منابع امریکایی در یک هفتهی اخیر، در مورد مذاکرات صلحشان با طالبان در قطر، نظرهای خوشبینانهای را ارائه کردهاند. جانب طالبان نیز خوشبینیاش را در مورد این دور از مذاکرات اعلام کردند که این، خبر از نزدیکشدن مواضع امریکاییها با طالبان در زمینهی صلح میدهد. این در حالی است که وضعیت زنان و چگونگی برخورد طالبان با این قشر، بحث نحوهی مشارکت طالبان، سرنوشت قانون اساسی افغانستان -که طالبان با آن در چندین مورد ابراز مخالفت کردهاند- سرنوشت عساکر طالبان در بعد از توافق و دهها بحث دیگر، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. محتوای مذاکرات هنوز به روشنی مشخص نیست؛ چرا که این گفتوگوها در پشت درهای بسته و دور از نظر دولت و مردم افغانستان به پیش میرود. واضح است که مردم افغانستان تشنهی صلح استند؛ اما صلحی که در تاریکی توافق آن صورت گرفته و مردم از جزئیات آن آگاه نباشند، به مشکل میتواند قابل توجیه باشد.
از مهمترین مسایل مربوط به توافق طالبان برای صلح، موضوع جنگجویان طالب است. سرنوشت جنگجویان طالب پس از صلح چه خواهد بود؟ در این زمینه ابهامات بسیار زیادی وجود دارد. پرسشهایی از قبیل؛ آمار جنگجویان طالب چقدر است؟ آیا این جنگجویان بر اساس توافق وارد ارتش افغانستان میشوند؟ اگر چنین است چگونگی و شیوهی ادغام این جنگجویان کدام است؟ سرنوشت گروه عظیم زندانیان طالب که در قید دولت افغانستان به سر میبرند چی خواهد شد؟ آیا همه توقیفیهای طالب آزاد میشوند؟
گروه طالبان در مورد آمار اعضایشان تا کنون حرفی قابل اعتنا و اعتمادی به میان نیاوردهاند. گاهی آمار بلندی ارائه کردهاند؛ ولی منابعی، به آمار ارائهشده، ابراز تردید کردهاند. بُعد اعتقادی تحریک طالبان که به ریشههای دین سنتی افغانستان برمیگردد، پیوندی پیچیده میان این گروه و تودهی بیسواد افغانستان ایجاد کرده است. یکی از مهمترین علل باز بودن دست طالبان در سربازگیری از میان مردم، به همین بحث اشتراکات اعتقادی طالبان با مردم برمیگردد. طالبان به سادگی با استفاده از منابر دینی و شیوههای مختلف تبلیغاتی از جمله شبکههای اجتماعی و رسانههای شان، میتوانند مردم را تشویق به پیوستن به صفوف جنگجویانشان کنند. علاوه بر مسئلهی دینی، پیوندهای از قبیل اشتراکات قبیلهای نیز به نفوذ طالبان در بین تودهی بیسواد (قسمتی از جامعهی افغانستان) کمک میکند. به این دلایل ارائهی آمار مشخصی از جنگجویان طالب بسیار مشکل است.
واحدهای کوچک جنگی طالبان در مناطق مختلف، توان قبض و بسط بسیار بالایی دارند. ممکن است آن عده جنگجویانی که مزد مشخصی به حیث اعضای دایمی تشکیل میگیرند، تا حدی روشن باشد؛ اما مشکل از جایی آغاز میشود که تعداد قابل ملاحظهای به دلایلی چون دستداشتن در قاچاق مواد مخدر، سنگهای قیمتی و … درآمد از این طریق، فرار از چنگ قانون حاکم در کشور به دلیل انجام تخلفهای جنایی و بزهکاریهایی که پیآمدش زندان است، و دلایل متعدد دیگر به صف طالبان پیوستهاند. در واقع طالبان برای قاچاقچیان، بزهکارها، متخلفان و غیره دستههای خطرناک، پناهگاه امنی بوده است. این موارد برآورد درست از اعضای گروه طالبان را به مشکل مواجه میکند.
