نبرد اشرف‌غنى و عبدالغنى؛ خوانشی از واکنش‌های رسانه‌های جمعی و اجتماعی بر جنگ بهسود

زاهد مصطفا
نبرد اشرف‌غنى و عبدالغنى؛ خوانشی از واکنش‌های رسانه‌های جمعی و اجتماعی بر جنگ بهسود

بخش سوم و پایانی
نعمت رحیمی، فعال رسانه‌ای، در صفحه‌ی فیس‌بوکش به حملات گروه‌های تروریستی بر مردم عام به‌خصوص گروه قومی-مذهبی هزاره اشاره کرده و گفته است که هیچ‌کدام با چنین لشکرکشی‌ای پاسخ داده نشده است. او، وضعیت را مبهم و دشمن را ناشناس خوانده و نوشته است که تنها اژدهای خفته پشت این‌همه، «انحصار و داشتن قدرت مطلقه‌ی سیاسی است». به باور او، زمام‌داران افغانستان، «به غیر از نفرت گسترده‌ی قومی، نهادینه شدن فرهنگ حذف و انحصارطلبی تام»، چیزی به میراث نگذاشته‌اند. رحیمی، به زمام‌داران قوم خاصی اشاره نکرده؛ اما ظاهراً، منظورش از زمام‌داران، تصمیم‌گیرندگان اصلی قدرت‌اند که تصمیم عملیات چون بهسود را می‌گیرند.
هرچند حکومت، عملیات‌های دیگری هم برای دست‌گیری برخی از فرماندهان و افراد مسلح غیرمسئول به راه انداخته بود؛ اما عملیات بهسود، به نوع خود بی‌سابقه بود. پیش‌ازاین، حکومت برای دست‌گیری قیصاری، حسیب قوای مرکز، خراسانی و افراد دیگری از نیروهای ارتش استفاده کرده بود؛ اما جدیت حکومت در قبال علی‌پور و اعزام هزار سرباز زمینی و هوایی، برای مردم و خصوص گروه قومی-مذهبی هزاره، تکان‌دهنده بود و خاطرات تلخی از تجارب تاریخی آنان را زنده کرد؛ ستمی که همواره از سوی دولت‌ها و گروه‌های حاکم بر این قوم روا داشته شده بود؛ از نسل‌کشی عبدالرحمان و گرفتن زمین‌های آنان توسط پسرش حبیب‌الله تا نسل‌کشی توسط طالبان و طی چند سال اخیر زیر نقابی به نام داعش. همه‌ی این تجارب تلخ، در کنار نگرانی از آمدن طالبان، این پیام را برای مردم هزاره داد که باید خاموش بنشینند؛ پیامی که هم‌زمان از دو مجرا مخابره شد؛ مجرای اول حکومت و مجرای دوم، طالبان.
خادم‌حسین کریمی، روزنامه‌نگار، در مطلبی در روزنامه‌ی اطلاعات روز، گزارشی از آن‌چه در بهسود اتفاق افتاد، ارایه کرده و بر دو نکته تأکید کرده است. ۱: تقرر الله‌داد فدایی، فرمانده سابق میدان‌وردک به فرماندهی امنیه‌ی ولایت لغمان. الله‌داد فدایی، به اساس یافته‌های هیئت حقیقت‌یاب شورای امنیت، دستور شلیک به تظاهرات مردمی در بهسود را صادر کرده بود. با آن‌که وزارت داخله آن را از وظیفه برکنار و به نهادهای عدلی و قضایی معرفی کرده و حقوق بشر در گزارشی او را متهم به جنایت جنگی کرده بود؛ اما دوباره به وظیفه‌ی نظامی برگشت. کریمی، چشم‌پوشی حکومت از این جنایت را، بسترساز نفرت بین شهروندان و حکومت خوانده است.
