خیابان فرخنده، دیگر فرخنده نیست

ریحان تمنا
خیابان فرخنده، دیگر فرخنده نیست

هنوز روشن نیست که سهم زنان را از فرهنگ، اجتماع و سیاست بر اساس چه معیاری ارزیابی می‌کنند. به نظر می‌رسد هنوز قاعده‌ی روشنی نیست تا به عنوان معیار مشارکت و سهم‌بندی شناخته شود؛ جز همان رویکردهای سنتی که پس‌مانده‌های مردان، اگر دیگر متقاضی نداشته باشد به زنان واگذار می‌شود. در غالب اوقات زنان نقش سیاهی لشکر در میدان‌های رویارویی و مقابله را بازی می‌کنند و گاهی هم در رقابت‌های قومی و تباری از زنان ابزاری جهت استفاده در بازی تقابل ساخته می‌شود. به هر حال آ‌نچه روشن است، یک رویکرد کلی و عام نسبت به نادیده ‌گرفتن نقش و شخصیت زن در جامعه‌ی افغانستان است. مثلا وقتی به یک زن مدال می‌دهند، برای این‌که دلیل اصلی این افتخاربخشی را بدانیم، نمی‌توان تنها به شخصیت و جایگاه زنی که مدال گرفته است، مراجعه کنیم، بل‌که همزمان باید به دلایلی مثل اهمیت و نقش این مدال در رقابت‌های گروهی، قومی، زبانی و غیره توجه کرد. گاهی هم این تجلیل و تکریم‌ها به زن، برمی‌گردد به بحث تبلیغاتی یک گروه و تیم سیاسی. سال‌ها است که از زن چنین حربه‌ای ساخته‌اند. این رفتارها در واقع توجه به توانایی‌ها و شخصیت زن نیست، بل‌که نوعی سوء استفاده از زن در رقابت‌های تبلیغاتی و سیاسی است. مثلا یک گروه برای اینکه وانمود کند متعهد به تمام اقشار اجتماعی است، یک تعداد زن‌ها را از نزدیکان و وابستگان سیاسی خود در نظر گرفته و تقدیر و ستایش می‌کنند. کاربرد سیاسی چنین رفتاری مطمح نظر است نه ستایش از کار شایسته یا دست‌آورد خاصی که یک زن دارد. به همین دلیل بیش‌تر زنانی که تقدیر می‌شوند، گاهی خودشان هم نمی‌دانند چرا مورد تقدیر قرار گرفته‌اند.

سهم زنان در تمام عرصه‌ها کم و ناچیز است. مثلا در امر نام‌گذاری جاده‌ها و خیابان‌ها یا دیگر امکان مهم، آنقدر کم است که در مقایسه با مردان، قابل محاسبه نیست. این درحالی است که نقش واقعی زنان در مقایسه با سهم‌شان بسیار جدی‌تر و پررنگ‌تر می‌باشد. قهرمان‌های زن در تاریخ افغانستان قهرمان‌های بسیار گمنام‌اند. اگر از قهرمان‌ها و زنان بزرگ و نام‌آور این سرزمین در جهاتی هم یاد می‌شود، در حد نام‌گذاری یک مکتب یا مکانی کم توجه مثل آن می‌باشد. بعد از دوره‌ی سیاه طالبان و بازشدن صفحه‌ی دموکراسی در افغانستان در حدود دو دهه‌ی گذشته، هزاران مکان عمومی و مهم به نام مردان نام‌گذاری شد؛ اما در این میان نام زنان نام‌آور کمتر دیده می‌شود. مشکل این‌جاست که اگر در مواردی خاص، جایی هم به نام زنان نام‌گذاری شده، با مجموعه‌ای از نارضایتی‌ها و واکنش‌های گروهی و فردی مواجه شده است. مواردی را می‌توان نام برد که بعد از نام‌گذاری، طولی نکشیده، نام مکان یا محل را با ترفندی عوض کردند و جایش را به نامی مردانه یا چیز دیگری دادند.

