صلح یا تسلیم ‌شدن؟

مجیب ارژنگ
صلح یا تسلیم ‌شدن؟

پس از نزدیک به سه‌ ماه گفت‌وگو میان هیئت دولت افغانستان و هیئت گروه طالبان در قطر، شماری از عضوهای هیئت گفت‌وگو کننده‌ی افغانستان به این نتیجه رسیده‌اند که گروه طالبان به هیچ‌وجه آماده‌ی پذیرش دست‌آوردهای دو دهه‌ی گذشته؛ مثل آزادی‌های مدنی-سیاسی شهروندان نیست.
فوزیه کوفی، عضو هیئت گفت‌وگو کننده‌ی دولت افغانستان که روز جمعه (۱۲ جدی) در نشستی زیر نام «چشم‌انداز صلح» در کابل حرف می‌زد، گفت که در گفت‌وگو با گروه طالبان در سه ماه گذشته، به این باور رسیده است که این گروه به کثرت‌گرایی، تنوع قومی، اجتماعی، سیاسی و آزادی بیان باور ندارد و این مفهوم‌ها و ارزش‌ها برایشان قابل درک نیست.
گفته‌های خانم کوفی در حالی بیان می‌شود که شمار زیادی از شهروندان از این پیش نیز به این باور رسیده بودند که گروه طالبان، گروهی نیست که دنبال صلح با شهروندان افغانستان باشد؛ بلکه گروه نظامی‌ به‌دنبال قدرت است؛ گروهی که برای رسیدن به قدرت می‌جنگد و اگر پای میز صلح هم می‌نشیند، هدفش برای رسیدن به امتیازهایی است که در میدان جنگ نمی‌تواند آن را به دست بیاورد.
گروه طالبان اگر خواهان صلح با دولت و شهروندان افغانستان باشد، در حینی که پای گفت‌وگو با هیئت دولت افغانستان نشسته است، حمله‌های تروریستی‌اش بر شهروندان را افزایش نمی‌دهد.
این گروه به بهانه‌ی صلح، دولت افغانستان را در دفاع فعال نگه‌داشته و خود به افزایش حمله‌های سازمان‌دهی شده و ترورهای هدفمندشان در شهرها و روستاهای کشور ادامه می‌دهد.
از سوی دیگر، زمانی که عضوی از هیئت گفت‌وگو کننده، به این باور رسیده است که گروه طالبان آماده‌ی پذیرش «افغانستان پس از ۲۰۰۱» نیست و به آزادی‌های انسانی ارزش نمی‌گذارد، به این معنا است که صلح با طالبان به معنای گذشتن از این ارزش‌ها است؛ زیرا طالبان از خواست‌‌های انحصارطلبانه‌شان دست برنمی‌دارند و با پوشش اسلام می‌خواهند به این هدف برسند؛ با این تفاوت که دین را نیز به سود سیاسی گروه خود تفسیر می‌کند.
همین‌گونه، عبدالحفیظ منصور، عضو دیگر هیئت گفت‌وگو کننده‌ی دولت افغانستان، گفته است: «از دید من طالبان یک حرکت دینی نیستند، فقط تظاهر به دین می‌کنند؛ شوق حکمروایی دارند؛ ولی برنامه برای حکومت‌داری ندارند.»
این برداشت آقای منصور در کنار شناختی از که گروه طالبان دارد، بیشتر در جریان سه ماه گفت‌وگو با هیئت این گروه در قطر به دست آمده است.
این نشان می‌دهد که گروه طالبان، به هر شکل ممکن می‌خواهد با روپوش دین، قدرت را در افغانستان به دست بیاورد. این‌که آقای منصور مدعی می‌شود که گروه طالبان در کنار خواستن قدرت، برنامه‌ای برای حکومت‌داری ندارد، روشن‌تر از نور خورشید است؛ زیرا در زمان حاکمیت پنج‌ساله‌ی این گروه در افغانستان، این موضوع برای بیشتر شهروندان افغانستان آشکار بود.
بزرگ‌ترین برنامه‌ی حکومت‌داری طالبان، پرورش تروریزم و پناه دادن به گروه‌های تروریستی‌ای مثل القاعده بود که درنهایت پای امریکا را به این‌جا کشاند.
آقای منصور مدعی است که طالبان نه‌تنها که تغییر نکرده، بلکه مغرورتر از گذشته شده‌اند. ناگفته نباید ماند که این غرور طالبان زاده‌ی امتیازدهی‌های یک‌سویه‌ی دولت افغانستان و امریکا است، تا این‌که دلیل درون‌گروهی و یا هر دلیل دیگری داشته باشد.
