیات‌های خشن تروریستی)، بیش از شش میلیون شهروندان این کشور مهاجر شده‌اند و تا ۲۰۰۰۰۰ تن دیگر در درگیری‌های قومی و مذهبی جان باخته‌اند. طبق احصایه تخمینی در وسط ۲۰۱۸م ترکیب اقوام اینگونه بوده:

۱: رب‌های اهل سنت- ۴۸.۹ درصد؛

۲: علوی‌ها- ۱۷.۲ درصد؛

۳: کردها (یزیدی، اهل سنت و علوی)-۱۰.۶ درصد؛

۴: شامی‌های مسیحی (Livantine’s) – ۹.۲ درصد؛

۵: دروزها- ۴ درصد؛

۶: شیعیان اسماعیلی و اثناء عشری- ۵ درصد؛

۷: الاشوریون، آرمنی‌ها، ترکمن‌ها و غیره در مجموع- ۵.۱ درصد؛

به خاطر ماهیت پیچیده جنگ سوریه و درازدامن بودن بحث در باره آن، از پرداختن به آن اجتناب می‌کنم.

بسیاری‌ها در داخل سوریه و متخصصین بین‌المللی، یکی از راه‌حل‌های بیرون‌رفت از بحران فعلی را فدرالیسم می‌دانند و در داخل سوریه طرفداران سرسخت فدرالیسم کردهای آن کشوراند. طوری که در فوق ذکر داده شد، در حال حاضر کردها ۱۰.۶ درصد جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند. آن‌ها بیشتر در شمال غرب (عفرین)، در شمال (کوبانی) و در شمال شرق (جزیره) سوریه در مناطق هم مرز با ترکیه و عراق زندگی می کنند. به این مناطق « کردستان غربی و یا روجاوا (Rojava) »  هم گفته می شود. اما هر سه منطقه یادشده از لحاظ جغرافیایی با هم وصل نیستند و در آن غیر از کردها عرب‌ها، قبایل آشوری، ترکمن‌ها، ارمنی‌ها و چرکس‌ها هم با تعداد نسبتا کم‌تر زندگی می‌کنند.

در میان کردهای سوریه، بزرگ‌ترین و معروف‌ترین جریان سیاسی نظامی آن تحت عنوان «حزب اتحاد دموکراتیک (Democratic Union Party- Partiya Yekîtiya Demokrat-PYD) » است که شاخه نظامی آن به نام «واحدهای محافظت از مردم (People Protection Unity- Yekîneyên Parastina Gel-YPG) » معروف است.

غیر از آن، احزاب نسبتا معروف دیگری در آن مناطق “جنبش جامعه دموکراتیک  (Democratic Society Movement- (TEV DEM ، “حزب دموکراتیک کردستان و سوریه(PDK-S)  (این حزب قدیمی‌ترین حزب سیاسی کردهای سوریه است که در سال ۱۹۵۷م تاسیس گردیده). “حزب آزادی”، “جنبش اصلاحات کردها” و غیره.

در ماه اکتبر سال ۲۰۱۱م، بعد از آغاز تحولات خشن در سوریه یازده حزب فعال کردها، ایتلافی را تحت عنوان « شورای ملی کردها در سوریه (The Kurdistan National Community Syria- KNC) » تاسیس کردند که بعد از آن کردها در مذاکرات بین‌المللی در رابطه با سوریه جایگاه بهتری پیدا کردند .

این ائتلاف در واقعیت متشکل از اکثر احزاب طرفدار نظام فدرالی در سوریه بود. این ائتلاف بعدا عضویت « شورای ملی سوریه (Syrian National Council) » را هم پذیرفت. شورای ملی سوریه در ماه اگست ۲۰۱۱م در شهر استانبول ترکیه اعلام موجودیت کرد و متشکل از جریانات سیاسی و شخصیت های مستقل مخالف رژیم بشارالاسد، رییس‌جمهور فعلی سوریه بود که با هدف براندازی حکومت او گردهم جمع آمده بودند. این شورا به نام «شورای ملی انتقالی سوریه یا (Syrian National Transition Council) » هم یاد می شود.

در واقعیت این شورا نسخه‌ای مانند شورای لیبی تحت عنوان “شورای انتقالی ملی” تاسیس گردید که در ۲۷ فیبروری ۲۰۱۱م در شهر بن غازی لیبی هدف براندازی حکومت قذافی رییس‌جمهور اسبق آن کشور، در اوج « بهار عرب (Arab Spring) » اعلان موجودیت کرد. این شورا بعد از سقوط رژیم لیبی به رهبری قذافی رسما در تاریخ ۸ اگست ۲۰۱۲م لغو گردید و صلاحیت‌ها را به کنگره ملی، پارلمان آن کشور واگذار کرد .

