نویسنده: عبدالقاهر بهشتی
صلح نیاز مبرم و اساسی برای پیشرفت و ترقی جوامع بشری به شمار میرود که انکشاف متوازن، ملتسازی، حکومتداری خوب و مدرن، نیازمندی شدید به صلح و ثبات دارد. در کشورهای جهان اول، صلح مسألهی فرامرزی برای امنیت و صلح درونی کشورهای صنعتی و توسعهیافته مورد توجه قرار دارد که به همین لحاظ، کشورهای قدرتمند و دارای ثبات سیاسی، جهت حفظ صلح و امنیت در کشور خویش، مبارزه با تروریسم در کشورهای جهان سوم را در دستور کار نهادهای امنیتی و سیاست خارجی خویش قرار میدهند.
امروزه کشورهای جهان سوم نسبت به همه کشورهای دیگر، دچار مشکلات و چالشهای برهمزنندهی امنیت ملی و صلح و ثبات است.
اففانستان به عنوان یکی از کشورهای جهان سوم از این امر مستثنا نبوده و بیش از یک دهه میشود که در کنار مبارزه و جنگ با هراسافگنان داخلی و خارجی، پروسهی صلح را نیز در گفتمان سیاسی خویش دنبال میکند. گفتمان صلح افغانستان با فراز و نشیبهای جدی مواجه بوده که در این نوشتار سعی بر آن است تا به گونهی فشرده، چالشهای موجود بازنمایی شود و راهکار بیرونرفت از چالشها را پیشکش کنم.
چنانچه تعریف از صلح داشته باشیم، میتوان صلح را این گونه تعریف کرد؛ صلح، همزیستی مسالمتآمیز و عدم تعرض، به معنای جنگ نکردن است؛ اما در فرهنگ سیاسی، صلح به معنای حالت آرامش در روابط عادی با کشورهای دیگر و فقدان جنگ و نظام تهدید است.
همزیستی مسالمتآمیز در روابط میان کشورها با نظامهای مختلف، به معنای رعایت اصول حق حاکمیت، برابری حقوق، مصؤونیت تمامیت ارضی کشورها، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها و فیصلهدادن به مسائل بینالمللی است.
بیشتر از سه دهه است که مردم ما در آتش جنگ میسوزند، زندگی مسالمتآمیز در افغانستان به رؤیا تبدیل شده، همه مردم افغانستان دیدهبهراه پرواز کبوتر صلح در آسمان نیلگون اند. مردم افغانستان از ابر تاریک جنگ که بر فراز آسمان ما قرار دارد، خسته شده اند. ارزشمندترین پدیدهی انسانی به مفهوم واقعی صلح است که از اولویتهای اساسی زندگی مرفه و تداوم حیات سالم و باهمی، توسعهی سیاسی و اجتماعی جوامع بشری به حساب میآید؛ زیرا تأمین صلح و ثبات در یک جامعه، موجب سعادت و خوشبختی آن شده و همین نظم باعث آن میشود که جامعه به سوی ترقی و پیشرفت سوق داده شود.
بنا بر این، در این نوشته، به منظور ارائه راهکارهای واقعبینانه و عملی، ابتدا چالشهای موجود فراراه صلح افغانستان را به صورت فشرده یادآوری میکنیم و پس از آن، راهکارهای مورد نظر را کوتاهمدت و استراتژیک ارائه خواهم کرد.
چالشهای موجود
برای رسیدن به صلح و ثبات در افغانستان پساطالبان، شورای عالی صلح شکل گرفت؛ این شورای به صورت فوری و بدون استراتژی مشخص به فعالیت آغاز کرد؛ نقشهی راه رسیدن به سرمنزل مقصود را در دست نداشت و از نبود راهکارهای مدون نیز رنج میبرد. به اساس مطالعاتی که در مورد سیر زمانی روند صلح و فعالیت شورای عالی صلح افغانستان داشتم، به چند چالش عمده تا رسیدن به صلح در افغانستان پی بردم؛ عدم وفاق سیاسی، افراطیت، فقر و تنگدستی، مداخلات کشورهای خارجی، عدم ساختار مناسب و برنامهی استراتژیک شورای عالی صلح، مهمترین چالشها فراراه صلح در افغانستان است.
اما راه حل چیست، با چه راهکارهایی میتوان به این مشکلات فایق آمد و به صلح و ثبات دست یافت؟
با توجه به لغو بخش اجرایی شورای عالی صلح و به وجود آمدن وزارت دولت در امور صلح، از ارائه راه حل برای چالشهای شورای عالی صلح حذر خواهم کرد و اما با در نظرداشت سایر چالشها، برای تأمین و تحکیم صلح و ثبات در افغانستان، راهکارهای آتی در دو برههی زمانی کوتاهمدت و درازمدت مؤثر و مفید خواهد بود.
