پدیدهها، کلانروایتها و کنشهای جمعی اجتماعی با این که مزیتهای بسیاری دارد؛ اما همین که در ساحت استفادهی سوی انسانی قرار میگیرند، آسیبهایی فاجعهباری را به بار میآورد که عواقب آن، جز نابودی انسانیت، چیزی دیگری نیست. دین پدیدهای عقلانی اجتماعی است؛ اما با استفادهی سوی انسانی و جمودگرایی در افغانستان، وارد مرحلهای شده که باید از آن عبور کند و به قول مولوی، به اصل خود باز گردد.
استمرار جنگ در افغانستان، با این که عوامل بیشمار استخباراتی بیرونمرزی دارد؛ اما آنچه جنگ استخباراتی تنظیمی را در این کشور تقویت میکند، بستر آمادهی مذهب بر بنیاد احساسات، روایتها و قرائتهای افراطی از دین است. عدم تعقلگرایی و شناخت دینباوران از مذهب و جمودگرایی و نبود فقیههای میانهرو، دین را در خدمت سیاستورزان استفادهجو قرار داده است و این مسئله، باعث کشتار دستهجمعی در طول تاریخ جهان شده است. عصر حجر، یکی از دورههایی است که در آن کلیساها از دین استفاده کرده، مردم را دستهدسته به کام مرگ فرستاده بودند و اکنون، فتواهای ملاهای پاکستانی در مورد جنگ افغانستان، شباهت بسیاری به کنش کلیساهای عصر حجر دارد و طالبان نیز، با همان اندیشهی عصر حجری، از دین بر علیه مردمی استفاده میکنند که دین جزو لاینفک زندگیشان است.
رابطهی پاکستان و افغانستان، رابطهی پرتنشی بوده است و پاکستان با استفاده از دین، لشکر سیاهی را زیر نام دین به افغانستان صادر میکند و سیاستهای غیرانسانی خود را با ملحفهی دین پوشش میهد؛ تا منافع سیاسی و اقتصادی خود را در افغانستان حفظ کند. روش سودجویانهی پاکستان از دین در افغانستان و هند، کنش جدیدی از سوی این کشور نیست؛ اما رفتاری که تازه ملاهای پاکستان در قبال افغانستان پیش گرفته اند، پرسشبرانگیز و قابل تعمق است!
روز پنجشنبهی هفتهی گذشته، ملاهای پاکستان و افغانستان، در مکه نشستی داشتند و جنگ افغانستان را غیرمشروع خواندند، طالبان و دولت افغانستان را تشویق به صلح کردند. در این نشست اما؛ وزیر حج و اوقاف افغانستان، طالبان را برادر و مسلمان خواند.
با این که ۱۲ کشور به شمول مصر، عملکرد خشونتآمیز طالبان در افغانستان را غیرمشروع خوانده و فتوا صادر کردند که جنگ طالبان، نمیتواند جهاد محسوب شود جز عملکرد خشونتآمیز؛ ولی باز هم، وزیر حج و اوقاف کشور ما که بیشترین قربانی را در جنگ با طالبان میدهد، در نشستی در مکه با ملاهای پاکستانی، طالبان را مسلمان و برادر میخواند که برای پذیرش طالبان در میان جامعهی افغانستان کمک میکند. این تکنیک دیگر استخباراتی پاکستان است که طالبان را امر عادی در جامعهی افغانستان بخواند؛ تا بتواند تروریزم در افغانستان را مشروعیت بدهد.
برای این که درکی از رابطهی ملاهای پاکستان و افغانستان داشته باشیم، با بررسی کوچکی از فتواهای ملاهای مشهور پاکستانی، در مییابیم که ریشهی فکر طالبانی از کجا آب میخورد و ملاهای پاکستان، تحت تأثیر آیاس ی پاکستان، چقدر به تخریب افغانستان توسط طالبان کوشیده اند و افراطیت دینی را ترویج کرده اند.
اختلاف میان علمای دینی مسلمان بر سر فتوا به خصوص فتواهایی که انگیزهی سیاسی دارد، تقریبا اختلاف لاینحل است؛ چرا که در امور سیاسی، ملاها تابع سیستمی است که به آنها دستور میدهد و ملاهای پاکستانی تحت تاأثیر سیاست پاکستان، در افغانستان جنگ را آتش زده اند و با وجود فتواهای ملاهای کشورهای دیگر، علیه افغانستان ایستاده شده اند.
