دایه‌ی مهربان‌تر از مادر؛ نبیل و تقلا در میدان مبارزات انتخاباتی

زاهد مصطفا
دایه‌ی مهربان‌تر از مادر؛ نبیل و تقلا در میدان مبارزات انتخاباتی

اخیرا گفت‌وگویی از رحمت‌الله نبیل، نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری، در روزنامه‌ی صبح کابل به نشر رسید که پرده از راز‌های زیادی برداشت. نبیل، در گفت‌وگویی که با صبح کابل داشته، به عنوان رییس پیشین امنیت در حکومت وحدت ملی، از رازهای مهم استخباراتی‌ای پرده برداشت که هر کدام دست کم صدها کشته و زخمی گرفته است. پیش از این نیز، آقای نبیل در نامه‌های عنوانی داکتر عبدالله عبدالله و امرالله صالح، انتقادهایی داشته است و هر کدام را به صراط‌ مستقیم دعوت کرده است. او در نامه‌ای که به عبدالله عبدالله نوشته بود، او را فاقد اراده‌ی سیاسی خوانده و آن را فرد منفعلی گفته است که حتا توان و اراده‌ی دفاع از حق خودش را ندارد؛ چه برسد به دفاع از حقوق مردمی که به او رأی داده اند و یا هم‌تیمی‌هایی که از او دفاع کرده اند. نبیل، در قمستی از نامه‌اش به عبدالله، به او می‌گوید که از ادامه‌ی این بازی منفعلانه‌ی سیاسی، استعفا از سمت ریاست اجرایی، شرافت‌مندانه‌تر بود و نباید شانه زیر سیستمی می‌داد که خیانت‌های بنیادی‌ای در افغانستان پایه‌گذاری کرده است. نبیل، از فروش کیلومترها خاک افغانستان در پی معاعده‌ها و معامله‌های ننگین به همسایه‌های افغانستان می‌گوید، از بحث‌ها و مشوره‌های مستقیم و محرم تلفونی در موارد مختلف با دشمنان؛ و از اسنادی که او، در دوره‌ی ریاستش در امنیت ملی، به داکتر عبدالله به عنوان شریک پنجاه‌درصدی حکومت، گزارش داده؛ اما هیچ عکس‌العملی از طرف عبدالله، نشان داده نشده است. او سکوت عبدالله را ضعف در اراده‌ی فردی و سیاسی او می‌داند و او را متهم به این می‌کند که برای سرپوش گذاشتن به ناتوانی سیاسی‌اش، هیچ واکنشی نشان نداده است و یا از درز این اسناد به مردم افغانستان خودداری کرده است؛ تا مبادا مردم به ناتوانی سیاسی او پی ببرند. نبیل، از بیش از (۱۷۰۰پرونده‌ی فسادهای بزرگ) می‌گوید که گویا از طرف تیم حاکم انجام شده است؛ از پرونده‌ی انتقال جنگ به شمال و از اطلاعاتی که او برای جلوگیری از آن به داکتر عبدالله داده است؛ اما هیچ اقدامی از طرف عبدالله به عنوان شریک قدرت، صورت نگرفته است.

آقای نبیل در نامه‌ی دیگری که با شروع مبارزات انتخاباتی، عنوانی امرالله صالح، دوست استخباراتی و چریکی‌اش نوشت، از رفتن او، در تیم «دولت‌ساز»، اظهار نارضایتی کرد. نبیل، این کار را دور از شخصیت آقای صالح دانست. او در نامه‌ی خود به امرالله صالح، او را یار و هم‌سنگر دیرین خود می‌خواند و از او می‌خواهد که چشم‌هایش را روی فساد سیستماتیک حلقه‌ی قدرت در ارگ نبندد. نبیل می‌گوید که هیچ تغییری در ارگی که تا دیروز به عنوان منتقد آن بود، تا ارگی که امروز در آن قرار دارد، نیامده است و قرار هم نیست که بیاید. او، در این نامه‌اش، از تعصب گسترده در ارگ ریاست‌جمهوری یاد می‌کند و از این که چگونه جوانان با استخدام علیه اقوام دیگر از طرف حلقات قدرت در ارگ ریاست‌جمهوری، بین اقوام نفرت‌پراگنی می‌کنند و زبان پشتو وسیله‌ای شده است برای دشنام از طرف فیس‌بوک چلوونکی‌های ارگ. از فساد گسترده و همراه با تعصب در اداره‌های کلیدی نظامی و ملکی می‌گوید و از تقاعد دادن پیش از وقت بیش از صدها کادر نظامی و ملکی و آوردن افراد فرمایشی به جای آنان در اداره‌های کلیدی. از خلع صلاحیت نهادهای دولتی و دادن صلاحیت به نهادهای غیرقانونی و خیالی در ارگ می‌گوید.

