«صلح»؛ کبوتر سفیدی که تشنه‌ی پرواز است

صبح کابل
«صلح»؛ کبوتر سفیدی که تشنه‌ی پرواز است

سید مهدی کاظمی

اواسط سال ۱۳۹۷ بود که گزارش‌هایی از از چند و چون برنامه‌ی صلح امریکا با طالبان نشر شد؛ چیزی که همیشه برای مردم افغانستان یک آرزو و آرمان بوده است. حالا چندی است که این برنامه زیر نام «مذاکره‌های بین‌الافغانی»، به مراحل داغ و حساسش رسیده و به سمتی در حرکت است که می‌توان به دورنمای آرامش و امنیت کشور را امید داشت.

در ماه میزان ۱۳۹۷، نخستین دور مذاکره‌ها بین دولت امریکا با نمایندگی «زلمی خلیل‌زاد» و گروه طالبان با نمایندگی «شیرمحمدعباس استانکزی» رییس دفتر سیاسی این گروه در قطر برگزار شد که یک آغاز برای یک روند دیپلوماتیک بود؛ چرخشی سیاسی پس از نزدیک به دو دهه برای دو بازیگر اصلی در افغانستان، به ویژه جنبش بنیادگرای اسلامی طالبان که بیشتر وجهه‌ی نظامی داشت و در اذهان جامعه، تصویری جز جنگ، خون‌ریزی، انفجار و انتحار از آنها یافت نمی‌شد.

دور پنجم نشست‌ها در قطر میان دو طرف، برای نخستین‌بار پای ملاغنی برادر، معاون سیاسی گروه طالبان را به میز مذاکر‌ه‌ها باز کرد. او می‌باید با نمایندگان آنانی مذاکره می‌کرد که فتوای قتل شان را، رهبر این گروه «ملا محمد عمر»، سال‌ها پیش داده بود؛ اما حال زمان تغییر بزرگ در منطقه فرا رسیده و قدرت‌مندترین کشور دنیا با گروهی سیاسی- نظامی و اسلام‌گرای افراطی، پای میز مذاکره نشسته، نمایندگان شان با هم مذاکره می‌کنند، غذا می‌خورند و به پیاده روی می‌روند.

پس از ۱۱ مرحله مذاکره، ظرف ۱۸ ماه میان دو طرف، روز شنبه دهم حوت ۱۳۹۸ در شهر دوحه پایتخت قطر، دنیا شاهد تحولی بزرگ برای پایان جنگ ۱۸ ساله در افغانستان بود. در محفل رسمی و در مقابل دیدگان نماینده‌های ده‌ها کشور و میلیون‌ها بیننده‌ی تلویزیونی، شاهد دست دادن ملاغنی برادر و زلمی خلیل‌زاد بودیم که به نمایندگی از گروه طالبان و دولت امریکا پس از امضای تفاهم‌نامه‌ی صلح، دست‌های یکدیگر را می‌فشردند.

در تفاهم‌نامه‌ی صلح میان امریکا و طالبان، نکات مختلفی درج شده است که مطابق به آن، ایالات متحده‌ی امریکا، در مدت ۱۴ ماه می‌بایست تمام نیروهای نظامی خود، متحدان و شرکای ائتلافی اش و هم‌چنین تمام کارمندان غیرنظامی و غیردیپلماتیک، پیمان‌کاران امنیتی خصوصی، مربیان، مشاوران و پرسنل خدمات حمایتی اش را از افغانستان خارج کند. در همین حال، در این تفاهم‌نامه به صراحت گفته شده که آتش‌بس دایمی و جامع موضوع آجندای مذاکرهای بین‌الافغانی خواهد بود. شرکت‌کنندگان مذاکره‌های بین‌الافغانی در باره‌ی تاریخ و چگونگی آتش‌بس دایمی و فراگیر، از جمله میکانیزم‌های اجرایی بحث خواهند کرد که همراه با تکمیل و توافق در مورد نقشه‌ی راه سیاسی آینده‌ی افغانستان اعلام خواهد شد.

در بخش دیگری از این تفاهم‌نامه آمده است که ایالات متحده متعهد است، جهت اعتمادسازی، کار با تمام طرف‌های ذیربط برای آزادسازی هرچه زودتر اسیران جنگی و سیاسی را شروع کند تا ۵ هزار زندانی طالبان و یک هزار زندانی طرف دیگر آزاد شوند.

طبق پلان دولت امریکا، قدم اول ماموریت زلمی خلیل‌زاد برای آوردن صلح در افغانستان که سخت‌ترین مرحله بود حالا برداشته شده است؛ ولی ظاهرا نه تنها قدم بعدی سخت‌تر است، بلکه پیچیدگی‌های خاصی نیز در آن وجود دارد. مذاکره‌ها بین دولت افغانستان و طالبان-مذاکره‌های بین‌الافغانی- به نظر چالش برانگیزتر و دشوارتر از مذاکره‌های قبلی خواهد بود.