وقتی آمار روشن نباشد، چگونه میشود بر حسب محاسبهی تقریبی به تعامل پرداخت؟ اعضای گروه طالبان آموزشهای حرفهای نظامی ندیدهاند. اگر بنا باشد که جنگجویان طالب وارد ساختار ارتش شوند، شیوهی تعاملشان با ساختار ارتش چگونه خواهد بود؟ آیا به طالبان واحدهای جداگانهای تشکیل داده و مسؤولیتهای مطابق توانشان به آنها واگذار میشود؟ اگر چنین است، آیا چنین دوگانگی در درون ساختار ارتش ممکن است؟ آیا در صورت ورود دهها هزار فرد آموزشندیده به ساختار ارتش و منابع امنیتی و دفاعی، ثبات حداقلی این نهادها را از بین نخواهد برد؟
ارتش و نیروهای مسلح افغانستان با حمایت مالی کشورهایی مثل ایالات متحدهی امریکا تمویل میشوند. ورود طالبان به ساختار ارتش دولت افغانستان را در شرایط دشواری قرار خواهد داد. پرسش این است که با ورود طالبان، کمیت نیروهای مسلح کشور ارتقا پیدا میکند یا این که قسمتی از سربازان آموزش دیده را اخراج و به جایش جنگجویان طالب را وارد میکنند؟ در محور طالبان مسایل گستردهی قومی وجود دارد که پیوسته رهبران تبارها از آن ابراز نگرانی کردهاند. چگونه مسألهی قومیت در ساختار بعدیای که طالبان قسمتی از آن را تشکیل میدهند، حل خواهد شد؟
براساس گزارشهای متعدد از مهمترین منابع تمویلکنندهی طالبان، کنترل تولید، پروسس و قاچاق مواد مخدر است. قسمت قابل توجه حمایتها از طالبان، به همین بحث برمیگردد؛ حتا قسمتی از درآمد جنگجویان طالب به جریانهای قاچاق وابسته است. موضعگیری طالبان در قبال مسأله تولید و قاچاق مواد مخدر در کشور چه خواهد بود؟ آیا طالبان آن قسمت از درآمدهایی که از در تریاک و دیگر مواد مخدر و قاچاق دارند، نادیده میگیرند، یا سهیم شدن در قدرت، دستشان را در استفادهی بیشتر از آن زمینهها باز تر خواهد گذاشت؟
از حساسترین مسایل مربوط به گروه طالبان، بحث اعتقادی و خطوط باورهای این گروه است. همچنان که در نشستهای پیهم صلح، این گروه از موضع سخت خود در زمینهی دیدگاههای دینیاش دفاع کرده است، آیا همین خوانش افراطی دینی به قانون مسلط در کشور تبدیل میشود؟ طالبان در هیچ یک از صحبتها و موضعگیریهای شان حرفی در مورد تعدیل دیدگاهشان نگفتند؛ برعکس با سرسختی تمام از همان نگرش افراطی دفاع کردند. روایت طالبانی از دین، یکبار در افغانستان تجربه شد. قوانین طالبانی از ریش مردان و نوع پوشش افراد گرفته تا انجام جبری و سروقت مسؤولیتهای عبادی و تطبیق حد بر متخلفین دامنه داشت. دستگاه قضایی طالبان با استفاده از متحجرترین نوع نگاه به دین، فضا را چنان به مردم کشور در زمان حاکمیتشان تنگ کرده بود که منجر شد تا طیفهایی از نسل جوان کشور نسبت به دین نفرت پیدا کند و این نفرت را بعد از سقوط حکومت طالبانی در دورهی دموکراسی نوین تا حدی بروز دادند.
فهم طالبان از دین، انجام مسؤولیت دینی در همه حال است و امر به معروف و نهی از منکر باید در اجتماع و کوچه و بازار توسط هر دیندار به حیث وظیفه انجام شود. این رویکرد تمام افراد طالبان را که وارد جامعه میشوند، در جایگاه محتسب مینشاند تا به حیث ناظر بر احوال افراد اجتماع عمل کنند و هر گاه تخلفی دیدند، وارد عمل شده و اقدام کنند. وضعیت کنونی جامعهی کشور و مناسبات فرهنگی و ارزشی حاکم، به خصوص در رابطه با نسل جوان، به گونهای است که کمتر قرابت با نگرش و خوانش دینی طالبانی دارد. متأسفانه روند مذاکرات و جایگاهی که اکنون این گروه یافته است، به نظر میرسد که این گروه را به حیث نیروی فاتح دینی وارد کارزار میکند. اعضای این گروه فاتح دینی، با غرور و نخوتی که از این پیروزی به دست میآورند، یقینا که بر اساس دریافت و آموزههایشان بهره خواهند برد. یک طالب که تمام عمرش را در کوه و دشت جنگیده و تربیتش در داخل یک ساختار بسیار عقبافتادهی خانوادگی در روستاهای دور با همان ذهنیت قبیلهای و افراطی دینی، شکل گرفته است، با جوان شهری که از نظر او شکستخورده و باید تابع اوامر نیروی فاتح باشد، چه میکند؟ تاثیرات این تقابل در سطح جامعه بسیار عمیق و گسترده خواهد بود.
منابعی که با طالبان در حال گفتوگو استند و توافقی که قرار است صورت گیرد، باید با شفافیت تمام به این زمینههای بسیار نگرانکننده پاسخ بدهند؛ در غیر آن، چیزی که پیش خواهد آمد، درگیری بیوقفه میان ذهنیت طالبانی شریک قدرت و نیروهای جوان تحصیلکردهی معتقد به رفتارهای آزادیخواهانه در سطح اجتماع خواهد بود. در صورت غفلت دامن این درگیری بسیار گسترده و داغ شکل خواهد گرفت.
انبوهی از پرسشها و ابهامات فضای مذاکرات صلح با طالبان را پر کرده است. متأسفانه هیچ مرجع مشخصی برای دغدغههای اقشار مختلف مردم که از آمدن طالبان در هراس استند، پاسخی مشخص ارائه نمیکند. گنگ ماندن این مباحث در جریان مذاکرات و نادیده گرفتن نگرانیهای مردم، به صورت یقین که بحث صلح را با چالش جدی روبهرو خواهد کرد؛ حتا اگر توافقی هم انجام شود، عملیساختن آن توافق بسیار دشوار خواهد بود.