زمانه‌ی ما و نیاز به صلح

صبح کابل
زمانه‌ی ما و نیاز به صلح

نویسنده: جوان‌شاه بهکوش، کارشناس علوم سیاسی

بخش نخست
چکیده
هزاره‌ی سوم میلادی، در شرایطی آغاز شده است که جامعه‌ی جهانی هم‌چنان با چالش‌های جدی در زمینه‌ی دست‌یابی به صلح و امنیت بین‌المللی روبه‌رو است. موارد نقض متعدد حقوق بشر، موجب شده است که دولت‌های جهان به فکر یافتن راه حلی به منظور جلوگیری از وقوع چنین پیش‌آمدهایی باشند. ترویج و اشاعه‌ی فرهنگ حقوق بشر در میان جوامع، گزینه‌ی مناسبی به نظر می‌رسد و یکی از راه‌های بسیار مؤثر برای ترویج حقوق بشر و جهانی‌ساختن فرهنگ حقوق بشر، آموزش حقوق بشر است.
آموزش حقوق بشر بر پایه‌ی افزایش دانش و مهارت‌های حقوق‌بشری استوار شده است و به دلیل تأثیری که بر اطلاعات و مهارت‌های اقشار مختلف می‌گذارد، دارای توان بالقوه‌ی تغییر در جامعه، دیگرپذیری، درک سایر ملت‌ها و در نهایت تقویت صلح است. حق بر صلح، از حقوق نسل سوم حقوق بشر است که در کمیسیون حقوق بشر تکوین یافت. این مقاله، در نظر دارد نقش عامل آموزش حقوق بشر را در فرآیند صلح بررسی کند.
واژگان کلیدی: آموزش حقوق بشر، صلح، حق بر صلح، نسل سوم حقوق بشر.

