مأموریت ناتو در حکومت بایدن و آینده‌ی روابط ناتو-افغانستان

صبح کابل
مأموریت ناتو در حکومت بایدن و آینده‌ی روابط ناتو-افغانستان

نویسنده: قیس‌احمد قادری، استاد دانشگاه و پژوهش‌گر روابط بین‌الملل

پس از اعلام امریکا مبنی بر بیرون‌کردن نیروهایش از افغانستان تا ۱۱سپتمبر ۲۰۲۱، ناتو اعلام کرد که تا ماه جولای و پیش از خروج کامل نظامیان امریکا از افغانستان، از این کشور سربازان خود را بیرون می‌کند. پس از امضای توافق‌نامه‌ی دوحه، ناتو هم‌واره اعلام کرده است که یک‌جا با امریکا به افغانستان آمده و یک‌جا با این کشور، از افغانستان بیرون می‌شود. این در حالی است که ناتو با افغانستان قرارداد امنیتی دارد که می‌باید تا ۲۰۲۴ در افغانستان بماند. با این حال، چرا ناتو از افغانستان بیرون می‌رود؟ پرسشی است که در این یاداشت سعی کرده ‌ام به آن پاسخ دهم.

پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو)
پیمان اتلانتیک شمالی توسط ایالات ‌متحده‌ی امریکا، کانادا و شمار زیادی از کشورهای اروپایی، به ‌ویژه دولت‌های اروپای غربی، در ۴ اپریل ۱۹۴۹ به هدف دفاع از جهان آزاد در برابر کمونیزم ایجاد شد. ماده‌ی ۵ این پیمان با تصریح این ‌که حمله بر یک عضو به معنای حمله به سایر اعضا است، از یک ‌سو تکلیف اعضای سازمان را در برابر هم‌دیگر روشن کرده و از سوی ‌دیگر، این سازمان را یک سازمان نظامی-دفاعی تعریف کرد. از همان آوان، برتری نظامی، سیاسی و اقتصادی امریکا نسبت به اروپاییان، عملاً ناتو را به ابزار رهبری جهان به وسیله‌ی امریکا درآرود.
امریکا از روز اول تعیین‌کننده‌ی استراتژی و رهبری ناتو بوده است. با پایان جنگ ‌سرد و فروپاشی اتحاد جمهوری‌های شوروی در اوایل دهه‌ی نود میلادی، فلسفه و منطق وجودی ناتو با پرسشی جدی روبه‌رو شد؛ چون دیگر کمونیزمی وجود نداشت که ناتو می‌بایست آن ‌را مهار کند؛ اما امریکا که در جهان دهه‌ی نود، هیچ رقیبی برای خود نمی‌دید و سودای تسلط بر جهان را در سر می‌پروراند، نمی‌خواست ناتو فرو بپاشد؛ امریکا می‌خواست ناتو به ‌عنوان بازوی نظامی «نظام بین‌الملل امریکایی» عمل کند.
امریکا تسلط خود بر جهان را تنها از طریق ایجاد نظام بین‌الملل لبرال ممکن و میسر می‌دانست و از ناتو می‌خواست که در راستای ایجاد نظام بین‌الملل لبرال، به ‌عنوان تکیه‌گاه نظامی امریکا عمل کند. به این ترتیب، پس از پایان جنگ ‌سرد، در تلاش ادغام کشورهای اروپای شرقی حتا روسیه به این سازمان شد و در سایه‌ی استراتژی گسترش ناتو به سوی شرق، کشورهای جمهوری چک، هنگری، پولند، بلغاریا، استونیا، لیتویا، لتوانیا، رومانیا،‌ سلواکیا، سلوانیا، آلبانیا، کروشیا، مونتگرو و مسیدنیای شمالی به این سازمان ملحق شد.
امریکا برای بیش از یک دهه از پایان جنگ ‌سرد، به ‌عنوان تنها قدرت نخست جهانی، بدون رقیب ماند؛ چین و روسیه به عنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی، نه‌ تنها که توان مخالفت با امریکا را نداشتند، بلکه در صدد دریافت کمک‌های اقتصادی از امریکا بودند. سازمان القاعده به رهبری اسامه ‌بن ‌لادن با آفرینش حادثه‌ی ۱۱سپتمبر، برای امریکا نشان داد که تنها دشمن تنها قدرت اول جهان است. پس از این حادثه بود امریکا به منظور ازبین‌بردن القاعده، یک‌جا با ناتو به افغانستان لشکر کشید.
پس از حادثه‌ی ۱۱سپتمبر، مبارزه در برابر تروریزم، هدف مشترک امریکا و ناتو قرار گرفت؛ ناتو در کنار ایالات ‌متحده‌ی امریکا برای بیست سال در افغانستان و اعضای برجسته‌ی ناتو یک‌جا با امریکا در سوریه در برابر القاعده و داعش جنگیدند. تا ۲۰۱۴، تروریزم جایگاه خود را به عنوان تنها دشمن امریکا و ناتو حفظ کرد. ایالات ‌متحده یک‌جا با همکاری متحدان خود، توانست در سال ۲۰۱۱ بن‌ لادن -رهبر القاعده- را به قتل برساند و سازمان القاعده را زمین‌گیر کند و در اکتوبر ۲۰۱۹، ابوبکر البغدادی -خلیفه‌ی خودخوانده‌ی داعش- را از بین ببرد.

