نوشته شده در وبسایت «اکونومیست»
مترجم: مهدی غلامی
به نظر میرسید، شکاف کاملی باشد. در اوایل سپتامبر، رییسجمهور دونالد ترامپ، توییت کرد که نه تنها نشست با مذاکرهکنندگان طالبان را لغو کرده، بلکه از گفتوگوها نیز صرف نظر کرده است. امید به این که امریکا و طالبان راهی برای پایان دادن به جنگ طولانی و وحشتآور افغانستان پیدا کنند؛ از میان رفت. در عوض، به نظر میرسید که امریکا دوباره دست به تدابیر یکجانبه زده است و شمار نیروهایش را نیز از ۱۴٫۰۰۰ سرباز به ۱۲٫۰۰۰ رسانده است؛
اما در این هفته، طالبان و دولت افغانستان که مورد حمایت ایالات متحده است، دوباره با هم در تماس شدند، آن هم برای تبادل اسرا که کم اتفاق میافتد. کِوین کینگ امریکایی و تیموتی ویکس آسترالیایی، زمانی که در کابل مشغول درس دادن بودند، توسط مردان مسلح در سال ۲۰۱۶ اختطاف شدند. حالا قرار است با معاملهای که خلیلزاد، نمایندهی امریکا در افغانستان به وجود آورده، آن دو در بدل رهایی زندانیان طالبان که نزد دولت افغانستان استند، آزاد شوند.
آقای خلیلزاد، زمان زیادی را صرف زمینهسازی برای گفتوگوهای صلح کرد و به ویژه حمایت کشورهای همسایه مانند پاکستان را در مورد این گفتوگوها به دست آورد. پس از آن ماهها با نمایندگان طالبان در قطر چانه زد. تیمهای مذاکرهکننده در ماه سپتامبر، بر سر طرحی که قرار بود رییسجمهور ترامپ روی آن مهر و امضا کند، به توافق رسیدند؛ اما ترامپ آن دیدار را لغو کرد. طالبان پیمان بسته بودند که هم از فعالیت گروههای تروریستی بینالمللی مانند القاعده در افغانستان جلوگیری میکنند و هم برای بحث در مورد آیندهی کشور با دولت افغانستان که قبلا آن را نامشروع میخواندند، وارد گفتوگو شوند. در بدل آن، ایالات متحده بیشتر نیروهایش را به تدریج از افغانستان خارج میکرد. تلاشهای خلیلزاد اولین جستوجوی واقعی برای یک سازش سیاسی پس از آمدن به این کشور در سال ۲۰۰۱ بود. این آمدن، طالبان را از قدرت خلع کرد؛ اما هرگز از بین نبرد.
ناامیدی ترامپ از مذاکرات صلح، قابل درک بود. او کشته شدن یکی از سربازان امریکایی در یک بمبگذاری طالبان که چند روز پیش از نشستِ برنامهریزی شده انجام شد را دلیل آن شکاف خواند؛ اما انتقادهای فزاینده از سوی متحدانِ جمهوریخواه مانند لیندسی گراهام که یک سناتور جنجالی است، باید فکر ترامپ را مغشوش کرده باشد. آنها میترسیدند که مذاکرات، پوشش محضی برای تسلیم شدن امریکا باشد.
آزادکردن سه اسیر ارشد طالبان در بدل آن دو استاد، باعث ناراحتی آن عده از سیاستمدارانی خواهد شد که خواستار رفتار سختگیرانهای در سیاست خارجی استند. این سه نفر، سازماندهندهی حملات انتحاری، کاکایِ معاون گروه طالبان و انس حقانی، برادر سراجالدین حقانی، رهبر شبکهی بیرحم حقانی که در عمل، رهبر عملیات نظامی طالبان است، میباشند. تحلیلگران، این تبادله را نه تنها نشانهای برای ازسرگیری گفتوگوها میدانند؛ بلکه معتقد اند که شبکهی حقانی، خشونتبارترین و افراطیترین عضو طالبان، آماده است تا بخشی از هر گونه سازش باشد.
در عین حال، امریکا بدیلهای خوبی برای گفتوگو ندارد. همان گونه که ترامپ ترجیح میدهد، خروج نیروها ثابت خواهد کرد که سیاستِ نزدیک به دو دههی امریکا شکست خورده است. این سیاست باعث افزایش جنگ، تضعیف دولت افغانستان و ایجاد میدان جنگی برای کشورهایی مانند پاکستان و هند خواهد شد.
طالبان هم دلایلی برای مذاکره کردن دارند. آنها در میدانهای جنگ، کنترل اکثر مناطق روستایی کشور و فرستادن انتحاریها به پایتخت و مراکز دیگر ولایتها، دست بالاتری دارند؛ اما میدانند که در این جنگ پیروز نمیشوند.
نتایج انتخابات ریاستجمهوری که هنوز هم آرای آن در حال شمارش است و امکان دارد انتخابات را به دور دوم در بهار سال آینده بکشاند، برزخی در سیاست افغانستان شده است؛ اما آن قدرها که به نظر میرسد، مانعی در راه صلح نخواهد بود. طالبان از دیر زمانی به این سو میخواستند در مورد تقسیم قدرت، نه تنها با دولت، بلکه با طیف گستردهتری از بزرگان به شمول قدرتمندان محلی، گروههای جامعهی مدنی و هر نوع سیاستمداری مذاکره کنند. اگر این الگو آغاز شود، تردیدها در بارهی نتیجهی انتخابات، اهمیت کمتری پیدا میکند.
اگر همه چیز بد پیش برود چه؟ لارِل میلر از گروه بینالمللی بحران که یک اندیشکده است، راست میگوید که برای ماندن همیشگی نیروهای امریکایی در افغانستان – ایدهای که مارک میلی، رییس ستاد مشترک ارتش در این ماه با آن موافقت کرد – هیچ نقشهی دومی وجود ندارد. برای شروع باید گفت که در حکومت ترامپ، به هیچ یک از تعهدات امریکا نمیتوان اعتماد کرد. خروج ناگهانی نیروهای امریکایی از سوریه، نشاندهندهی توانایی او برای تکرار همان سناریو برای افغانستان است که پیامدهای ویرانگری خواهد داشت. تمام اینها دلایلی اند که دولت افغانستان را به سرکردن با طالبان زیر یک سقف وادار میکند. برای مردم عادی افغانستان، صلح به این زودیها نخواهد آمد.