مردم خسته از انتحار، انفجار و فساد، هوای گرم را حتا با روزهداری گویا فراموش کرده بودند که با ولع وصفناپذیری در گوشهی شهر پرآشوب زیر آفتاب سوزان، در مورد یکی از وزیران حکومت افغانستان صحبت میکردند. صحبت آمیخته با تعریف و عشقورزی به وزیر.
پس از سقوط طالبان و رویکار شدن حکومت موقت و به تعقیب آن حکومت جدید، همواره افغانستان در نظر سنجیهای جهانی سازمان «شفافیت بینالملل»، در بین فاسدترین کشورهای جهان، جا خوش کرده و وجود فساد گسترده در دستگاه حکومتی زبانزد عموم است.
درچنین وضعی، مردم همیشه از فساد پیشگی مأموران حکومتی به ویژه از وزیران آن میگویند و تعریف مردم در مورد مأموران حکومتی، چیزی غیر معمول به نظر میرسد و مرا وا می دارد که دنبال فرد توصیف شده باشم.
جماعت آدرس میدهد که وزیر را در پل باغ عمومی رستهی کتابفروشیهای شهر پیدا میتوانم، آفتاب در محراق آسمان کابل است و گرمایش هر زنده جانی را میتپاند؛ اما من به دنبال آدرس میروم.
کتابفروشان همچنان از وزیر صحبت میکنند و جملاتی با این محتوا «آرین صاحب با وجود کار در حکومت مثل ما است. معلوم است که فرد صادق بوده وگرنه میلیونر میبود و حالا اینگونه زندگی نمیکرد.» یکی دیگر از جمع با صدای بلندتر از مابقی با اشاره به صفحهی تلفنش می گوید: «این عکس آرین صاحب، راستیم که همینگونه است، صادق و پاک.» به کار میبرند.
عکس را می بینم که مردم بر روی لباسهایش قیمت گذاشته و خواسته تا اینگونه تفاوت او را با سایر ماموران حکومتی بیان کند.
عبدالرشید آرین کیست؟
عبدالرشید آرین، خودش را عضوی از حزب دموکراتیک خلق معرفی میکند. او میگوید که در سال ۱۳۵۷ خورشیدی معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ بوده و در آخر همین سال بهعنوان سفیر افغانستان در پاکستان گماشته شده است.
آرین، در سالهای ۵۸ تا ۶۰ بهعنوان وزیر عدلیهی افغانستان، در دوران اقتدار حزب خلق کار کرد. او به روزنامهی صبح کابل میگوید: «عضو رهبری حزب بودم. همه اعضای حزب به شایستگی من باور داشتند. از این رو به من کارهای زیادی میسپردند.»
او از حزبش و کارکردهای آن به نیکی یاد میکند. این در حالی است که چهل و یک سال پیش حزب دموکراتیک خلق افغانستان، قدرت سیاسی را در این کشور با کودتای خونینی به دست گرفت. رویدادی که تلخیهای فراوانی را به مردم به میراث گذاشت.
در هفتم ثور سال ۱۳۵۷، ارگ شاهی با کودتا به محاصره درآمد. این کودتا که توسط نیروهای کمونیستی رهبری میشد، در هشتم ثور با کشتن داوود خان با هجده تن از اعضای خانوادهاش بعد از یک روز مقاومت، به پیروزی رسید
نورمحمد ترهکی، اولین رییسجمهور کمونیستی افغانستان، امور کشور را به عهده گرفت. او یکی از بنیانگذاران حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود؛ اما در تاریخ ۱۸ میزان ۱۳۵۸ رادیو کابل خبرمرگ او را اعلام کرد.
پس از کشتن ترهکی، حفیظ اللهامین در ۲۵ سنبلهی سال ۱۳۵۸ علاوه بر دبیر کلی حزب دموکراتیک خلق و ریاست شورای انقلابی، مقام نخستوزیری را نیز به دست آورد و برای حدود صد روز رییس جمهور افغانستان شد.
او نیز در ۶ جدی سال ۱۳۵۸ کشته شد و به دنبالش ببرک کارمل با حمایت شوروی سابق در ششم جدی ۱۳۵۸، به قدرت رسید و تا سال ۱۳۶۵ به این مقام باقی ماند.
دست به دست شدن قدرت میان این افراد حزب دموکراتیک خلق و دخالت کشورهای بیرونی به ویژه شوروی سابق با اتفاقهای زیادی برای کشور به همراه بود. به باور بسیاری از تاریخنویسان، افراد حزبی خلاف نام حزبشان، هرگز دموکراتیک نبودند و به دلیل اختلافات درونحزبی و دخالت قدرتهای بیرونی به ویژه شوروی سابق به گونهی استبدادی عمل کرده و سبب به میان آمدن خیزشهای مردمی شدند.