شورای ملی (انتقالی) سوریه برعکس هم نام شان در لیبی، موفقیت آن چنانی از خود نشان داده نتوانست و حکومت رژیم بشارالاسد در سوریه هنوز پا برجاست. گرچه دلایل متعددی منطقه ای و بیرون مرزی در بقای رژیم حزب بعث به رهبری اسد وجود دارد؛ اما یکی از دلایل مهم اختلافات زیاد در میان اعضای این شورا است. یکی از جناح های که تا اخر با این شورا را نتوانست با این شورا زبان مشترک پیدا کند، شورای ملی کردستان است. یکی از اعضای آن حزب اتحاد دموکراتیک(PYO)  از همان اوایل مخالف همکاری با این شورا بود؛ زیرا به قول حزب مذکور، شورای ملی حق خود ارادیت کردستان را قبول ندارد.

گرچه شورای ملی کردستان هم وحدت خود را به شکل واقعی حفظ نتوانسته؛ اما با آن هم هیچ یک از جریانات سیاسی عضو این ایتلاف، طرفدار نظام سیاسی مبتنی بر تمرکز قدرت سیاسی نیست. حزب دموکرات کردستان که در شورای ملی کردستان نقش فعال داشت و محتاطانه با شورای ملی (انتقالی) سوریه همکاری می کرد، هم از روحیه نا موفق این شورا در رابطه به فدرالیسم ناراضی بود.

شورای ملی کردستان در ۳۰ مارچ  ۲۰۱۷م از “کمیته عالی مذاکرات” که متشکل از همه جریانات مخالف بشرالاسد بود که با همکاری نماینده ویژه سازمان ملل متحد، استیفن دی مستورا(Stefan de Mistura)  در ژنیو، مذاکره دایر گردیده بود، بعد از مشاجره با اعضای این کمیته، جلسه را ترک کرد و طی کنفرانس مطبوعاتی کمیته مذکور را متهم به نادیده گرفتن حقوق کردها کرد و گفت اپوزیسیون (متحده)  سوریه مخالف فدرالیسم در سوریه است. آن ها جامعه جهانی را هم به غفلت از حقوق مشروطه و حق حکومت خود گردان مورد سرزنش قرار داد.

حزب دموکرات سوریه تا هنوز کدام واکنشی نرم که نشان‌گر عقب‌نشینی از داعیه فدرالیسم باشد از خود نشان نداده است؛ اما حزب اتحاد دموکراتیک کردستان که نسبتا مناسبات نزدیک‌تری با «حزب کارکران ترکیه (Kurdistan Worker’s Party (- Partîya Karkerên Kurdistanê-PKK » دارد، بیش از فدرالیسم تمایل به غیرمتمرکزسازی به یک فرمل دیگر تقسیم قدرت دارد. حزب مذکور و جریانات دیگر در ائتلاف، طرفدار رویکرد غیر قومی در این مسئله اند و خواهان « فدراسیون دموکراتیک شمالی سوریه » اند که متشکل از تمام مناطق شمالی هم مرز با ترکیه باشد که در آن گرچه کردها اکثریت نسبی داشته باشند؛ اما اقوام دیگر هم زندگی می کنند.

در حال حاضر که جنگ‌های داخلی سوریه تا هنوز حتا بعد از شکست داعش هم پایان نیافته، به رهبری حزب اتحاد دموکراتیک ها عملا اداره ای را تحت عنوان « فدراسیون دموکراتیک روجاوا » در شمالی سوریه بوجود آورده اند.