در همان شب و روزهای امضای تفاهم‌نامه‌ی صلح میان امریکا و طالبان، بازی دیگری در افغانستان آغاز شد؛ غنی در ارگ و عبدالله در سپیدار، مراسم تحلیف برگزار کردند و هر یک برای ایجاد حکومت و دیوان و بوستان خود، توپ را در میدان خود می‌دیدند.

حالا دیگر مذاکره‌های بین‌الافغانی جایش را به مذاکره‌های ارگ و سپیدار داده بود. دنیا مات و مبهوت به کشوری شده بود که در قرن ۲۱ آنهم پس از برگزاری انتخابات، در زیر یک سقف دو حاکم برای حکمرانی دندان تیز کرده اند. آنان خود را آماده‌ی جولان دادن به مردمانی می‌کردند که دیگر نه رمق و نه حوصله‌ای برای‌شان مانده بود.

سرانجام با پادرمیانی کشورهای دنیا، مذاکره‌ها و چانه زنی‌های نمایندگان ارگ و سپیدار در ۲۸ ثور ۱۳۹۹، هر دو طرف رای به تقسیم قدرت دادند. هر چند دو طرف، ظرف ۵ ماه جنجال و کشمکش سیاسی- انتخاباتی، فاتحه‌ی مردم‌سالاری و دموکراسی را در کشور با صدای بلند خواندند.

این تقسیم قدرت، تفاوت زیادی با تقسیم «جان کری»، شکل دهنده‌ی قبلی حکومت نداشت؛ این بار فقط کمی بیشتر با لغات بازی کردند؛ به جای حکومت وحدت ملی؛ صدراعظم اجرایی تایپ شده و زیر نام داکتر عبدالله، به جای رییس اجرایی حکومت وحدت ملی، رییس شورای عالی مصالحه برای امضا و اوامر گنجانیده شده است.

مهم‌ترین بخش تفاهم‌نامه‌ی سیاسی ارگ و سپیدار:

ب: صدارت اجرایی با محوریت صلح

صدراعظم اجرایی با محوریت صلح دارای صلاحیت‌های ذیل است:

*رهبری تمام امور مربوط به پروسه‌ی ملی صلح

*رهبری جلسه‌های شورای عالی رهبری و شورای عالی صلح

اکثر مسایل درج شده در این تفاهم‌نامه، مربوط به صلح و چگونگی و تنظیم مسایل مرتبط با آن است. در همین حال، سیاسیون کشور نام ۲۰ تن از افراد وابسته به جناح‌ها و احزاب سیاسی و مدنی را انتخاب و به گفته‌ی خودشان از تیپ‌های مختلف جمع آوری نموده تا زیر رهبری «معصوم استانکزی» رییس پشین امنیت ملی کشور به مذاکره با طالبان بروند. از طرفی دیگر، شورای عالی مصالحه‌ی ملی شکل گرفته و برای خود معاونین، مسؤولان و اصحاب و ذهاب تعیین کرده است. در تشکیلات دولت افغانستان نیز وزارت دولت در امور صلح گنجانیده شده و اسبش را زین کرده است تا افسار مذاکره‌ها را خود به دست بگیرد.

در دو دهه‌ی گذشته، دولت افغانستان هیچ‌گاهی نتوانست تا باورمندی مردم را جلب کند و همواره برای مقابله با مشکلات، اولین چیزی که به ذهن مردان صاحب قدرت رسید، ایجاد چندین اداره، نهاد و یا کمیسیون بود و برای هر کدام آنها بودیجه‌های کلان اختصاص یافت که بیشترینه حیف و میل شد.

در حالی که شورای عالی مصالحه‌ی ملی، می‌بایست از لحظه‌ی تاسیس، بدون وقفه تمرکزش بر آوردن صلح و مدیریت این روند در هم‌سویی با دیگر نهادهای مرتبط در کشور باشد، ظاهرا مصروف تعیین کابینه و گرفتن سهمیه‌های به دست آورده‌ی دولتی شان شده اند. در آن سوی ماجرا اما،گروه طالبان با دقت زیادی در حال تدوین برنامه‌هایش برای حضور فعال در مذاکره‌ با دولت و مردم افغانستان هستند.