خیابان فرخنده، زنی که نماد مظلومیت زن این سرزمین است، امروز دیگر به نام فرخنده نیست. چرا نام خیابان فرخنده عوض شد؟ کی‌ها از نام فرخنده می‌ترسیدند که آن را از سر بازار برداشتند؟

فرخنده تنها نام یک زن مظلوم نیست؛ بل‌که در عین حال منابع خشونت و تعصب و تبعیض متعددی را عریان می‌کند. این نام، مردان زن‌ستیزی که در این جامعه کم نیستند را با خوی وحشیانه‌ی شان روبه‌رو می‌کند و به آن‌ها از بی‌رحمی و ظلم و استبداد شان می‌گوید. نام فرخنده مغزهای درمانده‌ی مملو از تبعیض را تکان می‌دهد و برای کسانی که با تفکر تبعیض زیسته و امروز به پای چنان ارزش وحشت‌آفرینی مانده اند، نقش آیینه را بازی می‌کند. آیینه‌ای که با هر بار گذشتن از خیابان فرخنده، صورت کریه‌ی فکرشان را به آن‌ها نشان می‌دهد و این تجربه علاوه بر ابعاد دیگرش، طعم تلخی را نیز به کام می‌اندازد. غالب آن‌ها دوست ندارند فکرشان را بی‌پرده ببینند. این است که خیابان فرخنده، بی فرخنده میشود. فرخنده آیینه‌ی بازنمایی خشونت علیه انسان-زن است. شاید دلیل اصلی برداشتن نام فرخنده از رهگذر خیابان همین باشد و شاید هم دلایلی دیگر؛ اما آنچه مرا به خیابان فرخنده پیوند می‌زد، سرنوشت مشترک ما است که توام با تبعیض شکل گرفته است. گذر از خیابان فرخنده برای هر کسی یک پیام داشت. پیامی که بازتاب حادثه‌ای در جغرافیایی عینی است؛ اما دنیایی ذهن را بر می‌انگیزد و به واکنش وا میدارد. هر زنی با گذر از خیابان فرخنده به آگاهی از سرنوشت خود دعوت می‌شود تا ابعاد گسترده‌ی مظلومیت و تظلمی را که گرفتار آمده است، بشناسد. این خیابان، دیگری را به درک رفتارهای توده‌ی این مردم دعوت می‌کند. شاید کسی با قدم‌ زدن در خیابان فرخنده، پیکر سوخته‌ی زنی در ذهنش نمایان می‌شود که روزی خود شاهد سوختنش بوده. خیابان فرخنده هزاران پیام را به رهگذران داشت. شاید خیلی‌ها نمی‌خواستند با آن مواجه شوند. این است که تصمیم برآن می‌شود تا نام فرخنده ازاین رهگذر برداشته شود. گویی با برداشتن این نام، ذهن خیلی‌ها راحت می‌شود.

این‌جا یک نام که خیابانی را به قدم‌گاه آگاهی تبدیل می‌کند برداشته می‌شود و در عوض سال‌ها است خیابان‌های متعددی با نام‌هایی تزیین می‌شود که خیلی ذهن‌های عدالت‌محور و درد دیده، از قدم زدن در آن رهگذار، احساس سرشکستگی و تلخی می‌کنند.

سهم زن‌ها از خیابان‌ها در مقایسه با حجم دردها و محرومیت‌های شان کمتر است. نگاه ابزاری به زن هم‌چنان حاکم است؛ در حالی که خصوصیت خشونت‌زدایی زن‌ها می‌تواند در کاهش سطح خشونت در جامعه و ایجاد تعادل روحی برای شکل‌گیری جامعه‌ی آرام کمک کند. زنان را به حاشیه می‌برند، چرا که جامعه‌ی مردسالار و زن‌ستیز، در عرصه‌ی مدیریت چنین مهم‌هایی ضعیف است.

بهتر است انسان این جامعه در خیابان رابعه‌ی بلخی که پیام‌آور نرمی و عطوفت است قدم بزند تا خیابانی به اسم کسی که یادآور قتل و جنگ‌های خانمان‌برانداز است.