رقابت چین و روسیه با تروریزم
برخلاف جنگ دوم ‌جهانی و جنگ ‌سرد که آلمان‌ نازی و اتحاد جمهوری‌های شوروی کاملاً فروپاشید، هنوز تروریزم از بین نرفته که چین و روسیه در دو منطقه‌ی مهم جهانی در برابر نظام بین‌الملل امریکا قرار گرفتند. روسیه در بحران سوریه، مانع سرنگونی بشارالاسد از قدرت در این کشور شد و در بحران کریمیه، نشان داد که اجازه‌ی گسترش بیشتر غرب به حیات‌ خلوت خود را نمی‌دهد و چین هر روز با افزایش تحرکات نظامی در دریای چین ‌جنوبی و شرق، عملاً نظام بین‌الملل موجود را با تهدید روبه‌رو می‌کند.
پس از حادثه‌ی ۱۱سپتمبر، امریکایی‌ها تعریف وسیعی از تروریزم داشتند؛ بیشتر گروه‌های اسلامی-جهادی وابسته و نا‌وابسته به القاعده، به نظر امریکایی‌ها و به تبع آن ناتو، تروریست بودند. امریکا یک‌جا با ناتو به ‌بهانه‌ی مبارزه با القاعده بیش از هژده سال در برابر طالبان جنگید. امریکا و ناتو که می‌باید همانند جنگ‌ سرد برای حفظ نظام بین‌الملل لبرال، چین و روسیه را مهار می‌کردند؛‌ نخست باید این دو کشور را به‌ عنوان تهدید می‌شناختند و دوم این که باید با خردساختن تعریف تروریزم، موازی با مبارزه در برابر تروریزم، این کشورها را مهار می‌کردند.
ایالات ‌متحده در سند استراتژی امنیت ‌ملی ۲۰۱۷ خود، چین و روسیه را در کنار تروریزم به عنوان تهدید تعریف کرد؛ البته در دوره‌ی ترامپ، امریکا بدون درک اهمیت ناتو، سعی کرد به تنهایی به سراغ دو کشور چین و روسیه برود و کار تروریزم را یک‌سره کند. بی‌توجهی امریکا به ناتو در این دوره، سبب شد که امانویل مکرون، رییس‌جمهور فرانسه، ناتو را مواجه با سکته‌ی ‌مغزی بداند.
ایالات ‌متحده برای خردکردن تعریف تروریزم، در ۲۹فبروری ۲۰۲۰ پس از هژده ماه گفت‌وگو با گروه طالبان؛ گروهی که امریکا یک‌جا با ناتو در سال ۲۰۰۱ حکومت‌ آن‌ها را به خاطر حمایت از القاعده در کابل سرنگون کرد، توافق‌نامه‌ی صلح امضا کرد. در این توافق‌نامه، ایالات ‌متحده، طالبان را از فهرست گروه‌های تروریستی بیرون کشید. در کنار این‌که امریکا به طالبان قول داد که نیروهای نظامی اش را تا ۲۰۲۱ از افغانستان بیرون می‌کند، طالبان را در اذای قطع رابطه با القاعده و مبارزه در برابر تروریزم، اجازه داد که در گفت‌وگو با حکومت افغانستان، در تعیین نظام آینده‌ی این کشور سهم داشته باشند.

