زمانی که گفتوگوهای صلح جدی شد و سران احزاب سیاسی در غیاب نمایندگان رسمی حکومت افغانستان برای گفتوگو با طالبان به روسیه رفتند، مشخص شد که دودستگی سیاسی در کشور عمق و ریشهی بیشتر نسبت به گذشته دارد. گفتوگوهایی که هرچند بینتیجه به فرجام رسید؛ اما مورد انتقاد حکومت واقع و مشخص شد که سیاستمداران افغانستان نگاه شان حتا نسبت به مذاکرههای صلح نیز متحد و برخواسته از توافق جمعی برای رسیدن به آتشبس و صلح نیست. جنگ مخفی و علنی قدرت در افغانستان و عقب نماندن جریانهای سیاسی از سرنوشت آیندهی سیاسی کشور، موجب شد که سران حکومت و افراد بیرون از حکومت، تلاش کنند تا در صلح حضور داشته باشند. سران احزاب سیاسی، حکومت را متهم به انحصار صلح کردند و حکومت شرکتکنندگان مذاکرههای مسکو را خودسر و غیر مؤثر برای صلح دانست.
این روزها که طالبان و امریکا به امضای توافقنامهی صلح نزدیک شده اند، به غیر از اختلافهای سیاستمداران افغان، موضوع اصلی آتشبس و کاهش خشونتها است. دیروز حامد کرزی، رییسجمهور پیشین و از شرکتکنندگان مذاکرههای مسکو، بار دیگر حکومت را متهم کرد که به بهانهی آتشبس، مانع گفتوگوهای صلح و مذاکرههای بینالافغانی میشود؛ در حالی که حکومت میگوید توافق طالبان و آن هم فقط با امریکاییها برای کاهش خشونتها در شهرهای بزرگ، ضمانت اجرایی و بار حقوقی نداشته و کسی را ملزم به رعایت آرامش و دوری از خشونت نمیکند. حتا معاون رییسجمهور گفت که پیشنهاد طالبان برای کاهش خشونت، فریب مردم و جامعهی جهانی است.
کرزی میگوید، حتا کاهش خشونتها نیز قدم بزرگی برای صلح است؛ مسألهی که حکومت به آن نگاه دیگری دارد؛ اما مشکل آن است که نگاه سیاستمداران کشور به صلح، آتشبس و کاهش خشونتها بیشتر از هر چیزی، ریشه در رقابتهای سیاسی و ابزار قرار دادن صلح برای مغلوب کردن یکدیگر دارد. مسألهی دیگر که میتواند به گفتوگوهای صلح آسیب جدی بزند، تفاوت نگاه در داخل است. مخالفان حکومت مدعی اند که آنان زبان طالبان را بهتر از حکومت دانسته و اگر صلحی هم بیاید، آنها بیش از حکومت واجد شرایط برای مذاکره و گفتوگو استند؛ اما حکومت که تا کنون از روند مذاکرات بین امریکا و طالبان کاملا بیرون بوده است، باور دارد که صلح از مجرای قدرت و حکومت آمدنی است و باید سازوکارها در اختیار وزارت دولت در امور صلح باشد و از این مجرا به پیش برود. هر دو طرف خود را محق برای گفتوگو با طالبان میدانند؛ در حالی که مهمترین مسأله، اجماع عمومی و رسیدن دو جریان به نقطهی مشترک است؛ و گرنه با ادامهی این همه نفاق، حتا امریکاییها نیز به خواست و دغدغههای مردم در مذاکرههای صلح توجه نخواهند کرد. احزاب سیاسی، سیاستمداران و سران حکومت افغانستان، باید بدانند که دوام این وضعیت فقط موجب به حاشیه راندن بیشتر هر دو گروه از گفتوگوهای صلح خواهد شد و خروجی آن حتا در گفتوگوهای بینالافغانی نیز به سود مردم، حکومت و احزاب سیاسی کشور نخواهد بود.
وضعیت موجود، موجب از بین رفتن ثبات سیاسی و اختلافهای بیشتر شده و در نهایت دودش به چشم هر دو طرف و مردم افغانستان خواهد رفت. سیاستمداران ما که متمرکز «آتشبس و یا کاهش خشونتها» استند، این را نباید از یاد ببرند که اگر هماهنگیهای داخلی و طرح واحد برای رسیدن به صلح وجود نداشته باشد، هیچ اعتمادی بین طرفهای مذاکرهکننده ایجاد نخواهد شد. مردم افغانستان خواهان صلح و از جنگ خسته استند؛ اما صلح آبرومند که به بهانهی آن ارزشها و دستآوردهای مهم نظام معامله نشود. به نظر میرسد برای رسیدن به صلح، بیش از آن که نگران هماهنگی و اتحاد بینالمللی باشیم، نیاز است در نخست تکلیف دودستگی و قدرتطلبیهای داخل مشخص شود. شرایط به گونهای است که حتا کشورهای حامی طالبان نیز موافق به ثمر رسیدن گفتوگوهای صلح استند؛ اما در داخل هنوز مکانیزم و طرح روشنی که همه روی آن توافق نظر داشته باشند، وجود ندارد. در حالی که تمرکز دنیا و امریکا روی گفتوگوهای صلح است، برخی سران حکومت وحدت ملی، بیشترین نگرانی شان مقرریها و تعیین افراد در پستهای حکومتی است.