۲: موضوع دیگری که این روزنامه‌نگار به آن پرداخته، اظهارات مقامات نظامی از جمله فرمانده قول اردوی ۲۱۵ میوند در پیوند به رویداد سقوط هواپیما توسط افراد علی‌پور است. او، «سگ‌ دیوانه» خواندن مردم به جرم حمایت از علی‌پور و صادر کردن حکم «شکار» آنان را توسط یک مقام نظامی، مصداقی از جنایت جنگی و بشری گفته است. به باور نویسنده، ده‌ها هزار نفر، تنها به دلیل قومی طرفدار علی‌پور هستند؛ تعدادی که ممکن به شکارگاه کلان‌تری نیاز داشته باشند. به باور نویسنده، چنین اظهاراتی، در شرایطی که مردم ترس از آمدن طالب و راه افتادن خشونت خیابانی هستند، می‌تواند بسترساز بیشتر شکاف‌های قومی-مذهبی در افغانستان شده و آن را مانند دهه‌ی هفتاد، تبدیل به کشتارگاه مردم بی‌گناه توسط گروه‌های تندرو قومی کند.
حبیب حمیدزاده، نویسنده، در پست فیس‌بوکی‌ای با استناد به نگاه اسلاوی ژیژک، عملیات دولت را، تروریسم سامان‌مند خوانده است. اسلاوی ژیژک، تروریسم را به تروریسم سیستمی و واکنشی تقسیم می‌کند. به باور ژیژک، بزرگ‌ترین تروریست‌ها نظام‌ها و کشورها هستند و جنگی که مقابل آنان راه می‌افتد، اغلب واکنشی است. حیمدزاده، حمله بر غیرنظامیان در بهسود را تروریستی خوانده و دولت را متهم به برتری‌طلبی و عملکرد قومی کرده است.
ولایت‌های مرکزی، به دلیل بافت قومی و مذهبی، دست‌کم در سال یک‌بار شاهد تنش بوده است؛ تنشی که بین هزاره‌ها و پشتون‌های ساکن در این مناطق یا کوچی‌ها، بر سر زمین‌ها درمی‌گیرد و پس از پادرمیانی دولت، به خاموشی می‌انجامد؛ خصومتی که به دلیل حضور طالبان در مناطق بیشتر پشتون‌نشین، به چالش بزرگی برای هزاره‌ها تبدیل شده است؛ از پیاده کردن مسافران در جاده‌ی جلریز که به جاده‌ی «مرگ» مشهور شده تا حملات بر روستاها و گروگان‌گیری. تلاش برای دست‌گیری علی‌پور، در این فصلی از سال، شاید بی‌ارتباط به فرارسیدن زمان جنگ هرساله‌ بین کوچی‌ها و هزاره‌ها نباشد.
بهار از راه رسیده و کوچی‌ها، در نقاط مختلف افغانستان به‌خصوص ولایات مرکزی، به علف‌چرها هجوم می‌آورند؛ هجومی که تقریباً هرسال باعث درگیری آنان با مردم محل می‌شود. در برداشت‌هایی از واکنش‌ها به شبکه‌های اجتماعی، دولت عملاً نماینده‌ی یک قوم خاص در افغانستان و قوه‌ی قدرت آن توصیف شده است؛ واکنش‌هایی که ممکن به دلیل آزردگی‌های تاریخی قومی باشد و یا عملکرد بومی-قومی در ساختار مدرن سیاسی. در تحقیقی که واحد اطلاعات اکونومیک، اخیراً نشر کرده، افغانستان در جمع کشورهای دیکتاتور جهان با نظام دموکراتیک شناخته شده؛ موقعیتی که بیان‌گر تحلیل‌رفتگی ساختارهای مدرن در فرهنگ و افراد بومی است؛ افرادی خالی از عقلانیت و دولت‌داری مدرن.
