ادغام جنگ و بازی

عبدالله سلاحی
ادغام جنگ و بازی

پیروزی شکل‌های مختلفی دارد و برخوردهایی که در نسبت به آن صورت می‌گیرد نیز به پیمانه همین گوناکونی می‌تواند متفاوت باشد. به طور مثال؛ پیروزی‌ای که در جنگ‌ها به دست می‌آید به دلیل این‌که توسط سلاح و تفنگ حاصل شده است هر گلوله‌ای که شلیک شده به عنوان صدایی برای پیروزی و نعره‌ای برای پیروزی خواهد بود.

افغانستان کشوری است که به دلیل سال‌های زیادی که جنگ داخلی (جنگ با خودی) در آن در جریان بوده است مفهوم پیروزی را گم کرده است؛ در واقع، مردم این کشور سال‌هاست که با مفهوم انتزاعی و غیرقابل درک از پیروزی روبه‌ رو بوده‌اند.

جنگ، در زمان پیروزی از میان نمی‌رود بلکه شکل عوض می‌کند؛ زمانی که حریف را مغلوب می‌کنیم، نعره‌ها و حرکاتی که در مقابل او به نمایش می‌گذاریم، مبارزه دیگری است که با روان او به پیش گرفته‌ایم. اما باید بدانیم که این حرکات و سر و صداها از کجا و از چه شرایطی در وجود ما به حرکت افتاده است. چرا که در اثر درگیری با هرپدیده‌ای به مرور زمان، اخلاقیات و رفتاری در ما پدید می‌آید که ناشی شده از ساختار آن پدیده و عادت به آن است.

جنگ، فضای وحشتناکی است که حمله و ضد حمله در آن به یک شکل بروز پیدا می‌کند؛ وقتی که کسی بر ما حمله می‌کند از وحشتش فریاد بر می‌داریم و وقتی که بر کسی حمله می‌کنیم هم برای ایجاد وحشت، فریاد بر می‌داریم. این حرکات در وجود ما اختیاری نیستند بلکه از شرایطی که در آن، مدت زیادی را سپری کرده‌ایم به وجود آمده است؛ امروز اگر با پیروزی تیم ملی کرکت، مردم به جای هورا کشیدن‌ها و رقصیدن‌ها در خیابان، دست به اسلحه می‌برند،  نشان‌دهنده شادی آنان نیست؛ این عمل بیانگر خشم آنان است؛ خشمی که از سردرگمیِ در پی چیستی پیروزی ناشی می‌شود.

آتش‌کشودن به طرف هیچ (شادیانه)، در صورتی که به شکل روان‌شناختی واکاوی شود، چیزی جز سردرگمی در معنای دشمن نیست؛ ادغام پیروزی‌ای که در یک بازی ورزشی به دست می‌آید با پیروزی نظامی و مسلحانه، خود نشان دهنده عدم درک از چیستی و چگونگی پیروزی است و این موضوع در ضمن این که مفهوم بازی و جنگ را باهم یکی می‌کند، معنی رقیب و دشمن را نیز در هم می‌آمیزد.

شلیک شادیانه، یعنی تیری که در فضای خودی پرتاب می‌‌شود، شکست و پیروزی را یکی می‌داند؛ چرا که برای چنین تیری هدف وجود ندارد و این یعنی جنگ درونی.  در بسیاری از شلیک‌ها که در پی پیروزی‌های تیم ملی صورت گرفته است قربانی جانی داشته‌ایم؛ از میان کسانی که خود از پیروزی تجلیل می‌کردند، افرادی زخمی شده و بسیاری هم کشته شده‌اند؛ درست مثل هر جنگی که در نهایت کشته و زخمی از خود به جا می‌گذارد. جنگ در افغانستان، تنها در میان دو جناح نیست بلکه در درون شهروندان آن در جریان است؛ در شادی‌ها و در خشم و اندوه‌شان.

پیروزی‌ای که در ورزشگاه‌ها کمایی می‌شود، احساس ملی‌گرایانه‌ای را با خود به وجود می‌اورد که اگر به شکل درست در فضای مناسب در میان مردم بروز پیدا کند، می‌تواند آشتی درونی‌ را حتا در یک فرد به وجود بیاورد. آشتی‌ای که جنگ درونی فرد مبنا بر این که دشمن چیست؟ از ذهن خارج شود.

برخوردهای مردم در پیروزی‌های ملی، نشان می‌دهد که ریشه جنگ نه تنها در میان گروه‌ها بلکه در درون افراد آن نیز است. به گونه‌ای که هر فردی در رفتار روزانه خود، دیگران را به دید یک رقیب می‌بیند و سعی می‌کند به معنایی از مفهوم دشمن برسد.