دروغ فراگیر امارت طالبان

ابوبکر صدیق
دروغ فراگیر امارت طالبان

نویسنده: مهدی حکیمی

منبع: الجزیره

برگردان: ابوبکر صدیق

روند گفت‌وگوهای صلح افغانستان پس از انتظار طولانی‌مدت، در ۱۲ سپتامبر در دوحه‌ی قطر آغاز شد. این روند «گفت‌وگوهای صلح» پس از زمان خیلی کوتاه دوباره به بن‌بست رفت. این بن‌بست، ناشی از توافق‌نداشتن دو طرف {هیئت مذاکره‌کننده‌ی دولت افغانستان – طالبان} روی رویه و قوانین قضایی نظام آینده است که به اساس توافق دو طرف ایجاد خواهد شد؛ اما تا هنوز به دلیل اختلافات، تصمیم نهایی روی آن گرفته نشده است. این در حالی است که نزدیک به یک ماه از نشست ابتدایی گفت‌وگوی صلح افغانستان میان هیئت طالبان و دولت افغانستان می‌گذرد.
یکی از دو موضوع اساسی که منجر به نگرانی در این روند شده است، تاکید طالبان روی قوانین نظام قضایی به اساس – فقه‌ حنفی- است. این تنها گزینه‌‌ای است که در توافق‌نامه‌ی امریکا – طالبان به آن پرداخته نشده است. اختلاف دومی میان دولت افغانستان و طالبان؛ محور‌قراردادن توافق‌نامه‌ی طالبان – امریکا در گفت‌وگوهای صلح افغانستان به عنوان «قانون مادر » است. طالبان تاکید دارند که این توافق‌نامه، باید اساس گفت‌وگوهای صلح افغانستان را شکل بدهد.
این در حالی است که بیش‌تر مردم افغانستان، پیرو مذهب حنفی استند؛ اما تاکید طالبان در نظام قضایی تنها به فقه حنفی، به معنای محروم‌کردن میلیون‌ها باشنده‌ی این کشور مانند؛ شیعه‌ مذهبان و سایر اقلیت‌های مذهبی است. در مقابل دولت افغانستان، مذهب حنفی را در محور قوانین قضایی این کشور قرار داده؛ اما به کثرت‌گرایی – آزادی شیعه‌مذهبان و سایر گروه‌های مذهبی – در این کشور تکریم دارد.
تکیه‌گاه اصلی حکومت فعلی افغانستان، قانون اساسی این کشور است که به تمام مذاهب احترام گذاشته و هیچ تفاوتی میان آن قایل نیست. البته این روشن و واضح است که طالبان بنا به دلایلی ادعا دارند، قانون اساسی فعلی را نمی‌پذیرند و آن را غیراسلامی می‌پندارند. هرچند این اختلافات ابتدایی، اما به شدت عمیق استند. به همین دلیل است که طالبان روی «ویرژن – چارچوب» قوانین خود شان در نظامی که قرار است در آینده روی کار آید تاکید دارند. انتخابات، سیستم قضایی و دانش قضایی، آزادی بیان و حقوق زنان، از موضوعات مبهم نزد طالبان است و تنها گزینه‌‌ای که در حال حاضر گروه طالبان روی آن تاکید دارند، «امارات اسلامی همه‌گیر» است.
این ابهامات، آهسته آهسته به حقیقت نزدیک می‌شود. هرچند طالبان هم‌واره از ظاهر ساختن تنش‌های مذهبی خودداری کرده‌ اند و آن را هشداری برای تضعیف خود می‌دانند؛ اما تاکید طالبان روی امارت اسلامی، به معنای دورزدن کثرت‌گرایی مذهبی – دینی شیعه‌مذهبان و سایر اقلیت‌های مذهبی و فراموشی میلیون‌ها تنی است که نگرانی گسترده از به‌قدرت‌رسیدن طالبان و یا شریک‌شدن این گروه در نظام سیاسی آینده‌ی افغانستان دارند.
نگرش انحصاری – دینی طالبان و تاکید روی مذهب واحد در افغانستان، در تقابل با گذشته‌ی تاریخی مذاهب و باورهای اقوام این کشور است.