چنانچه فرید مزدک، عضو سابق هیأت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان در یک مصاحبهی اختصاصی به بی بی سی گفته است که این حزب، یک حزب بومی نبوده بل که حزب ساخته شده بر اساس نظریهها و استراتیژیهای کلان منطقهای و جهانی بوده و یک حزب غیر مستقل بوده است که سیاستهای آن برای افغانستان اثراتی بدی به جا گذاشت.
به هر حال، در بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ صدها شهروند افغان زیر نام حامیان داوود خان، حامیان فیودالها یا حامیان خوانین، اسلامگرایان و مخالفین نظام سوسیالستی محکمه شدند؛ محکمهی بیبازگشت صدها شهروند.
دنیا به امید است
هر چند در سال ۱۳۹۳ نام نزدیک به پنج هزار این افراد که توسط سازمان اگسا (استخبارات حزب) در سال های ۵۷ و ۵۸ به اشکال گوناگون کشته شده بودند، منتشر شد؛ اما فهرست شامل تمام قربانیان این سالها نیست و هنوز صدها افغان ناپدید استند.
عبدالرشید آرین که خودش را از هیأت رهبری این حزب میخواند، از فعالیت حزبش به نیکی یاد میکند و میگوید: «اعضای حزب براساس نیتی خوبی کار میکرد و به منافع ملی میاندیشید؛ اما مخالف هم کم نداشتند و تمام افراد ناپدیدشده بیگناه نبود.»
او اضافه میکند که شاید روزی افراد بیگناه که در آن زمان ناپدید شده و از مجازات رهایی یافته پیدا شود.
منتقد
عبدالرشید ارین، زمان دقیق تولدش را نمی داند؛ اما میگوید که شاید ۷۸ ساله باشد. عمرش را به جز در زمان اقتدار حزبش، به نقد دستگاه حکومتها و عملکردهای آنها گذرانده است. او اکنون معاون حزب آبادی افغانستان و یکی از منتقدین سیاستهای حکومت وحدت ملی است.
آرین میگوید: «من موافق اعدامهای سالهای ۵۷ و ۵۸ نیستم؛ اما موافق حکومت وحدت ملی نیز نیستم؛ زیرا حکومت فعلی منافع عامه را فراموش کرده و همه به فکر جیب خودشاناند.»
به گفتهی او، در گذشته رهبری حکومت برای مردم تلاش میکرد و فساد در آن زمان کم بود؛ اما حالا فسادپیشگی تبدیل به فرهنگ شدهاست. علاوه براین، او افزایش ادارههای دولتی را نیز به انتقاد گرفته، میگوید: «حکومت برای امتیاز دادن به طرفداران و مخالفانش، ادارهها را زیاد کرده است. ادارههایی که کارکردی ندارند. علاوه بر آن استخدام معاش بگیر بنام مشاور حالا مد شده است.»
او اضافه میکند که برای اصلاح اینها بارها به حکومت طرح دادهاست.
تحت تعقیب
به هر حال آرین پدر شش فرزند (سه دختر و سه پسر) است و ۷۸ سال را در افغانستان گذارنده است. در عمرش پستی بلندیها بسیاری تجربهاست. اوج قدرتش را بدون داشتن مدرک دانشگاهی، در دوران جوانی با عضویت در حزب دموکراتیک خلق با کار در جکومت تجربه کرد؛ اما با افول این حزب و در جریان جنگها در داخل شهر کابل فراری بود. چنانچه میگوید: «بعد از سال ۶۰ وضع دگرگون شد. در جریان جنگ مثل پشکی که چوچههایش را به دهن گرفته دنبال سر پناه سرگردان است، بودم. خانهی ما در مکروریان کهنه مرز میان دو گروه درگیر جنگ بود و به سختی از آنجا با فرزندانم فرار کردیم.»
عبدالرشید آرین در جوانی واحدی در مکروریان اول خرید. به گفتهی خودش آن تنها اندوختهی دوران جوانیاش است که در دروان مجاهدین و به تعقیب آن در دوران حکومت طالبان سرپناه او فرزندانش نشد.
او در زمان مجاهدین و به تعقیب آن در زمان طالبان تحت تعقیب بوده است و اما با اثبات این که در هیچ خلافکاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش نداشته، از دسیسهچینی مخالفانش رهایی مییابد.
این عضو سابق حزب دموکراتیک خلق با آن که به زندگی عادیاش میبالد؛ اما از عملی نشدن آرمانهای حزبش برای آبادانی کشور میگوید که هرگز عملی نشد و تنها در شعار ماند؛ چیزی که مایهی آزار او است.
رشید آرین، فعلا وظیفهی رسمی ندارد و بهعنوان معاون حزب آبادی افغانستان اکثر اوقاتش را به مطالعه میگذراند تا از طریق آن بتواند حداقل در پایان عمرش به مردمش مفید واقع شود.