چند دسته‌گی و وجود اداره‌های موازی در راستای صلح، دقیقا بیش از هر زمان دیگر، بر نگرانی مردم دامن زده است. این حق مسلم مردم است تا کسانی را به پای میز مذاکره‌ با طالبان بفرستند که نه تنها دست‌آوردهای نزدیک به ۲ دهه‌ی اخیر را به باد فنا ندهند؛ بلکه خواسته‌های آنان را نیز محقق کنند. تاریخ فراموش نکرده که ظرف سه دهه‌ی گذشته، طالبان و باداران شان چگونه صدها هزار طفل، جوان، پیر، زن و مرد این سرزمین را به خاک و خون کشانده اند. آنان نه تنها بی‌هیچ ملاحضه‌ای، اماکن تاریخی تا مساجد، ورزشگاه‌ها، مکاتب و شفاخانه‌ها را ویران کرده و به آتش کشیده‌اند، بلکه بر هر قشری از این جامعه که خواستند، بی‌مهابا و بی‌رحمانه، حمله کردند!

پس صلح با چنین گروهی، می‌طلبد تا بدون قید و شرط خواسته‌های مردم افغانستان، شامل توافق‌های دو طرف در مذاکره‌های بین‌الافغانی شود. شورای عالی مصالحه یا هر ارگان دیگری که مسؤولیت نهایی این برنامه را بر عهده خواهد داشت نیز باید در روزهای باقی مانده؛ طیف‌های مختلف مردم افغانستان را فراخوانده و نظرهای آنان را جمع‌آوری کند تا در مذاکره‌ها از آنها استفاده شود. تاکید همه‌گان این است و خواهد بود که دست‌آوردها و ظرفیت‌های به وجود آمده در دو دهه‌ی گذشته نیز باید حفظ شده و به عنوان تهداب در روند صلح و ظرفیتی برای صلح واقعی مورد استفاده قرار گیرد.

تمام این دست‌آوردها؛ خطوط سرخ مردم افغانستان است و نباید از هیچ یک آنان عدول شود. خواست‌های که قابل معامله نبوده و هیچ شخص، گروه، سازمان و یا اداره‌ای نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد!

حاکمیت قانون، آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان، جامعه‌ی مدنی، آزادی‌های اجتماعی هر چند نسبی، نمونه‌های از ارزش‌های موجود در جامعه‌ی افغانستان هستند که مردم آنان را از میان آتش و خون، بیرون کشیده و به دست آورده اند.

دفاع از این دست‌آوردها، در این برهه‌ی زمانی حساس، وظیفه‌ی شرکت کنندگان در مذاکره‌های بین‌الافغانی است که در صورت ناکام ماندن، دست مردم افغاستان بر گریبان شرکت کنندگان این مذاکره‌ها تا ابد باقی خواهد ماند.

در میان این همه هیاهو، بازی‌گران دیگری در هم‌سایگی مان، منطقه و جهان نیز وجود دارند که نمی‌توان به سادگی از آنان گذشت. گفته اند «هم‌سایه‌ی خوب، از خویشاوند بهتر است»؛ ولی تاریخ برای مردم افغانستان ثابت کرده است که با تأسف، حداقل حکومت‌های دو هم‌سایه‌ی دیوار به دیوار ما ایران و پاکستان، شعار دوستی و برادری شان همیشه در حد لاف بوده است.

اقتصاد کاملا وارداتی افغانستان و وابستگی شدید به کالاهای اساسی از این دو کشور، تا حدود زیادی بر انفعالی بودن سیاست ما افزوده است، تا جایی که تیرگی در روابط با پاکستان و ایران به معنای بسته شدن هفته‌ها و یا ماه‌ها راه ورود کالا و مرزهای این دو کشور به روی افغانستان است.

متاسفانه رویکرد نه چندان دوستانه‌ی دولت‌های این دو کشور در عرصه‌های مختلف، مثل حمایت از گروه‌های تروریستی تا رویه‌ی غیر انسانی شان با مهاجران ما در این کشورها، تنور بی‌اعتمادی مردم افغانستان نسبت به آنها را همچنان گرم نگه داشته است.

امیدواریم در چوکات تیم مذاکره کننده‌ی دولت، زیر رهبری کاخ سپیدار با طالبان، افرادی مستعد و کار بلد گزینش شوند، افرادی که متعهد به حفظ ارزش‌های ملت بوده و حداقل برای یک بار هم که شده، ممثل خواست و اراده‌ی واقعی آن‌ها باشند.

مردم هرچند خسته اند؛ ولی هنوز امیدوارند تا حداقل جناح‌های موجود در کشور، برای ثمر بخشی تلاش‌ها در مذاکره‌های بین‌الافغانی، اختلاف‌ها را کنار گذاشته و برای ساختن آینده‌ای مشترک و روشن متحد شوند.

هر چند صلح، این مهم برای ملت افغانستان هنوز هم یک آرزوی بزرگ است؛ ولی هیچ آرزویی دست نیافتنی نیست!