سیدرضا محمدی، شاعر و نویسنده، در یادداشتی در صفحه‌ی فیس‌بوکش، از تلخی درگیری بهسود در روزهای نوروز نوشته و از درد کوچی‌ها و ده‌نشین‌ها و سیاست‌های اشتباه حاکمان. او، مردم هزاره در ولایات مرکزی را، از فقیرترین مردم افغانستان خوانده که به دلایل مختلف مورد ستم قرار گرفته‌اند. او، بهسود را بهانه‌ای برای تحقیر هزاره‌ها خوانده و گفته است که این، هشداری از آمدن طالبان است و اگر مانند قبل آثار باستانی و روستاهای‌شان را آتش زد، صدای‌شان را بلند نکنند.
برخی در شبکه‌های اجتماعی، به‌نوعی حمله‌ی بهسود را چراغ سبز حکومت برای طالبان تعبیر کردند که خودشان را نماینده‌ی قوم پشتون در گفت‌وگوهای صلح عنوان کردند و سران حکومت را کنار زدند. تعبیرها، بیشتر به این تأکید کرده‌اند که حکومت، با حمله به بهسود، خواست نشان بدهد که با طالبان فرقی ندارد و آماده است با آنان شریک قدرت و عملکرد باشد. آن‌چه سید رضا محمدی، آن را هشدار برای هزاره‌ها خوانده، به‌نوعی تأکید بر این برداشت است؛ برداشتی که نگرانی‌های زیادی را خلق کرده است.
طالبان، به سران اقوام پیشنهاد داده‌اند که با آنان به‌عنوان نمایندگان قوم پشتون وارد گفت‌وگو می‌شوند؛ پیشنهادی که به لحاظ نبود تجربه در رهبران اقوام مختلف، وسوسه‌انگیز و خطرناک است؛ چون طالبان اگر موفق شوند حتا بدون شکل‌گیری حکومت موقت، در تبانی با رهبران اقوام دیگر به توافق برسند، افغانستان به وضعی بدتر‌ از دهه‌ی هفتاد می‌رود؛ چون ارگ میدان را خالی نمی‌کند و طالبان با همکاری مهره‌های داخلی، خشونت‌ها را چند برابر می‌کنند. این اتفاق اگر بیفتد، ارگ بازی را باخته است؛ بنابراین، باید راه چاره‌ای بجوید تا دل طالبان را به دست بیاورد. اگر چنین تقلایی در کار باشد، چه چیزی بیشتر از نمایش بهسود، می‌تواند توجه طالبان را جلب کند. نمایشی همزادپنداری که مطمینا طالبان را وسوسه می‌کند.
رویداد بهسود، خواسته یا ناخواسته، پرده از رازهای خفته‌ای برداشت؛ رازهایی که هرازگاهی در شبکه‌های اجتماعی توسط حساب‌های واقعی یا غیرواقعی –فیک- به نمایش گذاشته می‌شد؛ اما همه سعی می‌کردند، آن را به‌پای استخبارات و گروه‌های استفاده‌جو بیندازند و به روی‌شان نیاورند که هنوز، نفرت دیرینه‌ای بین اقوام مختلف خوابیده است و سال‌ها خون‌ریزی در میدان نظامی و تنش در میدان سیاسی، بخشی از خود جدایی‌ناپذیر مردم این سرزمین شده و به شکل‌های مختلفی خودش را نشان می‌دهد. نمایشی که دولت در بهسود به پا کرد و واکنش‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی صورت گرفت، سیلی‌ای بود که به‌صورت دو دهه‌ی اخیر خورد.
علی‌پور، یک فرمانده محلی است و هیچ عقلانیت سنجیده ‌شده‌ای را نمی‌توان از او انتظار داشت؛ دست‌کم از دولت می‌شد این انتظار را داشت که واکنشش را سنجیده‌تر انجام دهد. هیچ منطقی توجیه‌گر چنین حرکتی در شرایط فعلی نیست؛ شرایطی که همه چه، به تار مو بند است و اگر شکاف قومی-مذهبی بزرگ شود، همسایه‌ها و کشورهای آتش‌بیار معرکه‌ی افغانستان، به‌قدر کافی در اختیار همه سلاح قرار خواهند داد تا هم‌چنان این کشور چون زخمی ناسور، مصروف خاریدن خودش باشد.