نقشه احتمالی سوریه فدرالی-Source: Rarelibra

جهان عرب

«دکتر حازم حنفی (Hazem H. Hanafi)  » کارشناسی ارشد در رشته « فدرالیسم مقایسه ای (Comparative Federalism) »  از « دانشگاه  کنیت انگستان » و رییس « بنیاد عربی برای مطالعات فدرالیزم (The Arab Foundation for Federalism Studies) در مصر است، به این باور است که جهان عرب که متشکل از ۲۲ کشور و ۳۲۰ میلیون جمعیت و بزرگ‌تر از ایالات متحده آمریکا، کانادا، اروپا و چین است، با تولید خالص داخلی  (GDP)  ۱.۳ تریلیون دالر امریکایی (در سال ۲۰۱۷م) و با مشترکات قومی مانند زبان، تاریخ، دین ، فرهنگ و گروه اتنیکی، نه تنها نتوانستند که به یک سطح متوسط از همکاری، یک پارچگی و توسعه دست یابند، بلکه به میدان (بزرگ ) نبرد گسترده میان دولتی و درون کشوری تبدیل شده، در معرض اشغال یا سلطه خارجی قرار گرفته و در جدول‌های توسعه انسانی در پایان ترین سطح قرار دارند. به عقیده‌ی او، دنیای عرب با ایدئولوژی عربی توام با «ازم های» گوناگون بوده است مانند پان اسلامیسم (اسلام گرایی)، پان عربیسم (عرب گرایی)، ستاتیسم (دولت گراییStatism-، نوع نظام سیاسی که مبنی بر تمرکز قدرت قوی بر همه امور سیاسی اجتماعی و اقتصادی استوار است)، اتوریترنسیمAuthoritarianism- (قدرت/استبداد گرایی)، لیبرالیزم، و سیوسالیزم. اما تنها چیزی که تا هنوز بطور جامع تجربه نگردید « فدرالیسم » است.

او می گوید بخاطر چندین دلیل عمده، جهان عرب به فدرالیسم نیاز دارد.

۱: جهان عرب از لحاظ فرهنگی و اداب اجتماعی (عنعنوی) میان دو قطب تقسیم بوده است: از یک سو کشورهای تک‌ساخت و با نظام های متمرکز که توام با پروژه‌های ملی‌گرایی حزبی بود و از سوی دیگر کنفدراسیون (نچندان پایدار) و مانند “اتحادیه کشور های عربی” (که با عث ناکامی شان بوده) اما فدرالیسم در سطح پان عربیسم می تواند راه‌های جدیدی را برای همکاری و ادغام یکپارچی منطقه‌ای باز کند.

۲: این ایدئولوژی جهان عرب را در سطح بزرگی مطرح خواهد کرد و فدرالسیم را در سه کشور عربی مانند عراق، سودان و سومالیا نباید مطالعه کرد. به عقیده دکتر حازم در این کشورها تجربه فدرالیسم، به خاطر نقص در نظام فدرالی نبوده بل اشتباه در سازکارهای درست تقسیم قدرت، روند غیرمتمرکزسازی و نادیده گرفتن ابعاد مختلف حقوق بشری و روند (نادرست) دموکراتیزه شدن این کشورها است.

۳: از کشورهای عربی که در قاره آفریقا هستند و عضویت در « اتحادیه آفریقا(African Union)  » دارند (که یک کنفدراسیون کشورها در سطح قاره آفریقا است) که در سال ۲۰۰۰م تاسیس شده و احتمالا، در درازمدت یک فدراسیون در حال حضور باشد. اگر فدرالیسم در جهان عرب صورت نگرفت، این کشورهای عربی احتمالا جز فدراسیون آفریقایی شوند. او سوالی را مطرح می کند، « اگر فدرالیسم جهان عرب به موقع تطبیق نشد، این کشورهای عربی در قاره آفریقا چگونه می‌توانند همزمان واحد تشکیل‌دهنده دو فدراسیون باشد؟ »

۴: دکتر حازم حنفی می‌گوید: نباید جهان عرب فقط تجربه فدرالیسم (ناقص) را در عراق و سودان ملاک قرار دهند؛ زیرا تجربه فدرالیسم در هر دو کشور به خاطر اشغال خارجی‌ها و فرار از تحریم‌ها تطبیق شده و ناکامی این دو تجریه همانند تجریه ناکام دموکراسی در دیگر کشورهای عربی است.

۵: به همین دلیل، فدرالیسم در جهان عرب به خاطر دلیل عدم درک یا سوی تفاهم آن، نباید به یک فرصت از دست رفته دیگر تبدیل شود.

