نویسنده: پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری
قسمت آخر
منظور از چپ
جریان چپ، نیروی انسانی است که مخالف وضعیت موجود بوده و در فضای افراطی دینی، تنفس نموده، صبغه و جهتگیری تودهیی را به نمایش میگذارد. کسانیکه در مخالفت با سنت و نابرابریهای اجتماعی، مبارزه مینمایند و از حق برخورداری مساوی و همگانی از مزایای اجتماعی، سیاسی حمایت کرده، در راستای رسیدن به آن، تلاش میورزند، جریان چپ محسوب می شوند.
ممکن است که از نظر اعتقادی، چپیها هواداران اندیشههای اسلامی باشند یا مارکسیست یا طرفدار آیینها و مسلکهای دیگر؛ در افغانستان جریانهای چپی موجود بود که هر یک در مقاطع معین، پدیدار گشتند و مثال خوب آن را میتوان در ایجاد سازمان مشروطیت اول دانست که مولوی محمد سرور و آصف قندهاری، رهبری آن را بر دوش داشتند.
مشخصهی جریان چپ
الف؛ جانبداری از تحولات سریع و شتابان اجتماعی- اقتصادی، در جهت ایجاد برابری و از میان برداشتن فاصلههای طبقاتی، حاکمیت سیاسی، در امور اقتصادی، اجتماعی و فراهم نمودن بستر مناسب اجتماعی و اقتصادی برای اکثریت مردم.
ب؛ گرایش به ارزشهای دنیوی در برابر باورهایی مبتنی بر استدلال عقلانی و داشتن اندیشههای فلسفی.
ج؛ گرایش به جهانگرایی (انترناسیونالیسم) در برابر میهندوستی (ناسیونالیزم).
د؛ گرایش شدید به سنتشکنی و داشتن روحیه و روش انقلابی.
در یک چشم اندازکلی، عوامل زیر بستر ایجاد جناحهای چپی را در افغانستان فراهم ساخت:
۱- بازیگران Great Game (بازیبزرگ) با علاقهمندی تام، در آب گلآلود وطن، مصروف صید ماهی مراد بودند.
۲- فشار انگلیس بعد از استقلال کشور.
۳- موقعیت جغرافیایی اتحاد جماهیر شوروی پیشین و چین در همسایگی ما.
۴- ظرفیت بالای ایدیولوژیهای تیپ ممالک شوروی و چین.
۵- انقطاب در جو سیاسی جهان (ایجاد نظام سرمایهداری و غیره).
حکومتهای دموکراتیک، ضرورت و ایجاد احزاب سیاسی را همچون ستون فقرات دموکراسی میدانند. مهمترین شیوهی کار احزاب سیاسی، اتحاد، تسهیل و با ثبات ساختن روند حیات سیاسی است؛
احزاب سیاسی، نامزدان انتخاباتی را پیشنهاد میدارند
احزاب سیاسی، سیاستهای عمومی را تدوین میکنند
احزاب سیاسی، عملکرد حکومتها را نقد میکنند
احزاب سیاسی، با آموزشهای شان، آگاهی عامه را افزایش میدهند
احزاب سیاسی، پل ارتباط میان حکومت و افراد هستند.
مبارزات سیاسی و فکری
اگر به تاریح ۶۰ سالهی احزاب سیاسی در افغانستان مراجعه شود، ما شاهد کارکردهای احزابی استیم که محراق توجه شان، به دو موضوع جداگانهای زیر، معطوف بود:
بیشتر اهداف، بر مبنای مبارزات سیاسی و فکری متکی بوده، یعنی اهداف خود را بر اساس گرایشها و شعارهای ایدئولوژیک پیگیری میکردند و آرمان مبارزات شان، بر اصل «اصلاح سیاسی» استوار بود.
احزابی که در چهار دههی اخیر شکل گرفتهاند، عمدا از راهبرد نظامی به عنوان ابزار فعالیت سیاسی و بهترین سلاح، بهره بردهاند.
در این راستا، شکی نیست که کشورهای جهان سوم، هنوز هم نفع خود را در تعقیب همین فرایند میبینند؛ زیرا شکافهای اجتماعی و قومی باقی مانده از قرون و اعصار گذشته، کوهی از مشکلات اجتماعی و سیاسی را فرا راه آنها قرار داده است.
در قانون احزاب سیاسی افغانستان، مصوبهی سال ۱۳۸۲ هـ. ش، فعالیت و کارویژهی احزاب چنین صراحت دارد:
• پیروی، رعایت و احترام به اساسات دین مقدس اسلام؛
• عدم استفاده و جلوگیری از خشونت و تهدید؛
• ممانعت از تحرکات، تعصبات قومی، نژادی، مذهبی و سمتی؛
• پرهیز از ایجاد خطر مشهود در برابر حقوق و آزادیهای افراد و بر هم زدن عمدی نظم و امنیتعامه؛
• نداشتن تشکیلات نظامی یا تبانی با نیروهای قوای مسلح؛
• عدم تمویل کنندهی مالی خارجی؛
نتیجهگیری
حزب سیاسی، مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی، عمل میکند. احزاب نیرومند و مردمی در یک کشور، خود عامل تعیین کننده درجا به جایی قدرت حاکم هستند.