اما او در گفت‌وگویی که اخیرا با صبح کابل داشته، بر حنیف اتمر تاخته و پرده از معامله‌هایی برداشته است که اتمر، به عنوان مشاور امنیت ملی رییس جمهور، با کشورهای همسایه؛ از جمله پاکستان، ایران، چین، روسیه و… پنهان از رییس‌جمهور انجام داده بود که با فاش‌شدن آن، از طرف رییس‌جمهور مجبور به استعفا شد. او، در این گفت‌وگو، داعش را پروژه‌ی خودساخته‌ی پاکستان همراه با بزرگ‌نمایی حلقاتی در درون افغانستان از جمله آقای اتمر می‌گوید که برای امتیازگیری از روسیه، چین، کشورهای آسیای میانه و ایران راه‌اندازی شده بود؛ به هدف ماندن سربازان امریکایی در افغانستان؛ چون به گفته‌ی نبیل، اتمر بالای اردو و پولیس افغانستان باور نداشت و آنان را محصول دوره‌ی مجاهدین می‌پنداشت و بر حذر بود. او می‌گوید که اتمر معامله‌ای را با علی شمع‌خانی، رییس امنیت ملی ایران بسته بود که در پیوند به این معامله، ایران برای جلوگیری از نفوذ داعش، با طالبان در غرب کشور همکاری نظامی کند که پس از فاش شدن همکاری ایران با طالبان، علی شمع‌خانی، اسنادی را رو کرد که حاکی از این معامله بود.

بر این که این ادعاهای آقای نبیل چقدر واقعیت دارد یا نه کاری ندارم؛ بر فرض اگر واقعیت نداشت، چنین ادعاهایی را نمی‌توانست در سطح رسانه‌ای، مطرح کند. آنچه برای من خواننده‌ی این نامه‌ها و گفت‌وگوها تأسف‌برانگیز است، این است که چرا آقای نبیل –این دایه‌ی مهربان‌تر از مادر- وقتی به این همه اطلاعات دست اولی دسترسی داشت که می‌توانست با رو کردن آن در زمان مناسبی که منفعت عامه بود، جلو کشتار صدها انسان بی‌گناه و ده‌ها اتفاق ناگوار بنیادی را بگیرد؛ پس از این سکوت نفس‌گیر و مخرب، حالا بلبل دهانش زبان کشیده است و طوطی‌وار در بهار مبارزات انتخاباتی آواز می‌خواند. یکی باید از آقای نبیل بپرسد که بلبلی به این خوش‌خوانی، قبل از این زبانش را در کجایش پنهان کرده بود که پرده از این رازها بر نداشت و با خاموشی خود، باعث کشتار هزاران انسانی شد که در تبانی با حلقاتی در افغانستان و در حکومت افغانستان به راه انداخته شده بود.