یکی از بدنام‌ترین و وحشت‌ناک‌ترین اعمال در ۴۰ سال تنش‌ افغانستان، قتل عام صدها تن از قوم هزاره‌ در سال ۱۹۹۸ در مزار شریف، به دلیل باورهای قومی – مذهبی بود. (هزاره‌ها، بیش‌تر مسلمانان اهل مذهب شیعه در افغانستان هستند) در جریان این کشتار، طالبان سه گزینه را برای هزاره‌ها پیشنهاد کردند: « سنی‌مذهب شوید، افغانستان را ترک کنید یا شما را می‌کشیم.» هزاره‌ها و سایر اقلیت‌های مذهبی – قومی در افغانستان، قرن‌ها با این چالش‌های مواجه بودند. زندگی سیک‌ها و هندوها در این کشور خیلی دشوار و پنهانی سپری می‌شود. یهودیان افغانستان زندگی کاملا پنهانی و به دور از چشم در جامعه دارند و به دلیل برخی از سنت‌های حساسیت‌زا، هویت خود را افشا نمی‌توانند.
افغانستانی‌ها هم‌واره شاهد اتحاد و دودستگی در میان سنی‌ – شیعه در این کشور بود‌ه اند. این کاملا روشن است که تنش‌ها و خشونت مذهبی، از بیرون به داخل این کشور انتقال و در درون جامعه منتشر می‌شود. اعمال و تقسم‌بندی دینی – مذهبی طالبان در افغانستان به اتحاد و هم‌دلی شهروندان آسیب جدی می‌رساند. افزون بر آن، رفتار نامناسب طالبان در برابر مذهب شیعه‌ و قوم هزاره، ریشه در باورهای تندرو گروه‌های تروریستی مانند؛ داعش، القاعده و گروه‌های وابسته‌ به این جریان‌ها در افغانستان دارد.
در حالی که در سطح کلان، طالبان و داعش خود را دشمن هم‌دیگر معرفی می‌کنند و این موضوع، به جنگ گرم در میان ‌شان تبدیل می‌شود؛ اما زمان هدف‌قراردادن گروه‌ها مذهبی – قومی خاص، نگران اهداف راه‌بردی خود شان می‌شوند.
پژوهش‌های جرایم جنگی و جرایم حقوق بشری در افغانستان، باید وجه مشترک گروه‌های طالبان، داعش و القاعده را به ویژه در بخش راه‌بردها و نهادهای داخلی آنان در رابطه به هدف‌قراردادن گروه‌های مذهبی – قومی، به صورت بنیادی مورد بررسی و تحقیق قرار بدهد.
چارچوب پیشنهادی مذهبی طالبان، مبنای مخالف با سایر گروه‌های قومی – مذهبی در افغانستان نیست؛ اما آنان در تلاش اعمال دیدگاه‌های خویش به صورت یک‌جانبه روی همه گرو‌های مذهبی – قومی در این کشور استند. زندگی در ساحات زیر کنترل طالبان؛ در حالی‌که نمایندگان ‌شان در قطر در برابر جهان تعهد به مراعات برخی از گزینه‌ی «کثرت‌گرایی اعتقادی» کردند، نسبت به سایر مناطق این کشور کاملا استثنایی است. هیج تعهدی برای حمایت از حقوق زنان، وجود ندارد. طالبان بالای مکتب دختران حمله می‌کنند و دروازه‌های دخترانه را می‌بندند. هم‌چنان زنان و جوانان را مورد حمله قرار می‌دهند؛ در حالی که مردم افغانستان موضوعات بی‌پیشنه‌‌ای را از زبان تیم مذاکره‌کنند‌ه‌ی این گروه در قطر شنیدند.
در حال حاضر، افغانستان به کثرت‌گرایی فرهنگی به صورت عینی نزدیک شده است و اختلافات مذهبی، دینی و زبانی به حد اقل کاهش یافته است. این ارزش‌ها نشان می‌دهد که چه ‌چیزی برای‌ شان مقدم است و روی‌کرد خلاف این ارزش‌ها، قابل تحمل نیست. با این همه چه کسی دیدگاه و عقیده‌ی طالبان را قبول خواهد کرد و از امارت طالبانی استقبال می‌کند. تفاوت‌ دیدگاه میان طالبان و دولت افغانستان در میز مذاکره حیرت‌آور نیست و موضوع قابل پیش‌بینی بود. طالبان پیش از این، تعهد مبارزه با تروریزم را شکسته اند؛ زیرا با القاعده از نزدیک مشورت و عملیات داشته اند. امارت اسلامی بازی دوگانه را پیش رو گرفته است؛ برای حفظ قوت خود، چراغ سبز به صلح به عنوان یک فرصت نشان می‌دهد تا منجر به توسعه‌ی طالبان شود. با تمام این چالش‌ها، صلح یک فرصت برای ظاهرشدن طالبان در سطح بین‌المللی است.