راهکارهای کوتاهمدت برای رسیدن به صلح
۱- ایجاد هیأت همهشمول برای صلح (وفاق سیاسی)؛ هیأت همهشمول گفتوگوهای صلح از دغدغههای تمام اطراف دخیل در مذاکرات صلح است که میخواهند نقش خویش را در این روند ایفا کنند؛ بنا بر این، به نظر نویسنده حکومت افغانستان به اساس اصل انتخابات علنی بین احزاب سیاسی و نهادهای مدنی، هیأت همهشمول را از میان طیفهای مختلف سیاسی، مدنی، فرهنگی و دینی انتخاب کرده و گفتوگوهای صلح را از لجامگسیختگی و پراکندگی نجات دهد؛ به این ترتیب گامی به سوی وفاق سیاسی برداشه خواهد شد که مکانیزم گزینش هیأت مذبور به اساس انتخابات علنی میان طیفهای مختلف، حسب ذیل پیشنهاد میشود:
۱٫ دو تن از طرف احزاب جهادی و اسلامی
۲٫ دو تن از طرف احزاب دموکراتیک
۳٫ دو تن از اساتید برجستهی بخش علوم سیاسی دانشگاههای دولتی و خصوصی
۴٫ دوتن از طرف نهادهای مدنی
۵٫ دو تن از اعضای شورای ملی
۶٫ دو تن از علمای جید کشور
۷٫ دو تن از مقامات حکومتی (کارگزاران ارشد صلح و سیاست خارجی )
بر اساس این مکانیزم، حکومت افغانستان در جایگاه رهبری هیئت ۱۴نفری مذاکرهکنندهی صلح، میتواند خواستهی مردم افغانستان را از حنجرهی واحد در مذاکرات صلح مطرح کند و به زودترین فرصت به نتیجهی مطلوب برسد.
۲- تعیین زمان مشخص آتشبس: حکومت افغانستان با استفاده از همکاریهای جامعهی جهانی و منطقهای، طالبان را وادار به پذیریش آتشبس کند و به این ترتیب گفتوگوهای صلح را با هیأت و صدای واحد همرای گروه طالبان آغاز کند. در غیر آن مذاکرات میانافغانی بدون آتشبس قبلی، نتیجهبخش نخواهد بود.
۳- کسب اعتماد همسایه گان: دولت افغانستان برای رسیدن به صلح و ثبات دایمی، از ظرفیت کشورهای همسایه نظیر پاکستان، ایران، اوزبیکستان و تاجیکستان استفاده کند و اعتماد همسایهها را با قائل شدن نقش برای آنها در گفتوگوهای صلح افغانستان تأمین کند.
۴- رهبری صلح توسط افغانها و تعریف دوباره از پیروزی: امریکا باید بداند که جنگ و دفاع در مقابل طالبان راه رسیدن به هدف نیست بلکه افغانها باید روند صلح را رهبری کنند تا مشکلات امنیتی و بیثباتی، از طریق سیاسی و مذاکره حل و فصل شود. حقوق بشری تمام افغانها مطابق به قانون اساسی افغانستان باید رعایت و دستآوردهای ۱۸سالهی اخیر نیز حفظ شود.
در کنار آن حالا زمان تعریف دوباره از «پیروزی» در افغانستان است، و آن این که امریکا به جای «پیروزی در جنگ» هدف خویش را «پیروزی برای صلح» تعیین کند.
بخشی از این استراتژی، مأموریت ویژهی زلمی خلیلزاد است که به نمایندگی از امریکا برای صلح افغانستان با کشورهای همسایه، گروه طالبان و کشورهای تأثیرگذار دیدارهایی داشت تا به جای پیروزی در جنگ، پیروزی در صلح را در کارنامهی ایالات متحده ثبت کند.
اما این دیدارها و گفتوگوها هنوز بسنده نیست، به دلیل این که کارگزاران ارشد امریکایی در بین خویش به دودستهگی مواجه استند و بعضی از آنها موازی با گفتوگوهای صلح با طالبان، دیپلوماسی برای جنگ را به پیش میبرد که دیپلوماسی برای جنگ، گفتوگوهای صلح را متأثر خواهد کرد.
راهکارهای استراتژیک برای صلح و ثبات سراسری در افغانستان
۱- حمایت و خودکفاسازی نیروهای امنیتی افغان: امریکا، ناتو و سایر متعهدان بینالمللی افغانستان به منظور تأمین و تحکیم صلح دایمی در افغانستان که مجرای صلح منطقهای و جهانی خواهد بود؛ نیروهای هوایی و زمینی افغانستان را از لحاظ تجهیزات مدرن نظامی و استخباراتی مجهز سازند تا توانایی مبارزه مستقلانه در برابر تروریزم، هراسافگنان و نفوذ استخباراتی بیگانگان را به دست آورند.