مقدمه
چالش بزرگ و کلیدی برای آینده، تقویت جهانی‌سازی حقوق بشر از طریق پایه‌گذاری این حقوق در سنت‌های فرهنگی مختلف است و آموزش در این زمینه، ابزار بسیار مهمی در جهت جهانی‌ساختن فرهنگ حقوق بشر است. نقش آموزش به عنوان بنیادی برای فرهنگ حقوق بشر، در اجلاس کنفرانس جهانی آموزش‌وپرورش در سال ۱۹۹۴ در ژنو به رسمیت شناخته شده است.
حق آموزش یک حق بشری است که در اسناد حقوق بشر اعلام و شناسایی شده است که هم بعد سلبی و هم بعد ایجابی، برای آن قابل تصور است.
همان‌گونه که اعضای سازمان ملل متحد در مقدمه و ماده‌ی ۵۵ منشور احترام به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی را مبنای تحقق صلح و امنیت در جهان معرفی کرده‌اند، در مقدمه‌ی اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز آمده است: «از آن‌جا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یک‌سان و انتقال‌ناپذیر آن‌ها، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می‌دهد». قسمت دیگری از مقدمه خواستار آن است که «همه افراد و ارگان‌های اجتماع این اعلامیه را همیشه در نظر داشته باشند و بکوشند که به یاری آموزش و پرورش، احترام به این حقوق و آزادی‌ها توسعه یابد.»
بند ۲ ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین بیان می‌کند: «آموزش باید طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد کامل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی‌های بشر را تقویت کند. آموزش‌وپرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی میان همه ملل و جمعیت‌های نژادی یا مذهبی و هم‌چنین توسعه‌ی فعالیت‌های ملل متحد را در راه حفظ صلح، تسهیل کند.»
یکی از بهترین راه‌های ترویج حقوق بشر و احترام به آزادی‌های اساسی، درونی‌کردن و نهادینه‌کردن ارزش‌ها و اصول حقوق بشر است که به منظور تحقق‌یافتن آن، آموزش حقوق بشر ضروری است. برای اجرای این امر، کنفرانس‌های متعددی تشکیل شده و اسناد مختلفی به تصویب رسیده است. هم‌چنین به سبب اهمیت آموزش در پیشبرد رعایت حقوق بشر، سازمان ملل متحد، سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ را دهه‌ی آموزش حقوق بشر اعلام کرد و «برنامه اقدامی» برای آن تصویب کرد. بر طبق این برنامه، دولت‌ها مؤظف شده اند که یک «طرح عمل» ملی برای آموزش حقوق بشر در کشور خود طراحی کنند.
نياز به «آموزش حقوق بشر» در اعلاميه جهاني حقوق‌ بشر و بسياري از اسناد بين‌المللي مورد تأكيد قرار گرفته است. مقررات اين اسناد بيان مي‌دارند.
آموزش حقوق بشر از این ایده‌ی اساسی الهام می‌گیرد که؛ پیشگیری بهتر و کم‌هزینه‌تر از درمان است. عفو بین‌الملل آموزش حقوق بشر را چنین تعریف می‌کند: آموزش حقوق بشر، برنامه‌ای به منظور فراهم‌کردن دانش و درک در مورد حقوق بشر و تلاش برای معرفی ارزش‌های حقوق‌بشری در برنامه‌ها و آموزش‌های رسمی و غیر رسمی است.
مجمع عمومی سازمان ملل، آموزش حقوق بشر را «فرآیندی مستمر و پویا که از ره‌گذر آن همه مردم در هر سطحی از توسعه که قرار داشته باشند و در هر قشری که باشند رعایت کرامت و حیثیت دیگران را بیاموزند و یاد بگیرند که روش‌ها و ابزار تضمین رعایت و احترام به حقوق بشر کدام است»، تعریف کرده است.
آموزش حقوق بشر در روند پیشگیری مستمر از تجاوز به حقوق بشر، بروز جنگ‌های شدید و ترویج برابری و توسعه‌ی پایدار و بالابردن سطح مشارکت مردم در فرایند تصمیم‌گیری در یک نظام سیاسی دموکراتیک نقش اساسی دارد.
دلیل وجودی هر سیستم آموزشی، تحقق‌بخشیدن به اهداف آن نظام است. دلایل زیادی برای آموزش حقوق بشر وجود دارد؛ آموزش حقوق بشر، می‌تواند منجر به ایجاد تغییراتی شود که بعضی از آن‌ها عبارت اند از:
۱٫ ایجاد تغییر در ارزش‌ها و دیدگاه‌ها؛
۲٫ ایجاد تغییر در رفتار؛
۳٫ ایجاد قدرت برای عدالت اجتماعی؛
۴٫ گسترش و توسعه یک‌پارچگی میان گروه‌ها، جوامع و ملت‌ها؛
۵٫ گسترش دانش و مهارت‌های تحلیلی.
آموزش حقوق بشر، تلاشی آگاهانه برای اثرگذاری بر فرهنگ‌های انسانی به جهت رسیدن به فرهنگ حقوق‌بشری است، که هر چند در روش‌ها، تابع قالب‌های آموزشی نوین است؛ اما از جهت هدف آموزش به دنبال ایجاد بستری مناسب برای رشد و تعالی انسان در کلیه ابعاد زندگی اجتماعی است. برای رسیدن به فرهنگ حقوق بشر، انسان باید مورد آموزش قرار گیرد و محور این آموزش‌ها، آموزش حقوق‌بشری است که می‌تواند بشر را به مسائلی آگاه کند که او را حاکم بر سرنوشت خود می‌کند.
این مقاله در صدد پاسخ‌گویی به این پرسش است که؛ آیا آموزش حقوق بشر می‌تواند بر فرایند تحکیم صلح مؤثر باشد یا خیر و اگر مؤثر است، این تأثیرات به چه صورت است؟

بخش نخست: کلیات صلح
مبحث۱: مفاهیم صلح و امنیت
مفاهیم صلح و امنیت در این مبحث قابل تبیین است.

