گویی هیچ جای این سرزمین متعلق به ما زنان نیست. وقتی به هر گوشهی زندگی در این جامعه و این سرزمین نگاه میکنی، سازه ها مردانه است. حق زن حرفهای گزاف و مفت نیست. حق زن یک حقیقت است که باید عینیت بیابد. حق زن باید در تمام مناسبات دیده شود، نه اینکه با خوشخیالی و نرمزبانی به دنبال بیان چیزی باشیم که واقعیت ندارد. از هر جایی به شناخت حضور زن در این جامعه آغاز کنی، به این نتیجه میرسی که بحث حقوق زن باد هوا است. البته نه اینکه حقوق زن بلکه حقوق اقشار زیادی مورد فراموشی قرار گرفته است؛ اما زنها بزرگترین کتلهی انسانی این سرزمیناند که در بسا مورد نادیده گرفته شدهاند. حق باید عینیت بیابد تا اثبات شود. حق ما در دنیایی عینی کجاست؟ جایی که بیشتر میتوان زنان این جامعه را دید تا هنوز که هنوز است، همان چاردیواری آشپزخانه میباشد. چاردیواریای که تاریخ بسیار طولانی با زن دارد. حتا همانجا در آشپزخانه هم وقتی با دقت به ابزاری که در آن هست نگاه کنی، بیشتر مطابق خصوصیات مردانه ساخته شده و شکل یافته است. در کشورهای که حقوق زن عینیت یافته است، هر چیزی که تولید یا ایجاد میشود، به نحوی ذهنیت توجه به زنان به عنوان بخشی از جامعه را در آن میبینی. از ساختمانهای شهری، پیادهروها، تا موترهای نقل و انتقالات عمومی و در خانه. همه جا میتوانی حضور زن را از اشیا و سازهها حس کنی و ببینی. اینجا اما قصه فرق میکند. این جامعه همه چیز را مردانه میسازد. معنای این حرف این است که چه در خانه و چه در بیرون، آنچه ما را احاطه کرده است، به نوعی استبداد مرد را تداعی میکند. من اگر بخواهم در آشپزخانه در یک قوطی روغن را باز کنم، برایم ساده نیست. آشپزخانهها در این جامعه محیط کار زنان است؛ اما در قوطی روغن را باید یک مرد باز کند، چون در ساخت آن هیچ توجهی به حضور زن و مطابقت خصوصیات استفاده از قوطی روغن با شرایط بدنی زنان نشده است. قوطی میتوانست دری داشته باشد که با کشیدن کلیدش باز شود؛ اما سفارشات برای این جامعه را مردان طرحریزی میکنند و در نهایت حتا درب قوطی روغن نیز به دستان مرد ضرورت دارد تا باز شود. جوهای خیابان دوطرفش اینقدر فاصله دارد که مردان بتوانند از آن عبور کنند. زنان اما برای عبور از عرض جوهای کنار پیاده رو، مشکل دارند. مردانی که طرح جوهای حاشیهی پیادهروها را میریختند، مطابق وضع بدنی خود ساختند. شاید یک مردی را آوردند و گفتند از عرض این جو بگذر تا فاصلهی دوطرف جو را تعیین کنند. در آن وقت من یقین دارم که در ذهن هیچ کدام آن مردان جسم زنی مجسم نشده است تا اندازهی جو را با قدمهای این قشر هم بسنجند. اینجا وقتی قصد ساختن چیزی کنند، با ذایقه و میل مردانه و با اندازههای مردانه میسازند. فکرش را بکنید! امروز کودکان ما نمیتوانند از جوهای حاشیهی سرکهای کابل رد شوند. اگر پلی نباشد، کودک از عرض جو نمیتواند بگذرد؛ درست مثل زنان این جامعه. قشرهایی که به دلایل تاریخی یا فرهنگی یا هر دلیلی دیگر ضعیف واقع شدهاند، با بیرحمی تمام در همه حوزهها نادیده گرفته میشوند. در موترهای عمومی جای مشخصی مطابق وضع و توانمندی کودکان نیست. در ادارات دولتی مطابق وضع زنان و کودکان تسهیلات نیست. در خیابانهای این جامعه زنان و کودکان نادیده گرفته شدند. تنها این نیست که گلایهگذاری از گذشته داشته باشیم و همه قصور را به گردن گذشتهها بیندازیم. بلی گذشتههای ما زنان را در بسیاری زمینهها ندیدند و این یک واقعیت تلخ است؛ اما در سازههای امروز هم زنان نادیده گرفته میشوند. به طرحها و برنامههای ادارات نگاه کنید. اگر چیزی هم برای استفادهی زنان میسازند، ریشه در خواست مردانه دارد و به نوعی آزادی یا یک حق دیگری از زنان را محدودتر میسازد. زنان و کودکان در طرحهای شهری و حوزههای دیگر باید در نظر گرفته شوند و بر اساس وضع شان به آنها توجه صورت گیرد. علاوه بر آن، مواردی از این دست به تحکیم هویت و شخصیت زنان نیز کمک میکند. در جامعهای که زنان با شکل و طرح خیابانها و ساختمانهایش بیگانه استند و در مکانهای عمومی و فضاهای بیرونی و دیگر سازه هایش سهم و حق خود را نمیبینند، عدالت نیز به چشم نمیخورد. عدالت نسبت به همه اقشار در هر چیز اجتماع باید بازتاب یابد.