گرچه دکتر حازم در این رابطه چندین نوشته‌های تحقیقی دارد؛ اما یک نکته دیگری از پنداشت او را باید یادآور شویم. او تاکید می کند که حل منطقی و درست نزاع عرب‌ها و اسراییل هم در فدرالیسم پوشیده است. ماهیت، پیچیده این نزاع استوار بر دو مشکل است. اول مشکل تاریخی ، مذهبی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی که یک واقعیت زمینی بعد نزاع است و احتمالا قابل حل باشد. اما مشکل اصلی در دو روایت کاملا متفاوت نهفته است. عرب‌ها به روایتی باورمند شده‌اند که «اسراییل یک پروژه استقراری و جایگزینی استعماری یهودیان، در سرزمین آن ها است و باید در مقابل آن مقاومت کرد.» برعکس یهودیان به روایتی معتقد اند که «اسراییل یک پروژه ملت‌سازی آنان اند که به هر قیمت از آن محافظت شود.» به همین دلیل، هیچ راه آسان برای سازش دو طرف وجود ندارد و معضل مقاومت و همزیستی تا هنوز همه راه‌حل‌های اساسی این نزاع را بسته است. گرچه پشنهادات گوناگون برای حل مشکل عرب‌ها با یهودی‌ها روی میزهای متعددی در جهان از مدت طولانی خوابیده‌اند، مانند دو کشور مستقل برای عرب‌ها و یهودی‌ها و یا طرح دو کشور در قالب یک کنفدراسیون میان مناطق عرب‌نشین و یهودی‌نشین؛ اما هر دو طرح مشکل دو طرف را به خاطر نگرانی‌های امنیتی و احساس قوی میان دو طرف که « نصف را گرفتیم و نصف دیگری را از دست دادیم»، سبب تشنج‌های دایمی میان دو طرف خواهد شد. دکتر حازم راه حل منطقی، معقول و عملی را در یک فدراسیون میان عرب ها و یهودی ها می داند. یعنی فدراسیون دوملتی، دو زبانه، دو جامعه‌ای و دو دولتی. کشوری که متشکل از دو ایالت باشد. ایالت یهودی‌نشین و ایالت فلسطین و اورشلیم/بیت المقدس به حیث پایتخت مشترک. هر یک از دو طرف در ایالت مربوطه خود حکومت خود گردان و در مرکز حکومت مشترک داشته باشد. «فدرالیسم نه تنها ادعای ملکیت کل سرزمین را میان دو طرف نقض نمی‌کند بل حسن همزیستی را در یک کشور در دو جغرافیای خود مختار و جداگانه، با قوانین قابل اجرا، تضمین می کند.»

Source-Open University

نکته اخیر

با وجود نمونه های فوق و ناکام بودن ساختار فدرالیسم در برخی کشورها و انتقادهایی که در این زمینه وجود دارد، زیرسوال بردن ایدئولوژی فدرالیسم، دور از انصاف است. مثل نظام‌های دیگر، نظام فدرالی هم تا با همه مولفه‌هایش تطبیق نشود، با چالش‌هایی رو به رو خواهد شد؛ اما به خاطر چند نمونه ناقص، ماهیت نظام فدرالی آسیب نمی‌بیند و تا هنوز هم به عنوان یک نظام سیاسی موفق و به عنوان یک راه حل موثر در کشورهای در حال نزاع، پسانزاع و در شرف نزاع بزرگ و تجزیه به خاطر جنگ‌های قومی، لسانی و فرهنگی مذهبی و ایدئولوژیکی و غیره حساب می‌شود.

اگر ارزش حکومت‌داری دموکراتیک در یک کشور با کندی و ناکامی مواجه می‌شود، باید دلایل و ریشه‌های اصلی آن را جست‌وجو کرد؛ نه اینکه شعاری سر داده شود که دموکراسی یک روش ناکام سیاسی است. چون مخاطبین بیشتر این مقاله مسلمانان اند، سوالی مطرح می‌شود که اگر در یک کشور اسلامی، ارزش‌های اسلامی به خاطر عدم تطبیق درست آن نتیجه نداد، هرگز به این معنا نخواهد بود که اسلام یک دین ناموفق است.

نتیجه

۱: نظام فدرالی، نظامی است که در آن آزادی‌های شخصی، عدالت اجتماعی، توسعه متوازن، رشد نیروی انسانی و حق انتخاب و تصمیم‌گیری سرنوشت مردم توسط خود مردم تضمین شده، حکومت‌های محلی و حکومت مرکزی توسط خود افراد جامعه با اشتراک همه انتخاب می‌شود و سرمنشا آن باز هم بر اساس فلسفه آزادی انسان و حق انتخاب او است.

۲: نه آنکه در فدرالیسم واقعی، بل نظام‌های شبهه فدرالی هم سبب گسترش عدالت و توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی برای جامعه بوده است.

۳: در جاهایی که نظام فدرالی واقعی تحقق یافته است، عدالت اجتماعی، توسعه اقتصادی، توسعه فرهنگی و انسانی، در آن جامعه فراهم شده است، اگر در مناطقی فدرالیسم موفقیت نداشته است، به خاطر این بوده که در اکثریت آن‌ها دموکراسی واقعی و فدرالیسم حقیقی تحقق نیافته است و مانند حکومت‌های تک‌صدایی و یک قطبی، حکومت متمرکز مرکزی، فدرالیسم را هم به چالش کشیده و با انحصار قدرت نظام فدرالی در بند نوع دیکتاتوری شکل گرفته است.