بند ۱: مفهوم صلح
جنگ همان اندازه قدمت دارد که حیات قدمت دارد و صلح به همان میزان قدمت دارد که جنگ. از دیر باز تصور رهایی از جنگ و نزاع مترادف با صلح در نظر گرفته شده است. واژه‌ی صلح در جوامع گوناگون با معانی متفاوتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارت روشن‌تر، برداشت‌های افراد از این واژه و تعبیری که از آن ارایه می‌کنند، تابع متغیرهای متعددی است که در کانون آن عوامل سیاسی و فرهنگی قرار دارد و نشان‌دهنده‌ی جنبه‌های مختلفی از مفهوم گسترده‌ی صلح است.
به طور کلی دو برداشت از مفهوم صلح وجود دارد: مفهوم صلح منفی یا حفظ صلح و مفهوم صلح مثبت یا تحکیم صلح.
الف: صلح منفی؛ صلح را به حد یک وضعیت نبود جنگ پایین می‌آورد. این صلح فقط بر پایه‌ی بی‌دوام استوار است یا به وسیله‌ی ابزارهای منفی؛ هم‌چون تهدیدات، موانع یا فقدان اراده یا توانایی درگیر شدن در خشونت، حفظ می‌شود و امکان توسل به جنگ به صورت واقعی هم‌چنان وجود دارد. بنا بر این، کشمکش اصلی و ریشه‌ای بدون این که کاملاً حل شود، هم‌چنان باقی می‌ماند. ترس بازگشت به استفاده از زور همیشه وجود دارد و توسل به جنگ از استراتژی و سیاست طرفین کنار گذاشته نمی‌شود.
ب: صلح مثبت؛ این مفهوم بیان موقعیتی است که علاوه بر فقدان جنگ، دارای عوامل و ضمانت‌هایی است که آن را سازنده، عدالت‌مند و دموکراتیک می‌کند. در جريان فرآيند صلح مثبت، نه تنها نيروي نظامي كشورها جنگ با يك‌ديگر را متوقف مي‌سازد، بلكه وضعيت اختلال اقتصادي و تشويش سياسي را به شرايط مساعد بر مي‌گردانند. در این وضعیت، صلح یک پدیده‌ی ایستا نیست؛ بلکه یک هدف پویای جوامع ملی و بین‌المللی است.
فقر، گرسنگی و اشکال مختلف خشونت، اجزای گوناگون ساختار روابط اجتماعی را شکل می‌دهند و از همین رو، پژوهش‌گران از آن به نام «خشونت ساختاری» یاد می‌کنند، که بیش از جنگ‌ها به مردح آسیب زده است.
صلح مثبت، مجموعه‌ی عملیاتی محسوب می‌شود که معمولاً شامل حذف خشونت ساختاری است که از دلایل بروز درگیری‌ها قلم‌داد می‌شود. بنا بر این، تعریف مضیق و منفی از صلح، غیرکافی به نظر می‌رسد و با راه‌یافت عدالت در تعارض است. باید گفت صلح مثبت در تلاش تغییرات جزیی نبوده و به دنبال تغییر کل سیستم است. اگر صلح به طور مضیق، صرفاً به عنوان تهدید یا توسل به زور، علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر دولت تعریف شود یا به عبارت دیگر به معنای نبود تهدیدی برای وضع موجود یا عدم نقض آن؛ یعنی «صلح منفی» تلقی می‌شود. واژه‌ی امنیت، شامل بخش‌هایی خواهد بود که معمولاً از آن به عنوان مفهوم صلح مثبت یاد می‌شود.
آرچیبالدمک لیش -یکی از نویسندگان اساس‌نامه‌ی یونسکو- معتقد است : «صلح مورد نظر اساس‌نامه‌ی یونسکو، یک جریان و مجموعه‌ی شرایط است، نه یک هدف ساکن که گه‌گاه به دست می‌آید و از دست می‌رود. صلح، وضعیتی است ناشی از اعتماد متقابل، هماهنگی در مقصود و همکاری در اقداماتی که در پرتو آن زن و مرد از یک زندگی رضایت‌بخش برخوردار است. به لطف همین صلح، از طریق برقراری هدف‌مند و پویای نظم انسانی و اجتماعی میان مردم جهان، از وقوع جنگ پیشگیری می‌شود و هم‌چنین، گرایش به جنگ از طریق دست‌یابی به رشد معنوی و انسانی بی‌اثر می‌شود.
امروزه ثابت شده است که حفظ صلح بدون تأمین حداقل عدالت، امکان‌پذیر نیست. بنا بر این، سازمان ملل متحد، وسیله‌ای شد برای اجرای عدالت به این دلیل ساده که؛ بی‌عدالتی به شورش، جنگ داخلی، دخالت بیگانگان و جنگ بین‌المللی منجر می‌شود. از این رو، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، پشت سر هم، بر ارتباط نزدیک میان تقویت صلح و امنیت بین‌المللی از سویی و خلع سلاح، استعمارزدایی و توسعه از سوی دیگر تأکید کرده است.
عملیات حفظ صلح هم، یکی از ابزارهای مهم سازمان ملل برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است که در زمینه‌ی آموزش حقوق بشر بسیار فعال بوده است. این برنامه، در کشورهای میزبان به ارایه‌ی آموزش حقوق بشر برای عموم مردم، گروه‌ها و مؤسسه‌های مختلف دولتی و غیردولتی در قالب برنامه‌هایی با مقیاس وسیع یا محدود پرداخته است؛ حتا در مواردی جهت بهبود عمل‌کرد نیروهای حافظ صلح، برای کارکنان و نیروهای خویش نیز آموزش حقوق‌بشری ارایه کرده است.