بایدن؛ پایان‌دادن به جنگ‌های بی‌پایان و آغاز مأموریت تازه‌ی ناتو
بایدن با نقد رویکرد سیاست‌ خارجی امریکا نسبت به متحدان این کشور، به ‌ویژه ناتو، پس از ورود به کاخ ‌سفید، قول داد که برخلاف ترامپ در همکاری با متحدان امریکایی به ‌ویژه متحدان اروپایی اش، با چالش‌های تازه مبارزه می‌کند. مبارزه با تروریزم هم‌چنان برای بایدن به ‌عنوان اولویت باقی ماند. با وجود بگو‌مگوها در باره‌ی توافق‌نامه‌ی دوحه و امکان بازبینی این توافق‌نامه توسط حکومت بایدن، او هم‌چنان خود را پابند به این توافق کرد و با گذاشتن یک ‌گام به جلو، میان تروریزم و جنگ‌های بی‌پایان تفاوت قایل شد.
در رهنمود موقت استراتژی امنیت ‌ملی امریکا به‌ عنوان مهم‌ترین سند راهبردی امنیت ‌ملی و سیاست‌ خارجی این کشور که در هشت مارچ سال روان در حکومت جدید امریکا به نشر رسید، صریحاً گفته شده است که امریکا دیگر جنگ‌هایی که میلیاردها دالر و هزاران تن هزینه داشته باشد را به راه نخواهد انداخت، به جنگ‌های بی‌پایان، پایان خواهد داد و در برابر القاعده و داعش مبارزه خواهد کرد. در این سند، تلویحاً از جنگ افغانستان، عراق و دیگر کشورهای خاور میانه که امریکا به ‌بهانه‌ی تروریزم در آن‌جاها می‌جنگید، به نام جنگ‌های بی‌پایان یاد شده و تروریزم بیرون از امریکا، صرفاً القاعده و داعش گفته شده است.
در بخش دیگری از این سند، هم‌چنان آمده است که امریکا در سال‌های پیش ‌رو نیروهای نظامی خود را یک‌جا با متحدانش در اروپا و آسیای ‌شرقی متمرکز خواهد کرد و نوع حضور نیروهای نظامی امریکا در خاور میانه، وابسته به امنیت‌اسراییل، مهار تهدید ایران و مبارزه با القاعده و سازمان‌های وابسته به آن و جلوگیری از ظهور مجدد داعش در منطقه خواهد بود.
آن‌چه از این سند می‌شود برداشت کرد، این است که در دوره‌ی بایدن، مأموریت ناتو که پس از جنگ ‌سرد مبارزه با تروریزم تعریف شده بود، قرار است دچار تغییر ژرفی بشود. ناتو مثل امریکا تنها القاعده و سازمان‌های وابسته به آن و داعش را به ‌عنوان تروریزم خواهد شناخت، به جنگ با گروه‌هایی مانند طالبان در صورتی‌که ثابت کنند که رابطه‌ای با القاعده و داعش ندارند، نخواهد رفت و اولویت ناتو، اروپا و شرق ‌آسیا خواهد بود تا خاور میانه و تروریزم.

در نتیجه
حداقل در مسئله‌ی افغانستان، ناتو دنباله‌رو استراتژی امریکا خواهد بود. این موضوع را می‌توان در بیانیه‌های دبیرکل و اعضای ناتو که هم‌واره تأکید کرده اند: «با امریکا یک‌جا به افغانستان آمده ‌ایم و یک‌‌جا بیرون خواهیم شد» و اعلامیه‌ی اخیر شان مبنی بر خروج از افغانستان تا ماه جولای، به روشنی دید. افغانستان با ناتو پیمان امنیتی دارد که در ۲۰۱۴ آن ‌را امضا کرده و در پهلوی آن، داعش و القاعده و شاخه‌های مرتبط به آن، هنوز در افغانستان حضور دارند و طالبان نیز تا حال ثابت نکرده اند که روابط خود را با القاعده قطع کرده اند. با این همه، برای افغانستان مشکل است که در صورت خروج امریکا، ناتو را اگر نخواهد، به ماندن در افغانستان وادار کند.
با توضیح تهدیدات تروریستی القاعده و داعش در درون افغانستان و عدم‌ صداقت طالبان مبنی بر قطع روابط با القاعده و با استناد به موافقت‌نامه‌ی «۲۰۱۴»ی خود با ناتو، افغانستان می‌تواند روابط خود را با ناتو با توجه به شرایط و نیازمندی‌های جدید حفظ کند. ناتو دیگر نخواهد علاقه‌مند حضور نظامیان ‌اش در افغانستان باشد؛ اما حکومت افغانستان می‌تواند ناتو را قناعت دهد که به کمک‌های نظامی خود به افغانستان ادامه دهد. البته این در صورتی ممکن است که افغانستان تحلیل درستی از استراتژی ناتو در سال‌های پیش ‌رو داشته و تعریف دقیق از جایگاه خود در استراتژی کلان ناتو ارایه کند.