دولت افغانستان در زمان حاکمیت حامد کرزی، جای این‌که به نابودی گروه طالبان تلاش کند، آن‌ها را برادران ناراضی‌اش خواند و از سویی هم بارها مانع استفاده از سلاح سنگین در حمله بر گروه طالبان شده و مانع انجام حمله‌های هوایی بر پایگاه‌های این گروه در افغانستان شد؛ چیزی که باعث تقویت روحیه‌ی جنگی و قدرت‌خواهی گروه طالبان شد.
گروه طالبان در زمان حاکمیت کرزی، به‌ویژه در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش، ضعیف‌تر از آن بود که بتواند یک سال دیگر را در افغانستان دوام بیاورد؛ اما دولت افغانستان و همکار استراتژیک اش –امریکا- هیچ‌کدام در تلاش نابودی گروه طالبان نشدند.
امریکا برای این تلاش زیادی به نابودی گروه طالبان نکرد؛ چون می‌خواست بهانه‌ی ماندن در افغانستان را از دست ندهد؛ چیزی که برای آن میلیاردها دالر هزینه کرده است.
دولت افغانستان اما به دلیل انفعال سیاسی و نداشتن برنامه‌های توسعه‌ای و آینده‌محور نیز، در کام راهبرد امریکا با طالبان فرو رفت؛ اما در این میان، این حقوق بشری شهروندان بود که پیوسته پامال شد؛ هم از سوی گروه طالبان و هم به گونه‌ی غیرمستقیم از سوی دولت افغانستان و امریکا.
اشتباهی را که کرزی انجام داد، در حکومت آقای غنی نیز تکرار می‌شود؛ درآمدن به حالت دفاع فعال در برابر گروهی که حتا به نوزادان و مادران در حال زاییدن شلیک می‌کند؛ تا حمله برپاسگاه‌های امنیتی، خود بدترین امتیاز جنگی است که دولت به طالبان داده است.
همین‌گونه آقای منصور گفته است که؛ گروه طالبان آن‌هایی را که در کابل زندگی می‌کنند را نوکر امریکا می‌داند؛ از دید طالبان همه‌ی آن‌ها یک‌سان مقصر هستند؛ زنان و بچه‌هایی که درس می‌خوانند، همه مجرم هستند.
زمانی که گروه طالبان دید این‌چنینی به زندگی و به حقوق بشر دارند، به‌سختی می‌توان از در منطق با این گروه پیش آمد؛ زیرا تنها منطقی که گروه طالبان می‌شناسد، جنگ و درنهایت خشونت است.
همین‌گونه محمدامین احمدی، عضو دیگر هیئت گفت‌وگو‌کننده‌ی دولت افغانستان می‌گوید که آماده نبودن دو طرف گفت‌وگو برای برقراری صلح با عدالت، از مهم‌ترین موانع توافق صلح میان دولت افغانستان و طالبان است. «نظامی که طالبان می‌خواهند، متفاوت‌تر از نظامی است که دولت روی آن توافق دارد.»
حرف آقای احمدی روشن می‌کند که طالبان صلحی که در آن عدالت تأمین شود را نمی‌خواهد. از سویی هم هرچند آقای احمدی روشن نمی‌کند که نظامی که طالبان می‌خواهد کدام است و نظامی که دولت افغانستان؛ اما این روشن است که طالبان دنبال امارت اسلامی خود هستند؛ حالا مهم نیست که زیر چه نامی؛ اما ماهیت نظامی را که طالبان می‌خواهند، نمونه‌ی آن را افغانستان از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ تجربه کرده است.
با توجه به گفته‌های این سه عضو هیئت گفت‌وگو کننده‌ی دولت افغانستان و شناختی که از گروه طالبان و فلسفه‌ی ایجادی آن وجود دارد، به‌سادگی می‌تواند به این نتیجه رسید که این گروه، به هیچ رو دنبال برقراری صلح و یا نظامی نیست که در آن حقوق بشری شهروندان؛ مانند حق آزادی بیان، حق آموزش‌وپرورش –به‌ویژه زنان-، حق کار –به‌ویژه زنان- تأمین شود.
طالبان دنبال ایجاد نظامی هستند که در آن، بتوانند به‌راحتی خوی سلطه‌گری و قدرت خواهی خود را ارضا کنند و از سویی هم خطری برای نابودی نظام موردنظرشان نیز وجود نداشته؛ از این روز در نظامی که طالبان می‌خواهند و یا نظامی که طالبان در آن سهم بیشتری داشته باشند، بدون شک به نظامی با ماهیت «شهروندسانسوری» خواهیم رسید.
روی این دلیل در دور دوم گفت‌وگوها که بحث اصلی روی تقسیم قدرت است، دولت افغانستان باید روی نظامی با گروه طالبان به توافق برسد که قدرت در نظام پساصلح به سود طالبان تقسیم نشود؛ هرچند رسیدن به صلح با این گروه یک خوش‌بینی سیاسی است تا واقعیت امکان‌پذیر.