نقش چین و ترکمنستان در صلح و جنگ افغانستان

صبح کابل
نقش چین و ترکمنستان در صلح و جنگ افغانستان

نویسنده: محمد عارف کیانی، ارکان حرب

بخش پنجم
جمهوری خلق چین، یکی دیگر از همسایه‌های تأثیرگذار و مهم افغانستان است. افغانستان با جمهوری خلق چین حدود ۷۶ کیلومتر در شمال شرق کشور در ولایت بدخشان مرز مشترک دارد. چین از بدو سرنگونی رژیم طالبان و حضور سیاسی و نظامی جامعه جهانی تحت رهبری ایالات متحد امریکا، در قضایای صلح و جنگ افغانستان بی‌توجه و کم علاقه بوده است؛ اما این کشور پس از سال ۲۰۱۴ با توجه به تغییر وضعیت در منطقه، با ابراز علاقمندی در امر سرمایه‌گذاری بالای معادن افغانستان فعال‌تر شد و عملاً سیاست خود را معطوف بر مسایل اقتصادی در قبال افغانستان تغییر داد.
به‌رغم این‌که چین در حال حاضر به‌طور نسبی، از آدرس گروه‌های افراطی و رادیکال مورد تهدید است اما؛ این تغییر تنها معطوف به مسایل اقتصادی است نه مبارزه علیه تروریزم و گروه‌های دهشت‌افگن. بنیادگرایی دینی و افراط‌گرایی مذهبی، تهدید مشترک در برابر منافع افغانستان و چین قلمداد می‌شود ولی با این وجود، چین در سیاست اعمالی خود هیچ‌گونه تحرک مشترک جهت زدودن ریشه‌های این عناصر از خود نشان نداده است.
طوری که در مباحث قبلی اشاره داشتیم، ساحه‌ی تخریب افراط‌گرایی و بنیادگرایی مذهبی فراتر از جغرافیا و قلمرو سیاسی است.
رشد سریع افراط‌گرایی و بنیادگرایی در چین به‌ویژه در ایالت سین‌کیانگ، این کشور را شدیداً نگران ساخته است. اویغورهای چین با حکومت و دولت این کشور در تنش جدی قرار گرفته‌اند؛ به حدی که تنش میان تندروهای مذهبی و دولت به مرحله‌ی آشتی‌ناپذیری‌‌ رسیده است.
با گرم شدن تنور منازعه در افغانستان و افزایش فشارهای حکومت چین بالای اویغورها، فضای داخلی برای تنفس این گروه‌ها تنگ‌تر شده که این موجب تقویت روابط طالبان و حلقات افراطی وابسته به اویغورها شده است. بعضی از حلقات ناراضی چینایی، در این اواخر رابطه خوبی با گروه تروریستی آسیای مرکزی به‌ویژه جنبش ترکستان شرقی برقرار کرده‌اند که این همکاری، هم برای افغانستان و هم برای جمهوری خلق چین مایه‌ی نگرانی عمیق است.
به‌رغم این‌همه، چرا جمهوری خلق چین به قضایای جنگ و صلح افغانستان حدود یک‌ونیم دهه بی‌تفاوت بوده؟ پرسش مهمی است که تا این دم بی‌پاسخ مانده است.
در حالی که تأمین صلح و ختم منازعه در افغانستان، می‌تواند به دغدغه‌ها و نگرانی‌های چین از آدرس افراط‌گرایی و بنیادگراییِ در حال رشد پایان دهد.
روابط چین با طالبان از ۲۰۱۴ بدین‌سو شکل جدی‌تری به خود گرفته است. رهبران طالبان سفرهای زیادی به چین داشته‌اند و بارها از اعتماد خود به چین سخن گفته‌اند. این در حالی است که هم‌چنان میانه‌ی طالبان با اویغورهای چین نیز در حال گسترش است. جمع این دو، تضاد «دوستی دوست با دشمن» است .
رابطه اویغورها و طالبان، با توجه به اهداف جهانی و بلندپروازانه چین در میان‌مدت، برای این کشور دردسرساز خواهد شد. اگر اویغورها به کمک طالبان تقویت شوند و این تقویت موجب نفوذ افراط‌گرایی به چین، به‌ویژه ایالت سین‌کیانگ شود، بدون شک نظم سیاسی و اقتصادی چین را دچار چالش کرده و متأثر خواهد ساخت.
هرچند که جمهوری خلق چین، در مقام سیاست اعلامی بارها از طالبان خواهان دست کشیدن از خشونت و پایان جنگ شده است اما؛ هیچ‌گونه نشانه‌ای دال بر اقدام عملی چین با توجه به اهرم فشارهایی که در اختیار دارد، «از جمله تأثیرپذیری پاکستان از چین» را شاهد نبودیم.
در حالی‌که چین به‌سادگی می‌تواند با اندک فشار بالای پاکستان، طالبان را وادار به پذیرش خواست‌های مردم افغانستان کند. ظاهراً چین، با پیش‌قراولی امریکا در روند گفت‌وگوهای صلح افغانستان، خود را از روند تعامل معادلات صلح و جنگ افغانستان، دور می‌بیند و شاید یکی از دلایل عدم تمایل چین در قبال صلح افغانستان همین مسئله باشد.
برداشتن دیوار بی‌اعتمادی بین ایالات‌متحده امریکا و چنین و تعریف نقش چنین در گفت‌وگوهای صلح افغانستان، موجب پررنگ شدن جایگاه چین در تعامل معادلات منطقه‌ای می‌گردد.
وسیع ساختن محورهای تأثیرگذار در صلح و جنگ افغانستان و دخیل شدن چین به‌عنوان یک بازیگر مهم جهانی و منطقه‌ای در پروسه صلح، می‌تواند مؤثریت این گفت‌وگوها را بالا برده و از تکرار سناریوی «بن» جلوگیری کند.
از سوی دیگر؛ نگاه چین در اکثریت موارد نگاه اقتصادمحور است و افغانستان با داشتن بیش‌ترین معادن مس، آهن و لیتیم، فرصت‌های فوق‌العاده مهم سرمایه‌گذاری را برای چین فراهم می‌کند. اگر جنگ پایان یابد و ثبات در افغانستان تأمین شود، فرصت بالقوه‌ سرمایه‌گذاری در افغانستان، به فرصت بالفعل برای چین تبدیل خواهد شد.
چرا چین می‌تواند به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، در روند گفت‌وگوهای صلح و تحولات افغانستان تأثیرگذار باشد؟ کوتاه و بسیار مختصر به شماری از این دلایل می‌پردازیم:
۱. چین عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده و از حق وتو برخوردار است. این امر می‌تواند در زدودن منابع مالی فرامنطقه‌ای گروه‌های دهشت‌افگن کمک کند.
۲. چین به‌عنوان یک قدرت برتر اقتصادی، هم توان تهدید طرفین منازعه افغانستان را دارد و هم توان تطمیع آن‌ها را.
۳. چین بالای پاکستان هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی تأثیرگذار است؛ وارد ساختن فشار بالای پاکستان از جانب چین، می‌تواند موجب تسریع روند گفت‌وگوها و پایان زیاده‌خواهی طالبان در اتاق گفت‌وگو گردد.
۴. میانه‌ی چین با طالبان خوب است و طالبان بالای چین اعتماد دارند، دخیل شدن چین در پروسه صلح گراف اثرپذیری گفت‌وگوها را بالا خواهد برد؛
۵. رابطه چین با روسیه و ایران که فعلاً از روند گفت‌وگوهای صلح افغانستان ناراضی هستند، حسنه بوده و دخیل شدن چین به پروسه صلح تا حدی موجب ایجاد موازنه در گفت‌وگوهای صلح افغانستان خواهد شد.