مولانا طاهر اشرفی، رییس شورای علمای پاکستان، در سال ۱۳۹۷ پس از کشتهشدن مولانا سمیعالحق، رهبر جمعیت علمای پاکستان، مدعی شد که با این ترور جهاد علیه دولت افغانستان شدت خواهد یافت. این سخنان رییس شورای علمای پاکستان است که تحت تأثیر آیاسآی، به نحوی طالبان را به گونهی رسمی تحریک میکند که علیه مردم و دولت افغانستان بجنگند. در کنار این مسئله، چندی پیش یکی از حزبهای سیاسی پاکستانی، مدعی شد که شماری از مساجد در پاکستان برای جنگ طالبان کمک گردآوری میکنند؛ ولی عمران خان در یکی از رسانهها، خواسته است که جلو این اقدامات را بگیرند. جدا از این، آیاسآی پاکستان در مناطق مرزی افغانستان، توسط ملاهای این کشور تبلیغات صوتی و ویدیویی گستردهای را راهاندازی کرده اند مبنی بر این که جهاد علیه دولت افغانستان فرض است.
با حجم این تلیغات، کمکهای مساجد پاکستان برای طالبان و فتواهای رسمی مقامات علمای پاکستان که در ساختار این حکومت کار میکنند، چگونه ملاهای پاکستانی حاضر میشوند در زمان گفتوگوهای صلح افغانستان بیایند و در شهر مذهبی مکه کنار ملاهای افغانستان نشسته و جنگ طالبان را با دولت افغانستان، نفی کنند و طالبان را به گفتوگوهای صلح فرا بخوانند.
در سه سال گذشته، شورای علمای افغانستان، بارها از علمای پاکستان خواسته بود که در نشستی، جنگ طالبان را نفی کنند؛ اما آیاسآی مانع این کار شد؛ چرا که آیاسآی، نمیخواست از مراجع رسمی علمای پاکستانی، از طالبان مشروعیتزدایی شود.
اکنون که در آستانهی گفتوگوهای صلح با طالبان قرار داریم، چرا ملاهای پاکستانی در کنا ملاهای افغانستانی مینشینند وطالبان را به صلح فرا میخوانند. این نشست به مفهوم آن نیست که ملاهای پاکستانی، وقعی به مردم افغانستان گذاشته باشند. صورت اصلی مسئله این است که یکی از مقامهای مذهبی افغانستان مانند وزیر حج و اوقاف این کشور، طالبان را برادر بخواند و جایگاهی برای این گروه تروریستی در جامعهی افغانستان باز کند؛ امری که در راستای سیاست جدید پاکستان در قبال افغانستان، میتواند کمک کند و تروریستهای طالب را در افغانستان مشروعیت ببخشد.
آنچه اکنون پاکستان میخواهد، پذیرش طالبان در جامعهی افغانستانی است و این نشست علما نیز، در همین راستا است؛ چرا زمانی که اکثر کشورها جنگ طالبان در برابر افغانستان را غیرمشروع خواند، علمای پاکستان وقعی به آنها نگذاشت؟ اکنون که طالبان رفتهرفته با دولت با دستور پاکستان و امریکا صلح میکند، ملاهای پاکستانی در کنار ملاهای افغانستانی، میآیند و جنگ طالبان را نامشروع میخوانند.
این نشست، جز عادیسازی طالبان در جامعهی افغانستان و مشروعیتدهی آنها، چیز دیگری نیست و پاکستان نیز میخواهد که طالبان -فرزندان ناخلف پاکستان در افغانستان-، شریک قدرت شوند؛ تا بتواند نیمی از قدرت در افغانستان را از آن خود بسازد و این سیاست جدید پاکستان در قبال افغانستان است. از نظر نگارنده، دولت افغانستان از وزیر حج و اوقاف این کشور بپرسد که با کدام حق، قاتلین مردم افغانستان را در مکه برادر خوانده و مردم را قربانی سیاست پاکستانی کرده است. دولت افغانستان، باید در برابر عادیشدن پدیدهی شوم طالبان بیستد و متوجه سیاستهای پاکستان در قبال افغانستان باشد.