بند ۲: مفهوم امنیت
صاحب‌نظران رشته‌ی روابط بین‌الملل، هیچ‌گاه بر مفهوم واقع‌گرایانه‌ی محض امنیت، اجماع نداشته و همین امر موجب شده تا در چند دهه‌ی گذشته، مفاهیم مختلفی از امنیت به دست داده شود. امنیت در عام‌ترین معنای خود، عبارت است از رهایی از خطر و در معنای ذهنی آن، رهایی از ترس است.
در نخستین چالش، مفهوم سنتی «امنیت مشترک» مطرح شد و این دیدگاه مد نظر قرار گرفت که هر چه کشوری امن‌تر باشد، این وضعیت به امنیت کشورهای دیگر نیز کمک خواهد کرد و به عبارت دیگر، امنیت کشورها در هم‌دیگر مؤثر واقع می شوند و هر گونه خللی در امنیت یک کشور منجر به ورود خلل به امنیت سایر کشورها خواهد شد. بعد‌ها با ارایه‌ی مفهوم «امنیت جامع» چالش ریشه‌ای‌تری نسبت به مفهوم امنیت ایجاد شد.
در ادبیات نوین، «مفهوم امنیت انسانی»رواج پیدا کرد که به معنای ایمنی از تهدیدهای جدی دنیای امروز؛ نظیر گرسنگی، بیماری، ستم‌دیدگی و آثار و تبعات زیان‌بار و ناگهانی ناشی از شکل زندگی جهان معاصر است. مفاهیم عمیق‌تر امنیت، جنبه‌های متنوعی را شامل می‌شوند:
الف- امنیت سیاسی: رهایی از دکتاتوری و دیگر حکومت‌های خودسرانه؛
ب- امنیت اقتصادی و اجتماعی: رهایی از فقر و نیاز؛
ج- امنیت فرهنگی: رهایی از غلبه و تسلط قومی یا مذهبی؛
د- امنیت زیست‌محیطی: رهایی از تخریب محیط زیست و کم‌یابی منابع؛
در یک کلام، امنیت به معانی و پدیده‌های زیر گفته می‌شود.
الف- حفظ تمامیت ارضی، حفظ جان مردم، بقای ادامه‌ی سیستم اجتماعی و حاکمیت کشور؛
ب- حفظ و ارتقای منابع حیاتی کشور؛
ج- فقدان تهدید جدی از خارج نسبت به منافع ملی و حیاتی کشور.
ادامه دارد.