این که نبیل در مبارزات انتخاباتی با درایت و اراده‌ی سیاسی تا این جای کار توانسته است به عنوان یکی از تیم‌های جنجال‌برانگیز در کنار دو یا سه تیم انتخاباتی دیگر حضور داشته باشد و به عنوان چهره‌ی امنیتی‌ای که به تازگی وارد بازی‌های سیاسی شده است، جایگاهی برای خودش دست و پا کند؛ قابل انکار نیست؛ اما در بازی سیاسی افغانستان، همان‌طور که خود او معترف است، قدرت حاکم و رهبران جهادی و قومی‌ای که نبیل هدفش را مبارزه با این افراد می‌داند، دست شان بازتر از نبیل است و مردم به سیاست‌مداری چون او که تازه وارد رینگ سیاست افغانستان شده است، شور و هیجانی به خرج نمی‌دهند؛ آقای نبیل، با آگاهی از این خلا، به حرف‌هایی می‌پردازد تا رقبای سیاسی‌اش را محکوم کند و با مخدوش کردن افکار عامه نسبت به رقبای سیاسی‌اش، جایگاهی برای خودش دست و پا کند. شکی نیست که این هم شیوه‌ای از مبازره‌ی انتخاباتی است که به خوی و خاصیت سیاست در افغانستان عجین شده است و همیشه رقبای سیاسی به جای ارائه‌ی راه حل و برنامه، به نقد کاستی‌های رقبای شان می‌پردازند و سعی بر این دارند که رقیب را پله‌ای از خود پایین بیاورند بدون این که پله‌ای بالا رفته باشند. او حق دارد در بازی سیاسی‌ای که وارد شده است، از این خلاهای رقبایش استفاده کند و رازهایی از آنان فاش کند که سال‌ها از مردم قربانی گرفته است؛ اما نگهداری این رازها سال‌ها نزد آقای نبیل، به روندی ادامه بخشیده که او نیز در تحقق آن نقش داشته است.

چیزی که نباید فراموش کرد، این است که بیان چنین موضوعات مهمی، آن هم در زمان مبارزات انتخاباتی، استفاده از خون صدها کشته و زخمی این وطن زخم‌دیده، برای منافع شخصی و انتخاباتی است و جز گرفتن منفعت فردی، هیچ هدفی را نمی‌توان در این نامه‌ها و گفت‌وگوها دنبال کرد. اگر آقای نبیل به منفعت جمعی فکر کرده بود، چند سال پیشتر از این، زمانی که آدم‌های کمتری قربانی این معاملات شرم‌گین شده بودند، زمانی که مادران کمتری بیوه، اطفال کمتری یتیم و جوانان کمتری جان باخته بودند، می‌توانست با ارائه‌ی اسنادی که در دست داشت، به حضور مردم افغانستان و جهان، جلو این معاملات را بگیرد؛ جلو کشتار هزاران انسان بی‌گناه را. نگه‌داری چنین معلوماتی طی سال‌های متمادی و نظاره کردن کشتار مردم بی‌گناه در پیوند به این معاملات، خیانت است در حق مردم و رو کردن آن در زمان پیکارهای انتخاباتی، برای منفعت فردی و تیمی، خیانتی است دیگر. آیا تفاوتی بین نبیل، اتمر و کسانی که نبیل آنان را بازی‌کنندگان با زندگی و مرگ انسان بی‌پناه این سرزمین می‌خواند، وجود دارد؟ چه تفاوتی بین کسی که معامله‌های ننگینی با استخبارات منطقه داشته است؛ با کسی که سال‌ها اسناد مربوط به این معاملات را در کشوی میزش قفل کرده است تا در زمان انتخابات و برای سرکوب رقیبش از آن استفاده کند وجود دارد. نقش مردم افغانستان؛ نقشی مردمی که نبیل انتظار دارد با خواندن نامه‌ها و گفت‌وگوهایش از او حمایت کنند؛ این وسط کجاست. اگر به عنوان شهروند افغانستان، نبیل حقی به من قایل بود، چرا این دیتای دست اول مربوط به سرنوشت من را سال‌ها بایگانی کرد، تا امروز برای سرکوب حریف سیاسی‌اش استفاده کند. آقای نبیل، در قسمتی از نامه‌ای که به صالح نوشته است، از او می‌خواهد که به تیم خودش بپیوندد و تیم خودش را تنها تیمی می‌داند که سزاوار آقای صالح است. او از تیم خودش، تیم متشکل از فرهنگ، فضیلت و وطن‌پرستی یاد می‌کند. وطن‌پرستی که سال‌ها راز ادامه‌ی کشتار مردم را در جیب نگه‌ داشته است، تا امروز وارد بازی سیاسی انتخابات شود و از این راز، برای رسیدن به پیروزی استفاده کند و مدعی باشد که ناجی این سرزمین و وضعیت رقت‌بار آن است.

آقای نبیل! این خینه‌ی پس از عید را بر کدام ناخن کشیده‌ شده‌ی ملت در خون نشسته‌ی افغانستان می‌گذارید؟!