ترکمنستان و نقش آن در جنگ و صلح افغانستان
ترکمنستان در همسایگی افغانستان، یکی از کشورهای ثروتمند و گازخیز منطقه جنوب آسیا است که حدود ۷۴۴ کیلومتر مرز مشترک با ما دارد. بندر تورغندی در هرات و بندر آقینه در فاریاب، از جمله بندرهای بزرگی است که افغانستان را با ترکمنستان و کشورهای آسیای میانه پیوند می‌دهد و روزانه صد‌ها تُن مواد نفتی و گاز از همین بندرها وارد افغانستان می‌شود.
ترکمنستان از جمله کشورهای بی‌طرف است و بی‌طرفی آن توسط سازمان ملل متحد تضمین شده است. اکثریت تحرکات برون‌مرزی ترکمنستان، در چارچوب و خط‌ مشی بی‌طرفی صورت می‌گیرد. در طول ۱۹ سال گذشته، مراودات افغانستان با ترکمنستان بسیار نیک و دور از هرگونه مداخله بوده است. قسمی که در مباحث گذشته مطرح شد، نگاه جمهوری فدراتیف روسیه در قبال مسایل سیاسی و امنیتی افغانستان از منظر نهادهای امنیتی آسیای مرکزی است. ترکمنستان یکی از دروازه‌های مهم آسیای مرکزی و به تعبیر دیگر، حیات خلوت امنیتی جمهوری فدراتیف روسیه محسوب می‌شود. در کنار این‌که ترکمنستان بی‌طرف است، اما نمی‌توان نقش و تأثیر روسیه را در مراودات ترکمنستان به‌ویژه صلح و جنگ افغانستان نادیده گرفت.
ترکمنستان در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی از اعتبار خوبی برخوردار است. با توجه به این اعتبار، ترکمنستان می‌تواند نقش سازنده و میانجی را در گفت‌وگوهای صلح افغانستان داشته باشد. چگونگی ایفای نقش سازنده ترکمنستان در روند گفت‌وگوهای صلح، وابسته به تحرکات دیپلوماتیک حکومت افغانستان و ایالات متحد امریکا است. در واقع اگر اراده‌ا‌ی در راستای بیش‌محوری ساختن روند گفت‌وگوهای صلح از سوی عناصر ذی‌دخل باشد، ترکمنستان گزینه‌ی مناسبی ‌می‌تواند باشد و در ختم جنگ نقش پررنگی را بازی کند.
از طرف دیگر، از ظاهر امر پیداست که جمهوری فدراتیف روسیه، به‌عنوان یکی از قدرت‌های تأثیرگذار در منطقه و جهان، از روند گفت‌وگوهای صلح افغانستان ناراضی است. دخیل شدن ترکمنستان در روند گفت‌وگوهای صلح به‌عنوان میانجی می‌تواند به دغدغه‌ها و نارضایتی‌های روسیه و دیگر کشورهای آسیای مرکزی پایان دهد.