متراکم شدن رأی مردم در چارچوب احزاب سیاسی، خود عامل ثبات و یا تغییر در حاکمیت است. در جوامع امروزی، ایجاد حزب جنبهی مهمی از (قدرت) را تشکیل میدهد. در چوکات احزاب مقتدر سیاسی، توانمندیها و ظرفیتهای بالقوه به فعالیت بالفعل، موجب افزایش اعتبار و صلاحیت تأثیرگذاری آنان بر جریانها و رویدادهای سیاسی کشور میشود.
در دنیای کنونی و با توجه به پیشرفت علوم، تکنالوژی و گسترش دموکراسی، ضرورت مبرم به احزاب و نقش آنها در تحولات محسوس است. در شرایط معاصر، احزاب و نهادهای مدنی، رکن اساسی و مشخصهی اصلی جوامع دموکراتیک به حساب میآیند. احزاب سیاسی دارای تعاریف مختلف هستند؛ ولی اگر به این تعریفها نظر اندازیم از آن، دو موضوع استنباط میشود:
جامعهی افغانستان، جامعهای است که دارای ساختار اجتماعی پیچیده بوده و از لحاظ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و موقعیت جغرافیایی، تأثیر بسا بزرگ را در ایجاد احزاب سیاسی داشته که با سایر احزاب سیاسی جهان قابل مقایسه نیست.
برنامههای سیاست خارجی در ساختار سیاسی افغانستان، تأثیرگذار و متأثر از اندیشههای بیرونی است که با برخورد نادرست ایدئولوژیک، آنگونه فعالیتها دوام نیاورده اند و گفتنی است که ایجاد احزاب سیاسی به بستر مناسب ضرورت دارد و رهبران احزاب، وجیبه دارند با درنظرداشت شرایط جامعه، اهداف شان را معین سازند و پالیسیسازان احزاب در گرفتن تصامیم، مستقلانه عمل نمایند. احزاب باید حمایت مردمی داشته باشند و بر اساس اندیشه انتخاب شوند، نه اینکه از خارج تمویل و حمایت شوند. تمام بایستگیهای احزاب سیاسی، متناسب با پشتوانهی مردمی شان باشد. لازم است تا این احزاب، با ارائه برنامهی سودمند و حداکثر عامالمنفعه، سیاستگذاری دقیق، مبنی بر اصول عینی و پذیرفته شدهی علمی و اجتماعی عمل نمایند.
در فرجام، باید علاج واقعه را پیش از وقوع کرد و آرزوی دیرینهی یک جامعهی آباد، آزاد، آرام، مستقل، دموکراتیک و مترقی را عملی ساخت.
پیشنهادهای مشخص
احزاب سیاسی، یکی از عناصر تشکیل دهندهی دموکراسی (مردمسالاری) است که منجر به حاکمیت قانون میشود.
احزاب سیاسی افغانستان، (سمارقگونه) ایجاد شدهاند.
از فعالیت نسبیشان نمیتوان چشم پوشید و دلیل پا نگرفتن احزاب نیز، در گسُست و تأخیر آنها بستگی دارد.
نبود امنیت و ثبات در کشور، به احزاب سیاسی آسیب زده و آنان را به چالش کشیده است.
تنوع نژادی و وجود اقوام مختلف در افغانستان، یکی از علل شکلگیری هویتهای قومی در احزاب سیاسی است.
جریانهای سیاسی، حداکثر فاقد یک استراتیژی کاری و اهداف مشخص بوده که بتوانند در بسیج تودهها و در راستای اهداف کوتاهمدت و درازمدت عمل نمایند.
احزاب سیاسی در افغانستان، بیشتر دارای تشکیلاتی منسجم نبوده؛ بلکه براساس توازن فرقهای و قومی ایجاد شدهاند.
مقام احزاب سیاسی، در شرایط و دگرگونیهای جامعه، هنوز مردمی و فراگیر نیست و از پشتیبانی و حمایت قاطع، برخوردار نیستند.
دلایلی که بر عدم مشارکت سیاسی مردم، در احزاب سیاسی کشور میتوان اشاره کرد، این است:
واژهی «حزب و یا احزاب»، خاطرات تلخ و دردناک دورههای پیشین راست و چپ را دوباره در اذهان مردم، تداعی میکند و انگیزهای میشود که مردم بیدفاع، از آن دوری جویند.
امروزه، یکی از چالشهای مهمی که در برابر احزاب سیاسی افغانستان قرار دارد، همین فاصلهی رو به رشد بین شهروندان، احزاب سیاسی و ساختارهای حکومتی است.
در یک نظرسنجیای که در این زمینه، از طرف دفتر مشورتی فرانسوی به نام (التای)، در کشور انجام شده، نظریات مردم در باری احزاب سیاسی، منفی است. به گفتهی آن منبع، احزاب سیاسی در افغانستان، نه تنها با فرقهای قومی پیوند دارند؛ بلکه مکرراً مورد سوء استفاده و نفوذ خارجیها قرار گرفتهاند.