۲- اجماع منطقهای: سرانجام ایالات متحدهی امریکا در حمایت از دولت افغانستان و به خاطر ثبات افغانستان، یک اجماع منطقهای را تشکیل دهد. امریکا باید به روسیه، چین و ایران پیامی داشته باشد و آنان را اطمینان دهد که امریکا برای حل مشکلات موجود در منطقه، دنبال راه حل سیاسی است و تا زمانی که افغانها برای ثبات در کشور شان، نیازمند امریکا باشد، نیروهای امنیتی ایالات متحده در این کشور باقی خواهد ماند و زمانی که افغانستان به ثبات دست یافت و گروههای دهشتافگنی نابود شدند و این کشور توانایی دفع تهدیدهای تروریزم و هراسافگنی را کسب کرد، بر مبنای یک جدول زمانی مشخص، نیروهای امریکایی از افغانستان بیرون خواهند شد و نیز امریکا برای پاکستان اطمینان دهد که به این کشور هیچ گونه تهدیدی از خاک افغانستان متوجه نیست و برای حل چالش مهاجران افغان در پاکستان و بهبودی روابط آن کشور با هند، نیز واشنگتن همکاری کند و در بدل آن پاکستان اقدامات جدیای را برای نابودی هراسافگنان در خاکش عملی کند.
باید پاکستان به صورت جدی تحت فشار بینالمللی قرار داده شود تا از پشتیبانی مالی و معنوی از هراسافگنان دست بردارد و پناهگاههای امن آنان را در داخل خاکش نابود کرده و گشتوگذار آنان را در خاکش متوقف کند تا این تهدید به بیرون مرزهایش متوجه نشود.
۳- مبارزه با افراط گرایی: مبارزه با افراطگرایی را میتوان با تقویهی نظام معارف و تحصیلات عالی کشور از درون مکاتب و دانشگاههای افغانستان آغاز کرد و این روند را به عنوان برنامهی جامع و علمی به صورت متداوم باید ادامه داد، تا افراطیت را به زانو درآوریم و جامعهی عاری از افراطیت و هرگونه تعصب را شاهد باشیم؛ بر این اساس، نسلهای آیندهی ما از افراطگرایی و افکار متحجرانه که مانع صلح و ثبات شوند، بدور میمانند. برای رسیدن به صلح پایدار، باید بستر صلح در این کشور را فراهم کرد و از پیامدهای مثبت و باارزش صلحپروری، شهروندان را آگاه ساخت.
۴- ایجاد مراکز مطالعات صلح در دانشگاههای افغانستان: ایجاد مراکز مطالعات صلح در دانشگاههای کشور و تقویت تشریک مساعی و هماهنگی بین این مراکز از طریق ایجاد یک شبکه به منظور تبادلهی افکار بین این مراکز، ارائهی سمینارهای علمی در این مراکز برای علمای دین، متنفذان و جوانان تمام ولایات افغانستان میتواند در تحکیم صلح و ثبات دایمی اثربخش باشد؛ از این طریق میتوان گفتمان صلح را در میان طیفهای مختلف جامعه نهادینه کرد که برای صلح پایدار در افغانستان و رفع نگرانی همسایگان افغانستان ثمربخش خواهد بود.
۵- کسب اعتماد مردم و مبارزه با فقر: دولت افغانستان برای رسیدن به صلح پایدار باید حمایت و اعتماد مردم را با خود داشته باشد؛ برای به دست آوردن این اعتماد، نتایج انتخابات ریاستجمهوری را قربانی فرهنگ قومی و سنتی نکند تا پایههای نظام مستحکم و قدرتمند شود، اقتصاد کشور را از طریق برنامههای جامع و عملی به سوی توسعهی پایدار سوق دهد و برای مردم زمینهی کار و اشتغال مناسب را فراهم کند، تا بدین اساس اعتماد و حمایت مردم را به دست آورد. چون بیکاری علاوه بر بیثباتی اجتماعی و سیاسی، نابسامانیهای دیگری را نیز به جود آورده است.
برای رسیدن به این اهداف، حکومتهای افغانستان و ایالات متحدهای امریکا باید با هم تعهد دوجانبه کنند که از این تلاشها حمایت کامل میکنند و در نتیجه فقر و تنگدستی را که از عوامل ناامنی و بیثباتی است، از بین ببرد و یا حداقل کاهش قابل ملاحظه دهد.
نتیجهگیری
با توجه به مشکلات و چالشهای فراراه صلح افغانستان، راهکاریهای مطروحه در دو برههی زمانی کوتاهمدت و درازمدت، شامل تلاش برای وفاق سیاسی، آتشبس، کسب اعتماد همسایگان، رهبری صلح توسط افغانها، حمایت و خودکفاسازی نیروهای امنیتی افغان، اجماع منطقهای، مبارزه با افراطگرایی، ایجاد مراکز مطالعات صلح در دانشگاههای افغانستان، کسب اعتماد مردم و مبارزه با فقر و تنگدستی میتواند منحیث کلیدهایی برای بازکردن قفل بدبختی افغانستان، ختم جنگ و رسیدن به صلح و ثبات دایمی در این کشور، در موجودیت ارادهی قوی سیاسی و اهداف ملی راهگشا باشند.