منابع:

[۱] Elazar, Danial-(1994), Federalism and the way to peace. Kingston, ON: Queen’s University Press.

[۱] خوبروی پاک محمد رضا، (نوروز ۱۳۸۹)- فدرالیسم در جهان سوم- نشر هزارکرمان، تهران

[۱] Baogang He, Brian Galligan, Takashi Inoguchi (Editors)

-(۲۰۱۷)

Baogang He- Democratization and federalization in Asia, P.2

Published by Edward Elgar Publishing Ltd., UK/USA

[۱] Yangonian, Zhang (2015)-China’s de facto Federalism. Pp 213, 204, “Federalism in Asia.”

[۱] National Bureau of Statistics of China (Aril 28, 2011) 

Communiqué of the National Bureau of Statistics of People’s Republic of China on Major Figures of the 2010 Population Census [1] (No. 1)

https://web.archive.org/web/20130115173048/http://www.stats.gov.cn/english/newsandcomingevents/t20110428_402722244.htm

[۱] Horgan, Gerard- The United Kingdom as a Quasi-Federalism State. Pp.2-18

Working paper 1999 (3)-Institute of Intergovernmental Relations. Queen’s University, Kingdom, Ontario

[۱] Lopes, Ditas B. and Calonzo, Andreo (Jan. 10, 2021). Philippines Lawmakers to Open Talks on Amending Constitution.

Bloomberg, Politics January 10, 2010    accessed on January 13, 2021.

https://www.bloomberg.com/news/articles/2021-01-10/philippines-lawmakers-to-open-talks-on-amending-constitution

[۱] CIA- The World Factbook, Sari Lanka                last updated January 19,2021    Accessed on January 21, 2021

[۱] Department of Census and Statistic – Sari Lanka

http://www.statistics.gov.lk/Pocket%20Book/chap02.pdf

[۱] Mohan, R. Vasundhara (1987)- Identity Crisis of Sari Lankan Muslim “A historical Background.” Pp.13, 14

Published by Mittal Publication, Delhi

[۱] Britannica, T. Editors of Encyclopedia (2020, October 22)- Tamil Tigers. Encyclopedia Britannica

https://www.britannica.com/topic/Tamil-Tigers

[۱] Kurappa, Krishan and Overton, Lain- Suicide Terrorism in the Sari Lankan Civil War (1983-2009)

Action on Armed Violence (AOAV), Oct. 15, 2018                            Accessed on 29.11.2020

https://aoav.org.uk/2018/suicide-terrorism-in-the-sri-lankan-civil-war-1983-2009/

[۱] NPR- (Transcript of interview with Robert Pope) -Tamil Tigers: Suicide Bombing Innovator       

https://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=104391493&t=1612811573084

May 21, 2009    accessed on 11.12.2020.

[۱] Wickramaratne, Jayampathy-Sari Lanka: Devolution, Secession and Current Debate on the “F” Word.

http://50shadesoffederalism.com/case-studies/sri-lanka-devolution-secession-and-current-debates-on-the-f-word/

Published by 50 Shades of Federation      accused on 26.12.2020.

[۱] De Alwis Ranjanee (2019). Federation or Devaluation of power?  “Sari Lanka’s Perspective”

Wiley online Library

https://onlinelibrary.wiley.com/doi/full/10.1002/app5.289?af=R

[۱] Dr. Izady M. (2018-19). Syria: Ethnic Shift, 2010-mid 2018 (Approx.)

Gulf/2000 Project, School of International and Public affair, Columbia University, New York City

https://gulf2000.columbia.edu/images/maps/Syria_Ethnic_Shift_2010-2018_lg.png

[۱] Kurdistan National Council-Geneva, Berlin

https://knc-geneva.ezks.org/?page_id=49&lang=en

[۱] Yazdani, Ipak- Syrian dissidents formed National Council.

https://archive.is/20121204175512/http://www.edmondsun.com/news_tab3/x2122765173/Syrian-dissidents-form-national-council               August 24, 2011              accessed on 02.12.2020.

[۱] Kom News- Syrian Kurdish KNC Withdraw from Geneva Talks in protest at opposition.

March 30,2012               Accused 05.12.2020

https://web.archive.org/web/20170331212036/https://komnews.com/syrian-kurdish-knc-withdraws-geneva-talks-protest-opposition/

[۱] Hanafi, Hazem H. (2008)- Federalism in the Arab World, “toward a new model of cooperation and integration.”

By the New Federalists (A paper by young Federalists {JEF-Europe}), Brussels